۱۴۰۱ بهمن ۲۴, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۸۴)


 
میم حجری

 
فوندامنتالیسم
مثل فاشیسم و اولیگارشیسم
دست به چپنمایی می زند.

فاشیسم
همه اصطلاحات احزاب کمونیست را تقبل می کند و به کار می برد.
نازی ها همدیگر رفیق صدا می زدند.
از تشکیل سوسیالیسم برای نژاد عنتر
دم می زدند.
اسم حزب کثافت خود را
حزب ناسیوال ـ سوسیالیستی گذاشته بودند.
امروزه هم نئوفاشیستها در بازو و سینه خود
عکس داس و سندان و چکش حک کرده اند
پوتین
با پرچم داس و چکش به خاک اوکراین تجاوز کرده است
خود را آنتی فاشیست جا می زند
ولی همزمان کمک های مالی دهها هزار دلاری به باندهای فاشیستی در غرب می کند
فوندامنتالیست های کثافت
هم
از حکومت عدل علی و مستضعفین و غیره دم می زدند
ضمنا
بازماندگان اردوگاه های نازی ها را ترور می کردند و می کنند


مثل یک گلدان،
می‌دهم گوش به موسیقی روییدن.
زندگی
رسم خوشایندی است
زندگی
بال و پری دارد، با وسعت مرگ
پرشی دارد، اندازه‌ی عشق
سهراب سپهری



با صد هزار زخمِ زبان
زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت
به این سخت جانی ام
شهریار

هی شهریار شیره ای
سخت جانی شما
اعجاز افیون است.
سران جنقوری هم مثل تو
تریاکی و هروئینی است و سخت جانتر از تو ست


تئوری نخبگان
که توسط فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
تبلیغ می شود
تئوری فاشیستی اورتگا گاسه اسپانیایی است.

نخبگان فاشیست ها
افرادی از قبیل هیتلر و موسولینی و فرانکو.. هستند
نخبگان استالینیست ها
افرادی از قبیل استالین و امثالهم
نخبگان فوندامنتالیست ها
الله و انبیاء و اولیا و ائمه و فقها و شهدا

باشد.
امپریالیسم امریکا که بدتر از فوندامنتالیسم شیعی و سنی خونخوار خردستیز و اولیگارشیسم هار خونریز روس نیست.

طرفداران سر تنت طلب ها
که
بهتر از سطل ننه ات طلب ها
نیستند.
سلیمان بی مخ که بهتر از شعبان بی مخ نیست.




آره.
ساختار کل هستی
دیالک تیکی است.
دیالک تیک = همبایی و همستیزی همزمان اقطاب متضاد.

سطر سطر آثار و اشعار سعدی
به دیالک تیک اختصاص دارد:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی به هم اند.
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود



مذهب (تئولوژی)
فرمی از شناخت و شعور است.
مذهب
نتیجه نفی دیالک تیکی شعور میتولوژیکی و شعور هنری است
شعور میتولوژیکی
هم
نتیج نفی دیالک تیکی شعور هنری بوده است.
به همین دلیل
هم
میتولوژی
و
هم
تئولوژی
حاوی عناصری از شعور هنری (قصه و شعر و غیره) است.
بخش اعظم قران
قصه و حتی قصه های عاشقانه است.
شعور مذهب (تئولوژی) و میتولوژیکی و هنری
هم
به واسطه شعور فیلوسوفیکی
و
به ویژه شعور فلسفی ـ علمی (مارکسیستی)
نفی دیالک تیکی می شود.
الترناتیو
مذهب
فقط و فقط مارکسیسم است و لاغیر.
هر نقد دیگری از مذهب
جز نقد مارکسیستی
ارتجاعی تر از مذهب است.
پس
پیش به سوی مارکسیسم




خمینی
اقتصاد را مال خر می دانست.
حالا کفگیرشان خورده ته دیگ
و مدعی پیشرفت اقتصادی جنقوری اند.
راستی منظور از اقتصاد چیست؟


آره

منظور مارکس
اما
نه اقتصاد
بلکه زیربنای اقتصادی بوده است.
زیربنای اقتصادی = مناسبات تولیدی = قبل از همه فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید.

منظور خمینی
تحقیر مارکسیسم بوده است.
بدون اینکه او از تز مهم مارکس تحت عنوان درک ماتریالیستی تاریخ
کمترین خبری داشته باشد



ما تا مغز استخوان مان کمونیستیم.
 این سؤال شما اما غلط است.
 به همین دلیل گذشتیم.
شما اصلا نمی دانید که فرق علم با فلسفه چیست.
ضمنا صالحی نیا کم و نیست است و نه کمونیست.



ما برای وصل کردن آمديم
نه برای فصل کردن آمديم
مولانا

هی مولانا
وصلی بدون فصلی
و
فصلی بدون وصلی
وجود ندارد.
وصل و فصل رابطه دیالک تیکی ناگسستنی با هم دارند:
دیالک تیک وصل و فصل را با بمب اتم هم نمی توان پازه کرد.
پیش شرط هر وصلی
فصلی در پیوند کهنه ای است
و
پیش شرط هر فصلی
وصلی در پیوند تازه ای است.
مثال:
ازدواج کردن با کسی (وصلی)
همزمان به معنی قطع رابطه با کسان دیگر است




مسیحیت
تفاوت طبقاتی ـ ماهوی با اسلام ندارد.
مسیحیت و اسلام
هر دو
ایده ئولوژی جامعه برده داری اند.
تنها تفاوت تعیین کننده آندو
چیست؟




مرگ من روزی فرا خواهد رسید:
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور!
یا خزانی خالی از فریاد و شور




مگر عیرانی ها اکنون پیش دعانویس و رمال و فال بین و طالع گو
نمی روند؟

فقط چشم باید داشت و دید:

ایران در این ۴۳ سال
شده عیران.
عیران ماده غذایی بسیار مهمی است.
کاپیتان تیم ملی فوتبال امریکا
پس از تغییر نام ایران به عیران
پرچم جنقوری را سوراخ کرده بود
تا
از همان سوراخ
عیران در قوری اش بریزد.

سکنه این سامان
پس از عنگلاب اسلامی
یک میلیون سال عقب تر رفته اند.
تنها مردمی که با سرعت نور عقب عقب می دوند
سکنه جنقوری اسلامی اند.
باورتان نمی شود
که دکترها و مهندس های این طویله
پای منابر روضه خوان های عهد بوق و چپق می نشینند و سیر دل
زار می زنند

ضمنا
این رضاشاه چنین و چنان
اصلا سواد نداشته است.
دلیل دخیل بستن سطل ننه ات طلب ها به ضریح رضاشاه
نفرت شان از انقلاب سفید و محمد رضاشاه است
با رضا شاه رضاشاه گفتن
محمدرضاشاه را ماستمالی می کنند




امام زمان
به قول دهاقین ایران
اگر بیاید
قبل از همه
گردن کلفت آخوندها را به ذوالفقار خواهد بست
که نه شرم دارند و نه شعور


محمود درویش

بسان بیگانه ای
از
دور
می بینمت.
با لبخندی
به سبب خوشبختی ات
بر لب
و
با
آتشی سوزان در دل.
چه باید کرد؟



دیدارِ یارِ غایب دانی چه ذوق دارد..!؟
بهاری

گذشت ان دوره.
به برکت انقلاب علمی و فنی
هر کس با یار غایب می تواند
هر لحظه که اراده کند
سیر دل دیدار و درد دل کند
رسد آدمی به جایی
که حتی خدا نتاند
 
دوستی چیست و دوست کیست؟
خیلی ها فرق
آشنایی
عاشقی
دوستی
و
رفاقت را نمی دانند
و
قاطی می کنند.
دوست را باید میان خیل دشمن جست
(محمد زهری)
مشکل اینجا ست که دشمن هم یافت نمی شود تا در خیلش دوستی جستجو شود.
هدف اساتید دانش کاه صندلی شریف
از سفر به کره مریخ دوستیابی است

 



ميليون ها انسان تصميم گرفته اند كه ديگر احساساتى نباشند. پوست كلفت شدند تا ديگر كسى نتواند آزارشان دهد، اما به بهايى گزاف! كسى نميتواند آزارشان دهد، اما دیگر كسى نميتواند شادشان هم كند!
مارتینا

آره.
نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.


زنان
باید هم چنین باشند.
زنان
طبقه اجتماعی واحدی نیستند.
زنان بخشی از جمعیت هر کشورند که تعلقات طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند.
هم زن سیدعلی زن است
هم فرح پهلوی
و
هم رختشوی فلان رختشوخانه و کارگر فلان کارخانه و پرستار فلان بیمارستان.
تعلقات طبقاتی متفاوت
به
موضعگیری سیاسی متفاوت منجر می شود.
مرکل و می و تاچر و هلری هم زنند
که فرقی با هلموت کهل و بلر و بوش و وحوش ندارند.


ستوده
مثل اخوندها
وارونه بین و وارونه نما ست.

مادر تباری کذایی
قبل از اینکه دین باشد
شیوه تولید بوده است.
پرستش مادر و یا سینه مادر
انعکاس شیوه تولید حاکم در جامعه بوده است که بعدها جای خود را به پدرسالاری و یا پاتریارشی می دهد.



ضمنا
خدیجه
یهودی بوده است.
علاوه بر این حضرت محمد از خدیجه خر پول هراس داشته است
و
تا زمانی که خدیجه زنده بوده
جرئت عیاشی نداشته است.
پس از مرگ خدیجه
شروع به شهوت رانی لگام گسیخته می کند.

زنده به گورسازی نوزادان دختر
وقتی شروع می شود
که جامعه اشتراکی اولیه
دستخوش تجزیه و تلاشی می شود.

بحران جامعه را در می نوردد و تولید نان امکان ناپذیر می گردد.
در این شرایط است که نظام برده داری
با ایده ئولوژی موسوم به اسلام
پا به عرصه وجود می گذارد.
الله
برده دار مطلق است.
معبود است.
اسلام
ایده ئولوژی نظام برده داری است
بشریت در قاموس اسلام
برده و بنده است.




معلم دخترم امروز ازش پرسیده،بهاره چیشد انقلابتون نیومد
دخترم هم در جواب گفته خانم چیشد این امام زمانتون نیومد
گفت خانمه اینجور نگا کرده و رفته
ماری

زنان شان چنین اند
ایرانیان
طبقه حاکمه مرتجع جنقوری
آنتی فمینیسم (زن ستیزی) را فمینیزه (زنانه) کرده است
زنان را به جان همدیگر انداخته است
ولی در هر صورت باخته است
چون
زنان
از سر کرسی کنده شده اند و وارد جامعه شده اند
یا
شلاق میزنند و عرشاد میکنند
و
یا
سرکش شده اند و پرخاش میکنند





عاقلان نقطه پرگار جهانند
ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند.
حافظ

معنی تحت اللفظی:
اگر جهان را پرگاری فرض کنیم،
عاقلان نقطه رسام آن پرگارند.
عشق اما می داند که عاقلان در این دایره سرگردانند.

هی خواجه
رسام دایره را که نمی توان سرگردان جا زد.
رسام دایره
تعیین کننده دایره است و میداند که چه می کند.
داننده را نمی توان سرگردان جا زد.
عشق البته می تواند هوش از سر عاقلان ببرد و سرگردان شان سازد.
چون
بشر در دیالک تیک غریزه و عقل به سر می برد
و
غغول ریزه
در این دیالک تیک
هم قدیمی تر از عقل است و هم قوی تر از عقل.
اما علیرغم رقصیدن عقل به ساز غریزه (که عشق یکی از عناصر ان است)
غریزه بی نیاز از عقل نیست.
چون بدون حمایت عقل
غریزه
عاشق را به جنون می کشد و به برو بیابان می فرستد.



فریب
نتیجه سوء استفاده از اعتماد دیگری است.
فرنگی علامه

علامه جان
خودفریبی نتیجه سوء استفاده از اعتماد کیست؟
فریب
فقط در صورتی می تواند نتیجه سوء استفاده از اعتماد دیگری باشد
که دیگری دوست صمیمی فریبنده باشد.
فریب
ضمنا می تواند نتیجه خریت و عقب ماندگی و ساده لوحی فرد مورد نظر
از
سویی
و
نتیجه زرنگی، تردستی و حقه بازی و دانایی فریبنده
از
سوی دیگر
باشد.
تبدیل آب به شراب و راه رفتن روی آب
از فریب های عیسی ابن مریم بوده است.
این بدان معنی است که او تردست تر از بقیه بوده است.
دیدن عکس لاشخور در کره ماه
اما
هم
عوام فریبی
بوده است
و
هم
خودفریبی




زمین شناسی و زلزله شناسی فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی

تحریف پدیده های طبیعی با توسل به توهمات ماوراء الطبیعی



جهان را تحول ببخش.
چون جهان محتاج تحول است.
برشت.

هی برشت.
انقلاب امر توده ها ست و نه امر ما.
توده ها هم به شرطی قادر به انقلاب می شوند
که
در زیر پرچم رهایی بخش سوبژکت تاریخ گرد آیند
سوبژکت تاریخی
که
خود
در حزب انقلابی اش گرد آمده باشد و به خودآگاهی طبقاتی رسیده باشد.



برتولت برشت
نان بر اخلاق مقدم است.

این اندیشه مختصر برشت
بیان ساده ای از مهمترین کشف کارل مارکس است که جامعه شناسی را به علمی از طراز علوم تجربی و ریاضی تبدیل کرده است.
این کشف همتراز با کشف اتش است.
اسمش چیست؟


پریچهرگان
آرزو بر پریچهرگان عار نیست.
تعارف توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را

ما با بیش از ۲۰ هزار تن از جوانان وطن هماندیشی کرده ایم
و تحت عنوان کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع منتشر کرده ایم.
هنوز
به احدی برنخورده ایم
که
قادر به تمیز «هر» از «بر» باشد
خرد و روشنایی و راستی و درستی و داد و مخلفات
پیشکش از زنان و دختران جماران و جمکران بهتران



این خرافه هدایت
بدتر از همه خرافات آخوندها ست.
چرا و به چه دلیل؟


کاش می‌شد فکرم را برایت بفرستم که یک روزِ تمام، پُر از تو بوده است
مارینا

این خرافه از البر کامو ست.
ضمنا غلط است.
چون
ذهن کسی از چیزی و یا کسی پر می شود و نه فکر کسی.
فکر که خورجین نیست.




گاهى … دلت”به راه” نیست!! ولى سر به راهى … خودت را میزنى به “آن راه” و میروى… و همه، چه خوش باورانه فکر ميكنند.. که تــو.. “روبراهى”

در این شرایط مورد نظر شما
فرد
خودش به اراده خودش نمی رود
بلکه
کشیده و برده می شود.
به قول سعدی:
ای بی بصر
من می روم؟
او می کشد قلاب را.
فرد مثل ماهی به قلاب حریفی و یا حریفه ای می افتد و برده می شود
مگر اینکه خردمند باشد


نه.
کانت و فیشته و هگل و فویرباخ
نمایندگان راسیونالیسم بوده اند.
فاشیسم
مبتنی بر نیچه ئیسم است.
جریانی ایراسیونالیستی است.



پیروز کسی است
که ذهنش قوی تر از احساساتش باشد.
فرنگی

اولا
ضد مایند
هارت است:
ضد دین
دل است.
دل و دین ما یعنی هارت و مایند ما به یغما رفت. (سایه)
ثانیا
ذهن واژه رسایی نیست.
حداقل بگو:
پیروز کسی است که
عقلش قوی تر از غریزه اش باشد.



این شعر سیاوش
سرشته به خوشخیالی بوده است.
نشانه ضعف تئوریکی شرم انگیز حزب توده بوده است.
همین خطای حزب توده در رابطه با فوندامنتالیسم شیعی و یا خمینیسم را
استالین در رابطه با فاشیسم (نازیسم) کرده بود
و
۲۰ میلیون کشته و دهها میلیون زخمی و شهرهای یکسان با خاک
نتیجه این خطای استالین بود.
حزب توده هم با نابودی خود بهای این خطا را پرداخت.
بدون تئوری انقلابی
بدون هضم و جذب مارکسیسم
نمی توان مبارزه کرد.

استالین هم با هیتلر قرارداد عدم مداخله در امور داخلی همدیگر را بست.
فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگراشیسم و امپریالیسم
اما جریانات ضد عقلی و ضد خلقی اند
و به وعده تره حتی خرد نمی کنند.
شاه هم به بخشی از رهبری حزب توده
وعده مشابهی را داد
و
وقتی برگشتند همه را اعدام کرد






هر کس که بخواهد به خلق خود ببالد،
باید کندوی عسل به پا دارد و به خلق زنبور کندوها ببالد.
حاصل همه راه های دیگر نفرت و کینهخواهد بود و نه عسل.
فرنگی

همه چیز هستی
مش فرنگی
خصلت و ساختار دیالک تیکی دارد:
بالیدن به خلق خویش هم دیالک تیکی از شهد و شرنگ است:
شهدش برای بالنده
است
و
شرنگش برای خلق درمانده.

نفرین به باد
باد.
نفرین بر آنکه رسم ستم را نهاد
باد.
۸۴ میلیون نفر در جنقوری نفس می کشند و جو زمین را از گاز و گوز پر می کنند.
و
از این ۸۴ میلیون نفر
شخصیت خردمندی تشکیل نیافته است.
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را


خاطرات را نمی توان خرید.
فرنگی

هی فرنگی
همه چیز قابل خرید و فروش است.
حتی
اگر سری به آگهی های تبلیغاتی کنسرن های سفر و سکس و عیش و نوش و خور و خواب و شهوت و عشرت بزنی
با مفهوم خاطره سازی مواجه می شوی.
خلایق
مرتب به رستوران های چینی و سفالی و سنگی سر می زنند
نه
به این دلیل
که
اشتها دارند.
چه بسا
اصلا
لب به غذا نمی زنند.
هدف شان خاطره سازی زورکی است.
کسب و کار اصلی اشراف فئودال انگل
سیر و سفر و سکس و لهو و لعب برای تهیه مطلب و خاطره نویسی بوده است.


هی ویکتور «هو» گو.
بشریت
در آن واحد
در دو دیالک تیک زیر به سر می برد:
در دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
از
سویی
و
در دیالک تیک جامعه و طبیعت
از
سوی دیگر.
توده اگر تحت رهبری حزب توده بر نخیزد و به قصد قبضه قدرت سیاسی نستیزد،
هم
از دست طبقه حاکمه
ذلت خواهد کشید
و
هم
از دست طبیعت.
اگر شک داشتی به سوریه و ترکیه برو و شاهد هر دو دیالک تیک باش.
منظور از خدا هم در طول تاریخ
همین سه خدا ست:
طبقه حاکمه ـ خدا
طبیعتخدا
جامعه - خدا (توده - خدا)



البته سطل ننه ات طلب ها مخالف انقلاب سفیدند.
مخالف هر انقلابی اند.
به همین دلیل به ضریح رضا شاه دخیل بسته اند



برو لامصب به کلاس اکابر تا اسم سلیمانی را سلمانی ننویسی و آبرو نبری.
سلمانی به دلاک شریف گفته می شود
و
سلیمانی به جلاد نحیف


جمعیت عجیب امروز کف خیابون همش فتوشاپه مثل پهپادامون
ضعیفه

نه.
فوتوشاپ نیستند.
جنگ جاری در جنقوری
اصولا و اساسا
جنگ زنان آیة الکرسی با زنان مدرن پارسی است.
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی
خواه و ناخواه
بالاجبار
زنان جنقوری را از سر کرسی کنده و وارد جامعه کرده است.
این اجنه برون خوانده شده از قوری
را
دیگر نمی توان به قوری برگرداند.
دلیل کلافگی سید علی و اذناب همین است.



قابل فهم نیست چرا این هشت نفر حداقل روئوس یک برنامه اجتماعی و سیاسی را ارائه ندادند.
حزب جمهوری خواه جنقوری

این که کار سهلی نیست.
شازده
حداقل به احیای حز ب رستاخیز خطر نمی کند.
شازده
به فکر بازسازی ساواک با عضوگیری از حزب اللهی ها ست
به کجای این طویله
میتوان آویخت پالان را؟


هی ملودی
دوست
حکم کیمیا دارد.
دوست که سهل است
دشمن
حتی
حکم کیمیا دارد
دلیلش چیست؟


خوش به حال سرخ پوستا یه دونه بوفالو شکار میکردن هم گوشت تازه داشتن،هم از پوستش لباس درست میکردن،دندونش هم میشد گردنبند و زیورآلاتشون
هنگامه

هنگامه تحت تأثیر روحانیت نکبت
حسرت برگشت به صدر اسلام خفت را می خورد.
ز وعظ آخوندان بی شرم و عار
عجم را به جایی رسیده است کار
که
بومی شدن را کند آرزو
تفو بر تو جنقور نکبت تفو
اصل شعر از فردوسی است:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو


 وطن
علیرضا شجاع پور
اي وطن اي مادر تاريخ ساز
اي مرا بر خاك تو روي نياز
اي كوير تو بهشت جان من
عشق جاويدان من ايران من
اي دلم لبريز از آمال تو
آبرويم عين استقلال تو
اي زتو هستي گرفته ريشه ام
نيست جز انديشه ات انديشه ام
مرز پر ارز تو مرز پر گهر
مرز دارانت دلير و پر هنر
آرشي داري به تير انداختن
دست بهرامي به شير انداختن
كاوه آهنگري ضحاك كش
پتك دشمن افكني ناپاك كش
تا به كام ننگ خصم آيد فرو
روسپيدي همچو بابك سرخ رو
در ره خاك وطن جان باختن
چون جلال الدين به جيحون تاختن
ملتي خون وطن در پيكرش
پيكري خاك وطن تاج سرش
هر زنش همرزم صد خصم پليد
زنده سازد غيرت گرد آفريد
رخشي و رستم برو پا در ركاب
تا نبيند دشمنت هرگز به خواب
مرز داران دليرت جان به كف
سر فرازان سپاهت صف به صف
خواب دشمن را پريشان كرده اند
دست او كوتاه از ايران كرده اند
خون به دل كردند دشت سبز را
باز گرداندند خرم شهر را
آنچه خون در سينه كارون چكيد
خون آزاده است و جانباز شهيد
كاين همه مهر تودر دل داشتند
سينه در خون پاي در گل داشتند
در شكوه شوكت ميعادشان
آسمان لرزيد از فريادشان
اي وطن اي مادر تاريخ ساز
اي مرا با خاك تو دست نياز
خانه من بانه من طوس من
هر وجب از خاك تو ناموس من
آه فرزند تو بي ناموس نيست
غيرتش كمتر ز پير طوس نيست
اي دريغ از تو كه ويران بينمت
بيشه خالي زشيران بينمت
خاك تو گر نيست جان من مباد
زنده در اين بوم مرز يك تن مباد
پایان

در این شعر علیرضا
همه مفاهیم معروف خاص و عام
به بهانه وطن کذایی
تحریف می شوند.
وطن کذایی مادر تاریخ ساز جا زده می شود.
اصلا
معلوم نیست که تاریخ چیست و این وطن تاریخساز کیست و چیست.
کویر لوت
بهشت جان شاعر هپروت جا زده می شود
و
ایران کذایی
بهشت جاویدان شاعر فضایی.
و الی اخر.
به نظر ما سگان دربدر ایران
ایران نه بهشتی جاویدان
بلکه جهنمی سوزان است که هر کس از ان به هر ذلتی گریخت
پشت سرش حتی نگاه نمی کند

برای کشف کیستایی خود
باید هر انچه را که جامعه به تو آموخته،
فراموش کنی.
سرخپوست

چرا؟
کشف کیستایی خود
چه ربطی به آموزه های ما دارد؟
ضمنا
چرا نباید آموزه ها به ما در کشف کیستایی تحفه نطنز ما مفید افتند؟



ترفند نباتات برگ در هیئت پرنده
 
شهامت می خواهد که خود را چنان نشان دهی که در حقیقت هستی.
کیرکگارد.

هی فقیه دانمارکی
آدمها حقیقتا چیستند
مثلا
خودت حقیقتا چیستی و یا کیستی؟

حداقل مثل علمای قرون وسطی
بگو:
شهامت می خواهد که باطن خود را نشان خلایق بدهی.
حریف باطن نما
در این صورت
باید
وصیت خود را پیشاپیش بنویسد و امضاء کند.
چون معلوم نیست که پس از نشان دادن باطن خود.
چند دقیقه زنده می ماند.

تنها رهاورد تاریخ
این است
که
خلایق
از تاریخ
هیچ چیز نمی آموزند.
فرنگی

منظور از تاریخ
مگر جامعه در روند توسعه اش نیست؟
مگر بشر با میراث مادی و فکری نسل های ماقبل
شروع به کار و زندگی نمی کند؟
مگر به میراث نسل های ماقبل
نمی افزاید و به نسل های بعدی به میراث نمی گذارد؟
مگر به همین دلیل
یعنی به دلیل دیالک تیک پیوست و گسست
امروز جامعه بشری
بهتر از دیروزش نیست؟



اونی که هروقت اراده میکنی کنارته، دمِ دستی نیست دوسِت داره! اونی که هر ساعتی از شبانه روز پی ام میدی سین میکنه و جوابتو میده، بیکار نیست، اولویتش تویی، قدرشو بدون.
بهاری

نه.
اونی که هروقت اراده میکنی کنارته،
بهتر از تویي را ندارد.
اونی که هر ساعتی از شبانه روز پیام میدی سین میکنه و جوابتو میده،
مثل خودت علاف است.
کسی اولویت کسی نیست.
همه چیز
کهنه شدنی است.
محبوب خود را در آیینه جست و جو کن


حریف
مثل بن لادن و ملاعمر و ابوبکر بغدادی تروریست بوده
مثل شعبان بی مخ بوده
حالا شما از زباله زر بسازید و زر بزنید و آبرو ببرید





با کسی باشین که خودش بخواد با شما باشه اینکه یه نفرو از چنگ اینو و اون در بیاری مفت نمی ارزه..!
بهاری

بهتر است به عوض دادن اندرز
بیندیشی
آب
حتی اگر یک جا بماند
بوی گند میگیرد
چه رسد به آدم
زن و نر
پس از مدتی با هم بودن
همدیگر را کسل کننده استنباط می کنند و دنبال تنوع می گردند.
در نتیجه مثلا زن و یا نر دیگری را وسوسه می کنند تا به کسالت زندگی پایان دهند و بعد روز از نو کسالت از نو



درک نمیکنم چرا سعی میکنین اخلاق کسیو که دوسش دارین عوض کنین؟! پس عاشق چه چیزیش شده بودین؟!
بهاری

عشق چیست؟
عشق = نیاز مبرم به چیزی که دیگری دارد.
خلایق
عاشق آن چیز اند و نه عاشق دارنده ان چیز.
اگرچه چنین به نظر می رسد و یا به نظر رسانده می شود.
کسی نمی گوید که من عاشق فلان چیز تو هستم.
همه عوامفریبانه ادعا می کنند که عاشق خود مثلا سیدعلی جلادند.
اخلاق چیست؟




دوباره ، شام ِ سیاه ِ پلید می آید
جهان ِ هول وهراس آفرید می آید
به سالگرد ستم ، سال غارت و بلوا
که خنده ازلب پیمانه چید می آید
طلایه دار جنون و جهالت و وحشت
رگ شریف شرافت برید می آید
کسی که حرمت نان و نمک دمی نشناخت
نقاب خویش زرخ بر کشید می آید
کسی بشارت باغ و بهشت را می داد
نمود روی مغولان سپید می آید
نشان ِعشق و محبت نداشت آن تازی
وَ ذره ای ز شرافت ندید می آید
چو سنگ بود ، تهی از وجودو ازاحساس
چو خار در دل و در جان خلید می آید

ازاین جهنم وحشت به عشق می گذریم
جهان ِ صبح سعادت پدید می آید
علی صبوری

در این شعر علی صبوری
استثناء به قاعده استحاله یافته است.
چنین کاری مجاز نیست.
مثلا
هراس آفرید به عوض هراس آفرین می تواند استثنائا در شعری
با دادن تخفیف به شاعر اسیر در منگننه قافیه
مقبول افتد
ولی نباید به قاعده تبدیل شود.
مثلا
پیمانه چید به عوض پیمانه چین
و شرافت برید به عوش شرافت برنده
و غیره شود
محتوای این شعر ولی خیلی قوی است.
این شعر در نقد عنگلاب اسلامی است


اقدام اخیر رضا پهلوی را در خصوص "وکالت به وی" یک اقدام تفرقه انگیز خوانده و از او خواسته اند که از این اقدام دست بردارد.
شه وری

وکالت دادن به کسی
یعنی
موضعگیری به نفع کسی
یعنی
جانبداری از کسی.

کسی که این حرکت سیاسی ـ طبقاتی را تفرقه افکنانه جا می زند
نه
معنی جامعه طبقاتی را می داند
و
نه
معنی وحدت طبقات اجتماعی برای تشکیل جبهه ضد فوندامنتالیستی را
شازده
در مقایسه با مریم و مسعود
خیلی هم معتدل الدوله است.
مریم و مسعود
خود را پیشاپیش به عنوان رئیس جنقور
برمی گزینند.
آنهم توسط جان سپاران لال و کر و کور و خر خود.


ترجمه آثار مارکسیستی
کار هر ننه قمر و دده دمری نیست.
مش داود.

ضمنا کتاب انقلاب سفید کتاب خوبی است.
اگر پیدا کردی بخوان.
حتی منتشر کن تا خلایق بخوانند و بدانند.
انقلاب سفید
تنها انقلابی بوده که در کشور ما پیروز شده است.
انقلاب سفید
انقلابی ضد فئودالی از بالا بوده است.
ولی انقلاب بوده است

دوری که در آمدن و رفتن ما ست،
او را نه نهایت..نه بدایت پیدا ست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجا ست
خیام

هی عمر بیسواد
آمدن و رفتنی در بین نیست.
ماده در بین است و تحول گونه گون ماده.
مارکسیسم بیاموز
تا
ترک خریت کنی
هم آدم شوی
هم عالم
و
هم عاقل


ماندلا و منیژه
برو بابا.
۸۲ میلیون نفر برای فروش خود و زن و بچه شان
ترک یار و دیار گفته اند
و
همه جا دیوار و سیم خار دار و مار دار می بینند.
کسی مشتری برده خودفروش حتی نیست.
به عوض دادن خرافه به خورد منیژه
عینک ذره بینی و نره بینی بزن و ببین
و
پنبه از گوش
برون آر و نیوش


 درویشیان
ایران را دوست دارم
چون‌که مزرعه‌های سرسبز و معطّر برنج شمال را دوست دارم.
دلایل
قوی
باید
و
من،
تقی.
قحط مزرعه در اقصا نقاط جهان که نیست.
مزرعه این و آن را همه جا می توان دوست داشت.
ایران
به روایت از امام جمعه قم
اسم ضعیفه ای است
و نران جهان
عاشق ضعفا هستند تا زورگویی کنند و خوش باشند.
کاپیتان فوتبال یانکی
اسم ایران را عیران گذاشته که از مواد غذایی بسیار مهمی است
پرچم جنقوری اسلامی را هم سوراخ کرده است
تا
عیران در قوری اش بریزد.


خر و خروس و روباه و گربه

تنها ره رهایی
در مقیاس جهانی


نظر این و آن راجع به تو
مسئله تو نیست.
فرنگی علامه

پس مسئله کیست؟
مثلا
همین نظر تو راجع به حریفه
مسئله کیست؟
مسئله خود فرنگی علامه است؟

ضمنا
نظر این و آن راجع به کسی
چرا باید تحقیر شود و نه تحلیل؟
حتی
در طویله
نظر گاوی نسبت به خری
تحقیر نمی شود
چه رسد به جامعه



بهرام مشیری و پیشرفت

بهرام مشیری و تئوری پیشرفت تحفه اش

بهرام مشیری
ضمن گفتن حقیقت پیش پا افتاده ای
حقیقت بزرگ تعیین کننده ای را
ماستمالی ی کند و خلایق را گمراه می سازد.
در
جهان بینی بهرام مشیری
دلیل پیشرفت جامعه بشری
بی احترامی به عقاید این و آن است.

سرسخت ترین کسانی که به هر عقیده ای توهین میکنند
لات ها و لاشخورها هستند.
که ضمنا بدترین دشمنان پیشرفت جامعه اند.
بهرام مشیری
اصلا
نمی داند که جامعه چیست
و
لکوموتیو قطار جامعه چیست.
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
یا فراگیری مشقت بار مارکسیسم
و
یا
تحویل دادن پرت و پلا به خلایق و خر پروری

 جاتون خالی، جشن ۴۴سالگی انقلاب
ضعیفه
عنگلاب
را ناقص العقل ها فقط انقلاب می پندارند.
عنگلاب
یعنی شکست انقلاب و پیروزی مجدد ارتجاع
پس زنده باد انقلاب
و
ننگ بر ارتجاع
از این عنگلاب ها
در کشورهای سابقا سوسیالیستی هم رخ داده است
مثلا
در روسیه
تزار روس
دوباره
در هیئت پوتین
روی کار آمده است
و
در
اوکراین
عادولف دوباره ظهور کرده است و محبوب العموم شده است




دختری که دهنتو سرویس میکنه یعنی دوستت داره.
بهاری

نه.
دوست داشتنی جز خودخواهی در بین نیست.
دیالک تیک زن و نر و زن و شوهر در بین است.
دیالک تیک
یعنی همبایی توأم با همستیزی


در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، مردم سرپل ذهاب با ولایت تجدید پیمان کردند.
ضعیفه

قحط خر در طویله که نیست.
در بهمن ماه نکبت
بهمن عظیمی بر سر سکنه کشور آوار شده است
و
جامعه
یک میلیون سال
عقب تر رفته است.
عن گلاب شده است.


این کودکان در این هوای سرد فقط به عشق تو تو آمادهاند رهبرم.
ضعیفه

کودکان ناقص العقل
چه می دانند که عشق چیست؟
حتی خود سالمندان
نمی دانند که عشق چیست.
عشق
فرمی از فرمانفرمایی غریزه است.
غریزه ضد دیالک تیکی عقل است.
عشق
مال خران است و نه مال خردگرایان و خردمندان.
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد.
فردوسی



بی بی ۳۰ و سطح سوادش

باستان‌شناسان معتقدند این میخانه و کاروان‌سرا که در شهر باستانی لاگاش (در عراق امروزی) کشف شده است نشانه‌ای از آن است که جوامع باستانی هم طبقه متوسط داشته‌اند و فقط از ثروتمندان و بردگان تشکیل نشده بودند.

هی بی بی ۳۰
کسی ادعا نکرده که جامعه فقط از دو طبقه اصلی تشکیل می یابد.
هر کودک دبستانی می داند که در جوار بردگان و برده داران
آزادان هم وجود داشته اند که مثلا پیشه ور بوده اند.
لومپن بوده اند.
بازرگان بوده اند.
عمله بوده اند.



كسي كه تابويي را نقض مي كند، خودش در اثر اين عمل به «تابو» مبـدل مـي شـود .
فروید

تابو به معنای هر چیز یا هر کسی است که دست زدن و نزدیک شدن به آن حرام است و با نجس و ناپاک از آن‌ها یاد می‌شود.
اتفاقا
در خود اروپا
حتی در رسانه ها
شب و روز تابوهای رایج شکسته می شوند
مثلا
زنان و نران از آلات تناسلی علنا نام می برند.
حتی هالی وود با تولید فیلم های معینی تابو شکسته و می شکند.
فیلم های پورن مملو از تابوشکنی اند.
مثلا جفتگیری اعضای خانواده با همدیگر.
بی آنکه اینهمه تابو شکن
تابو شوند.
مغز فروید در بند تنبان بوده است
در تابوها بوده است.
جهان بینی فروید
آلت تناسلیستی است.


تکرار نکبت هیتلر و سیدعلی


بدترین وضع
وضعی نیست که نویسنده ممنوع القلم گردد.
بدترین وضع
وضعی است
که
نویسنده حرفی برای نوشتن نداشته باشد.
وضع به مراتب بدتر
وضعی است
که
همه چیز برای خلایق یکسان است.
برشت.

خوش به حالت که زنده نیستی
تا ببینی که همولایتی هایت
به روز ما افتاده اند.
از همه منابر و مناره ها
جز عرعر چیزی شنیده نمی شود.



دخترک و سگ
دخترک:
مامان و بابام می خواستند به ام یک اسب بدهند
من اما تو را بر اسب ترجیح دادم.
سگ:
انتخابت خردمندانه بود.
اتاق هر کودک باید گنجایش دوستش را داشته باشد


نظر باطل
را اول ذکر کنید
بعد نتیجه تان را اعلام دارید.
تا ما
هم
توان تأمل و تصحیح داشته باشیم
و
هم
امکان دفاع


مش فرنگی
کسی به خاطر چیزی زندگی نمی کند.
ادعای شعرای کذاب را جدی نباید گرفت که گویا برای چشم و ابروی این و آن زندگی می کنند.
زندگی
آش کشک خالته
بخوری
پاته
نخوری
پاته

در نتیجه مردن به خاطر چشم و ابروی کسی
نشانه خریت او ست و نه نشانه خردمندی اش.



ثروت عظیم کشور را بی شرمانه و ابلهانه حیف و میل می کنید
ضمنا از فرط بی شرمی
طلبکار هم هستید.
کشور شده طویله
کسی توان حرف زدن ندارد.



قارچ ها
در اندام ما هم در کارند.
ماست و پنیر وغیره
در چشم به هم زدنی قارچ زده می شوند.
هوا پر از قارچ و باکتری است.
قارچ ها نقش عظیمی در طبیعت دارند.
سپورهای طبیعت اند.
قارچ ها اینترنت درختان در در زیر زمین جنگلند.
یعنی میان درختان رابطه کومونیکاتیو (هماندیشی) برقرار کرده اند
قارچ ها با درختان داد و ستد مادی هم دارند:
از درختان مواد قندی می ستانند و در عوض املاح معدنی در اختیارشان قرار می دهند.
مورچه ها
خودشان باغبانی می کنند
قارچ می پرورند
برگ هایی که می برند و می برند برای پرورش قارچ اند
مورچه ها قارچ می خورند و نه برگ.
مورچه از قارچ ها
ضمنا
پنی سیلین می گیرند تا بیضه های خود را و هوای لانه خود را ضد عفونی کنند



حریف میگه یکبار اگر دروغ بگی همه حرف های راستت بی اعتبار می شوند. چرا؟ خلایق خر که نیستند تا فرق راست و دروغ را نفهمند.حریف میگه یکبار اگر دروغ بگی همه حرف های راستت بی اعتبار می شوند. چرا؟ خلایق خر که نیستند تا فرق راست و دروغ را نفهمند.



وقتی رژه شروع می شود
خیلی ها نمی دانند
که
جلوتر از همه
دشمن شان
رژه می رود.

صدایی که فرمان صادر می کند،
صدای دشمن شان است
و
کسی که از دشمن سخن می گوید،
خودش
دشمن شان است.
برشت




امام ششم
در مقایسه با مثلا امام سوم
اندیشنده فخر انگیزی بوده است.
تعریف اتم را امام صادق
جزء لایتجزی دانسته است که تعریفی شیمیستی ـ علمی است.

امام سوم اصلا سواد نداشته است.
زندگی در قاموس امام حسین
شمشیر زدن و ادم کشتن است.

ضمنا
ضد عقل که جهل نیست.
ضد دیالک تیکی عقل
غریزه است.
ضد دیالک تیکی جهل
علم است



دلیل جرئت نکردن به انجام کاری
سنگینی آن کار نیست.
سنگینی آن کار
به دلیل جرئت نکردن ما ست.
فرنگی

محتوای این یاوه فرنگی
بی اعتنایی به دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت است.
طرز تفکر فرنگی
سوبژکتیویستی و ولونتاریستی است.
در قاموس فرنگی
هر کاری شدنی است
فقط باید جرئت داشت و انجام داد.
مشخصه مهم طرز تفکر فاشیستی و فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی
همین سوبژکتیویسم و ولونتاریسم (اراده گرایی) است.
ارتش پاولوس در حوالی استالینگراد
زیر آتش مستمر ارتش سرخ بود
پارتیزان ها
حتی مجال چرتی به سربازان نازی نمی دادند.
سرما و گرسنگی هم دمار از روزگارشان در می اورد.
لباس و غذا هم ته کشیده بود.
هیتلر فرمان می داد:
تسلیم نشوید.
جرئت کنید و نهایتا دسدت به خودکشی بزنید.

اگر کسی الف گفت.
حتما نباید ب بگوید.
چون او می تواند دریابد که الف باطل بود.
برتولت برشت.

هی برشت
وقوف به صحت و بطلان الف
اولا
به طور طبقاتی مشروط می شود.
منافع طبقاتی
می توانند بنی آدم را لال و کر و کور و خر کنند.
ثانیا
به طور معرفتی ـ نظری ـ اسلوبی
مشروط می شود.
تمیز حقیقت از باطل
به همین دلیل
کار هر کس نیست.
ثالثا
راه گذار از حرف به عمل
چه بسا گردنه ای هولناک است:
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.
به همین دلیل
زیر شکنجه و شلاق و اعدام
الف گفته می شود
و
تحت روانشناسی حاصل از شکنجه و شلاق و اعدام
ب گفته می شود.

به حکایت آقای کاف بیندیش:
در مقابل زور چه باید کرد؟



چرا ادمها وقتی عصبانی میشوند هرچه در دلشان هست صادقانه میگویند؟
چند سالت بود فهمیدی عصبانیت ، بخشی از مغز را که مرتبط با صداقت است تحریک می کند و به همین خاطر افراد هنگام عصبانیت واقعیات را فریاد میزنند.
حریفه

بشر در دیالک تیک غریزه و عقل به سر می برد.
اگر کسی خر باشد
تابع غریزه می شود
خشمگین می شود
دشنام می دهد.
هارت و پورت میکند.
چاقو می کشد.
مثل جانوران برخورد می کند.
کدام صداقت؟

اگر کسی خردگرا و یا خردمند باشد
تابع عقل می شود
و
می اندیشد
به کشف حقیقت می رسد
و
بر اساس حقیقت
واکنش نشان می دهد.



حقیقت و بهلول

حقیقت
را
نمی توان حدس زد.
حقیقت
را
فقط میتوان کشف کرد.
آنهم به مدد تفکر مفهومی.

حقیقت
را
نه شاکی می داند و نه متهم و نه حتی قاضی.
کشف حقیقت کار هر کس نیست.


درنگی در خرافه خدمت و خیانت
از حرف تا نیت
فرسنگ ها فاصله است.
شاه
هم
خود را خادم ملت جا می زد.
ولی دار و ندار کشور را به بانک های خارجی منتقل کرده است.

سید علی
هم
خود را خادم ملت جا میزند.
ثروتش فقط در بانک های خارجی ۷۹۴ میلیون دلار اعلام می شود.

اینها
بیشترین خدمت را به خود و طبقه خود می کنند.
خدمت و خیانت از مفاهیم عهد بوق اند

بحث بر سر مفاهیم خدمت و خیانت است.
در جامعه طبقاتی هر کس در پی سود خود و طبقه خود است.

سید علی
زن سلیمان بی مخ
را
میلیونر کرده است.
یعنی به طبقه و عمال خود خدمت کرده است.
شاه
شعبان بی مخ را میلیونر کرده است.
یعنی به طبقه خود و حامیان خود خدمت کرده است.
کسی به فکر همه مردم نیست.

علیرضا بدیع

تو ماهی و من ماهیِ این برکه‌ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره‌ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار
هشدار! که آرامش ما را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی‌ست چه باشی.. چه نباشی

پایان





ژاپن و زلزله و حریف و تحلیلش

این صبر که من می کنم
افشردن جان است.

ژاپن
خدا را در خورجین وجدانش جا نداده است.
ژاپن
کشوری امپریالیستی است
یعنی در عالی ترین مرحله توسعه سرمایه داری است.
یعنی نیروهای مولده در عالی ترین سطح توسعه قرار دارند.
یعنی علم و فن رشد غول آسا کرده اند.
هزاران ساعت کار علمی و فنی و فکریو عملی بر روی زلزله صورت گرفته است.
به همین دلیل راه و رسم غلبه بر زلزله را فرا گرفته اند.
حتی در ترکیه
همه ساختمان ها فرو نپاشیده اند.
ساختمان های فقرا فروپاشیده اند که با مصالح ساختمانی تخمی ساخته شده اند.



زندگی است، دیگر
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست ،
همه سازهایش کوک نیست ،
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش،
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند.
حریف

رقصیدن به هر ساز زندگی
کسب و کار اشرف موجودات نیست.
حتی کسب و کار حشره و حیوان نیست
.همین کفشدوزک
دمای هوا در ۶ ماه دیگر را پیش بینی می کند و خود را برای رفتن به استقبالش
آماده می سازد.

انسان
در دیالک تیک جبر و اختیار به سر می برد
و
اختیارش به میزان شناخت جبر حاکم یعنی قوانین و قانونمندی های عینی هستی است.
از همین زلزله ها با دهها هزار نفر قربانی
مثلا
در ژاپن هم رخ می دهد،
بی آنکه خون از دماغ کسی جاری شود


هی بابا طاهر بیسواد
چرخ گردون
خرافه ای بیش نیست.
نان و اب و مسکن و بهداشت
تولید می شوند.
تفاوت های موجود میان اعضای جامعه
نتیجه طبقاتی بودن طویله است
و
نه نتیجه تقسیم ناعادلانه ثروت و نعمت بادآورده توسط چرخ گردون
مارکسیسم بیامور تا هم آدم شوی و هم عالم شوی و هم عاقل شوی





مگر با دین و بی دین نمی دانند که در سوریه و لیبی و لبنان و غیره چه می گذرد؟



لنینیسم
چیزی جز مارکسیسم نیست.
لنینیسم
توسعه خلاق مارکسیسم است.
نه کمتر و نه بیشتر.
مارکسیسم
قبل از هر چیز
فلسفه علمی و یا علم فلسفی است.
همه اجزای مارکسیسم مبتنی بر فلسفه علمی (ماتریالیسم دیالک تیکی و م. تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی) اند.
اگر فلسفه علمی توسط مارکس و انگلس
تدوین نمی شد
هم خودشان و هم لنین و ان و این
ول معطل بودند.
بخش مهمی از مفاهیم فلسفه علمی را مارکس در روند تحریر کاپیتال کشف و فرمولبندی کرده است.
گرامشی اصلا فیلسوف نبود.
افکارش باید تحلیل شوند.




جنقوری اسلامی
از همان بدو تشکیلش
آنتی فمینیسم (زن ستیزی)
را
فمینیزه (زنانه)
کرده است.
بخش عقب مانده زنان را به جنگ بقیه زنان گسیل کرده است.
یعنی
جبهه مبارزه فمینیستی
را
به میان توده زنان منتقل کرده است.
در واقع
زنان عقب مانده انند که بر ضد زنان دگر اندیش در جنگند.
پس از خیزش تهاجمی اخیر زنان
سیدعلی
دخترکان مردم را حتی آلت دست قرار داده است تا جنگ درونی زنان را هم تعمیق بخشد و هم تمدید بخشد و هم توسعه دهد.



روسیه هم با این علمایش ما را کشت.
 زلزله در سوریه و ترکیه به چه درد بی درمان امپریالیسم می خورد.


مشت مي‌کوبم بر در
پنجه مي‌سايم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده‌ام، از همه چيز
بگذاريد هواري بزنم،
-آآآآآآي! با شما هستم!
اين درها را باز کنيد!
من به دنبال فضايي مي‌گردم،
لب بامي، سر کوهي، دل صحرايي
که در آنجا نفسي تازه کنم.
آه!
مي‌خواهم فرياد بلندي بکشم
که صدايم به شما هم برسد.
من هوارم را سر خواهم داد،
چاره درد مرا بايد اين داد کند.
از شما خفتهء چند،
چه کسي مي‌آيد با من فرياد کند؟
 ه فریدون مشیری
 
هی مشیری.
ما
اهل داد و فریاد نیستیم.
ما
اهل پارسیم.
پارس به زبان پارسی.


چپ ها
اصلا چپ نبوده اند.
حزب توده
حاوی دو جناح متفاوت بوده است.
جناح مارکسیستی حزب
پس از انقلاب سفید به کشور می آید تا از انقلاب سفید پشتیبانی کند.
دربار همه را اعدام می کند.

نظر و تحلیل جوانشیر از چریک ها و مائوئیست ها درست بوده است.
ولی مارکسیستی نبوده است.
آثار جوانشیر را باید تحلیل کرد.
کیانوری سواد مارکسیستی نداشته است.




هی کسروی
عبادت نیست.
رسالت است.
سؤال این است
که
رسول کیست؟
رسول تاریخ و یا سوبژکت تاریخ
در دوران کنونی
پرولتاریا ست.
پرولتاریایی
که
در حزب انقلابی اش گرد آمده است و در صدد رهبری توده برای انجام انقلاب سوسیالیستی
و رهایش نهایی بشریت در بند است.


نه
اسلام در خطر است
و
نه
کفش مسلمین.

آدمیت و مدنیت بشریت
در خطر است.
یا گذار به کمونیسم و نجات
و
یا
سقوط به اسفل السافلین و ذلالت و ضلالت


محمود درویش:
مرا به جایی ببر که قبل از دیدن تو بودم.
بعد برو.

حریفه:
مگر چلاقی مش درویش.
خودت برخیز و به جایی که قبل از دیدن من بودی،
برو.


خیلی حس خوبیه بشینی توی پارک و حافظ بخونی
هنگامه

خواندن شعر حافظ
شبیه کشیدن یک بست تریاک است.
شعر حافظ
سرشته به افیون است.
خواننده و شنونده را تخدیر می کند.
خلایق خر خیال میکنند که حافظ خیلی خیلی انتقادی و انقلابی است.
چون ظاهرا به صوفی و زاهد و شیخ و غیره گیر می دهد
خلایق نمی دانند که خود حافظ قران را به ۸ روایت ازبر بوده است


من یه چیزی فهمیدم همه ی ادم هایی که توی تویتریم یه جوری تنهاییم. میایم اینجا که حرفامونو بزنیم
عصمت

هیچکس تنها نیست.
همه با خویشتن خویش همبا هستند.
تنهایی محال است.
حتی خدای واهی با ابلیس واهی همبا ست.
ضمنا کسی حرفی برای گفتن ندارد.
پرت و پلا را نباید حرف محسوب داشت.


ادیبان تان جای دیگرند.
ما سگان سرسپرده در بدر توده ایم
و
پست های مان
پارس های مان هستند.
ما از وحشتکده خاوران تان
فرار کرده ایم
تا پارسی بی مزاحمت جانیان جماران سر در دهیم



نه.
نظرها شخصی نیستند.
نظر حسن و حسین وجود ندارد.
مثال:
سیب میوه ای خوردنی است.
این نظر مال کیست؟

برتراند_راسل می‌نویسد:
"در دوران ویکتوریا، پاهای زنان هرگز در مکان‌های عمومی دیده نمی‌شد. زیرا لباسی که می‌پوشیدند، زمین را جارو می‌کرد و پاهایشان را کاملاً می‌پوشاند. حتی اگر انگشت پای زنی دیده می‌شد، همان کافی بود که مردان را شهوانی کند و میل جنسی را در آنان بر انگیزاند!
اما اینک زنان تقریبا نیمه برهنه می‌گردند و بیشتر قسمت پاهای ایشان دیده می‌شود ولی مردان ابدا آنگونه تحت تاثیر قرار نمی‌گیرند.
همین نکته ثابت می‌کند که ما هرچه بیشتر، چیزی را پنهان کنیم، یک جاذبه‌ی انحرافی بیشتر برای آن تولید می‌شود."

بدبختی برتراند راسل و آخوندهای با عمامه و بی عمامه
این است که
اول نظر می سازند
بعد به دلیل تراشی و اثبات نظر خود شروع می کنند.
یعنی نمایشنامه را از آخر شروع به اجرا می کنند.

در آن زمان
سکس و نعمات مادی و فکری
کالاهای کمیابی بود.
و
وقتی عرضه کالایی اندک باشد
تقاضای آن افزون می گردد.

حالا
نعمات مختلف ریخته زیر دست و پا
به همین دلیل چشم خلایق سیر است.
استثناء جنقوری اسلامی است که به دلیل علافی
فکری و ذکری جز عیاشی ندارند


علــل بــروز اشــتباهات و خطاهــای مــا
بــروز خطاهــا و اشــتباهات مــا را بایــد در حــوزه ایدئولوژیــک و شــیوه تفکــر جســتجو کــرد،
بــه ایــن دلیــل
کــه یــک حــزب سیاســی و پیشــرو
وظایــف خــود را از افــکار هدایــت کننــده ای پیــروی مــی کنــد
و
بــه ایــن دلیــل
کــه پرولتاریــا بــدون افــکار هدایــت کننــده خــود نفــی حقیقــت عــام م.ل
نمــی توانــد در مبــارزه طبقاتــی،
مبــارزه بــرای کســب قــدرت سیاســی ،
برانــدازی سیســتم بردگــی مــزدوری و آزاد کــردن جهــان
شــرکت کنــ

حزب رنجبران فارسی را کجا آموخته است؟
وظایف خود را می توان از افکاری استخراج کرد و نه پیروی.
معنی «افــکار هدایــت کننــده خــود نفــی حقیقــت عــام م.ل» چیست؟



دلیل سرطان سینه گرفتن زنان
مسواک نزدن نران است.
نماینده ته ران

آخوندها
این تحفه ها را می بینند
و
تهمت ضعیفه و ناقص العقل بودن
به
زنان و دختران خردمند ایران
می زنند.


محمود درویش:
با دمیدن علف از لا به لای صخره ها
یکباره
بیگانگان
را
یافتیم
و
پیمان دوستی همیشگی با هم بستیم.

هی درویش
جامعه طبقاتی
جای پیمان دوستی با هم نیست.
بیگانگان هم از وحشتکده های فاشیسم فرار کرده اند تا در غربت عاری ازذره ای امنیت
نفسی تازه کنند
«دشمن» دانا
به از نادان دوست.

این اثر هنری
شاهکاری رئالیستی است.
بهتر از این نمی شد
توحش
را
تصورو تصویر کرد

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر