۱۴۰۱ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۶۵)

     

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیست و چهارم

«زندگی ما بیهوده نبود.»

 

۱۲

درگذشت انگلس

ادامه
 

۱۴

درک انگلس از زندگی و مرگ، درک هر کمونیستی بود،

درک هر ماتریالیست دیالک تیکی بود.

 

انگلس

در اثرش تحت عنون «دیالک تیک طبیعت»

مرگ

را

«گشتاور مهم زندگی»

دانسته بود.

به

مثابه «نفی زندگی» دانسته بود.

آنسان که زندگی همواره در رابطه با نتیجه جبری اش، یعنی در رابطه با مرگ، که به صورت نطفه ای در زندگی است، اندیشیده می شود

و

هر کس به این نکته واقف گردد، فاتحه ای بر نامیرایی روح، می خواند.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۵۵۴)

 

این موضع فلسفی انگلس بود و بدین طریق، توانست درد سنگین خود را با شهامت تحمل کند.

 

اما

انگلس

هم

مثل هر زنده دیگری که زندگی اش را درخور زندگی می سازد،

رسالت مادام العمر هر کس

را

مسئولیت در مقابل خویشتن و در مقابل بشریت

می دانست.

مسئولیتی که هیچکس نباید و نمی تواند از آن شانه خالی کند.

 

پرولتاریای رزمنده بین المللی

 از شنیدن خبر درگذشت انگلس به خود لرزید و عزادار گشت.

 

اما نه عزای فلج کننده،

بلکه قدردانی نسبت به میرنده

و

تصمیم قاطع به ادامه دادن به کردوکار او

در

نشریات بین المللی به هر زبانی

خوانده می شد.

 

در وهله اول

در روزنامه «به پیش»، ارگان حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان،

احتمالا به قلم لیبکنشت،

 آمده بود:

«برای ما انگلس، نامیرا ست.

انگلس همچنان می زید و با ما در سخن است.

 به ما راه نشان می دهد و رهبری مان می کند

و

ما را به پیش می راند.

 

سوگندی را که ما قبلا بر سر مزار مارکس خورده ایم،

اکنون بر سر مزار انگلس دو باره می خوریم:

«آموزه های تو را جامه عمل خواهیم پوشاند.»

 

آموزه های شما دو تا را ما جامه عمل خواهیم پوشاند.

آموزه های شما دو تا را که یگانه اید.

ما

در عمل نشان خواهیم داد که لیاقت پیروی از شما را داریم.»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر