۱۴۰۱ اسفند ۱, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۸۷)


 
میم حجری
 

میگویند:
تنهایی
پوست آدم را کلفت میکند
میگویند:
عشق
دل آدم را نازک میکند
میگویند:
درد
آدم را پیر میکند
و من امروز
کرگدن دل نازکی هستم که پیر شده است
حریف

بی خود میکنند که چنین ادعا می کنند.
تجربه شخصی هیچکس این خرافه را تصدیق نمی کند.
تنهایی
دلیل بر پوستکلفتی نیست.
پوستکلفتی نتیجه تحمل مکرر دشواری ها ست.
مثال
وقتی برای در اوردن نان سفره خود
هر روز باید بد وبیراه کارفرما را بشنوی و سکوت کنی
اندک اندک پوستت کلفت می شود
بی آنکه کرگدن شوی.
چون روزی بالاخره به تنگ می آیی و از کارخانه به خیابان می ریزی و ارکان سیستم مبتنی بر ستم را به لرزه درمی افکنی.
کاری که کرگدن هرگز نمی کند.

مسئله را در کل باید بررسی کرد و نه در جزء.
چرا؟
چون حقیقت در کل است و نه در جزء.
به قول حریفی
با یک گل که بهاران نمی شود


فاشیسم مذهبی بافاشیسم پهلوچی فرقی نداری هردویکی هستند
حریف

فاشیسم چیست؟

فاشیسم جریانی بورژایی ـ امپریالیستی است.
فاشیسم
مبتنی بر نیچه ئیسم است که عمیقا ضد مذهبی است.
فاشیسم البته می تواند متظاهر به همه چیز، مثلا مذهب باشد.
به عنوان مثال در اسپانیا ماسک کاتولیسیسم بر سر کشیده بود.
فاشیسم
ولی ماهیتا ضد مذهبی است.
خمینیسم جریانی فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی است.
خمینیسم
نه شرقی نه غربی است
ضد کمونیستی و ضد امپریالیستی از موضعی ارتجاعی تر از امپریالیسم است.


مبارزات اجتماعی
طبقاتی اند
و نه عاطفی.
جنگ ها
بر سر منافع مادی اند
و
نه بر سر هوا و هوس و عشق و مخلفات



شده از درد بخندی
که نبارد چشمت؟
من در این خنده پر غصه مهارت دارم

مگر می شود
از فرط درد به عوض گریستن بخندی؟



استرید لینگرن
آزادی
یعنی اینکه کسی حتما نباید همیشه مثل دیگران عمل کند.

مگر کسی یافت می شود که هیمشه مثل دیگران که سهل است، مثل خودش عمل کند؟
تغییر در ذات انسان است.
مثال:
پارس اکنون ما
مثل پارس یک ساعت قبل ما حتی نیست.
سگان که روبات نیستند تا پارس واحدی را شب و روز تکرار کنند و سنگ شوند.



هم مهربونه، هم جذاب. هم حد و حریم خودشو می‌دونه هم چشمای قشنگی داره. به وقتش شوخی می‌کنه؛ به وقتش جدیه و بلده چطوری کاریزماتیک رفتار کنه. من از کسی اسم نبردم ولی اسمش اومد تو ذهنت
صبا
چنین کسی
فاقد اصالت و خودیت است
کسب و کار چنین کسی
تئاتر بازی کردن است.
همنشینی با چنین کسی
بدبختی بزرگی است.
عیرانی ها همه از همین قماشند.
مثلا
کسی نمی داند که این جماعت واقعا مذهبی اند ویا نقش مذهبی بازی می کنند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
مثلا شازده برگردد واین جماعت یکشبه شاهپرست شوند
و
آیة الکرسی ها قرتی شوند.




سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی نهادی محبوب و مردمی است که از دل همین مردم برای کمک به ملت در مواقع اضطراری مثل سیل زلزله و دفاع از امنیت ملی در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی سربرآورده و خار چشم دشمنان ایران است.#سپاه دست قدرتمند ملت ایران درمنطقه و جهان است
فرهاد

معنی اسم کامل سپاه پاسداران چیست؟
صداقت اگر ندارید
حداقل سواد داشته باشید.
سپاه
پاسدار عنگلاب اسلامی است.
سپاه
بازوی مسلح ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی است.
یعنی دشمن مردم است.
ضمنا در جنقوری اسلامی
ملت وجود ندارد
به همین دلیل امت ساخته اند.
سپاه
شبیه گشتاپوی فاشیسم است




اسحاق ئوزتورک
اعتماد داشته باش.
بعضی چیزها
بسادگی
به اندکی زمان نیاز دارند.

خوب.
اگرکاری به زمان نیاز داشته باشد
ما
هم
باید صبر داشته یاشیم
یعنی عجله نکنیم
و
یا اعتماد به نفس داشته باشیم و نه اعتماد.
ما وقتی به اعتماد نیاز خواهیم داشت
که
عاجز از خودشناسی و جامعه شناسی باشیم
بی تجربه و بی تدبیر باشیم.
اعتماد جایی و صبر مکانی دارد.

من نمی دانم و ھمین درد، مرا سخت می آزار
كه چرا انسان، اين دانا، اين پیغمبر
در تكاپوھايش، چیزی از معجزه آن سوتر
ره نبرده ست به اعجاز محبت!
چه دلیلی دارد…!؟ چه دلیلی دارد كه ھنوز،
مھربانی را نشناخته است!؟
و نمی داند در يک لبخند، چه شگفتی ھايی پنهان است
من برآنم كه درين دنیا، خوب بودن به خدا، سهلترين كارست،
ونمی دانم كه چرا انسان، تا اين حد با خوبی بیگانه است!
و ھمین در مرا سخت می آزارد
فریدون مشیری

دلیل نادانی تو تعلقات طبقاتی و جهان بینی ایدئآلیستی تو ست.
جامعه و جهان میدان پیکار است و نه مجلس بوس و لاس و لیس.
بشر
هم
با طبیعت در جنگ است
و
هم
با طبقات حاکمه.
مهر فقط در دیالک تیک مهر و قهر وجود دارد.
مارکسیسم بیاموز
تا
رستگار شوی
و
به عوض عوامفریبی
روشنگری کنی


حقیقت گیاه
حقیقت
شبیه گیاه فنا ناپذیری است
که هر قدر هم عمیق عمیقتر چال شود،
بالاخره روزی سر بیرون می آورد.
فرنگی

نه.
حقیقت کمترین شباهتی به طبیعت ندارد.
حقیقت از مفاهیم فلسفی است و نه از مفاهیم علم الاشیاء.
حقیقت
باید به مدد تفکر مفهومی (مارکسیسم) کشف شود
و
گرنه هزاران سال مستور می ماند.
یا فراگیری مارکسیسم
و
یا مردن در حسرت حقیقت



در تجمع ضدایرانی #بروکسل که با حضور خائنین و وطنفروشان برگزار شد جنبش فواحش به عینه قابل مشاهده بود.از پسرهایی که لاک زدن تا پرچم تجزیه طلبان تروریست و هواداران شبکه فحشا تحت عنوان "زن زندگی آزادی"! این شوهای تبلیغاتی هیچ تاثیری بر اراده ملت انقلابی ایران نداره
فرهاد

جنبش فواحش؟
خود طبقه حاکمه جنقوری ضد اسلامی
مثلا علم الهدی
زنان ایة الکرسی را به خودفروشی برای زوار دعوت می کند.
خیلی از زنان ایة الکرسی
حاضر به یراق به جهاد نکاح اند.
فاحشه کیست و فحشا چیست؟


آفرینش محال است.
عدم نمی تواند موجود گردد.
هیچ نمی تواند چیزی شود.
«عدم موجود گردد»
این محال ست
وجود از روز اول لایزال است.
وجود ویا ماده ویا واقعیت عینی
نه آفریدنی است و نه نابود کردنی است.
ازلی و ابدی است.
خلایق خر تغییر ماده را فنای ماده جا می زنند



 مشروعیت
یعنی منطبق با شرع انور و اینور بودن.

مشروعیت
مفهومی فقهی ـ فئودالی ـ ارتجاعی است.
در جنبش مشروطه
دیالک تیک مشروطیت و مشروعیت
مطرح می شود تا برای سلطنت حد و مرزی تعیین شود:

۱
فقها و فئودال های مرتجع
از مشروعیت سلطنت مدافعه به عمل می آورند تا سلطنت مطلقه را مطلق کنند و به ساز تزار بزنند و برقصند.

۲
روشنفکران مدرن و متجدد
از
مشروطیت (محدودیت) سلطنت دفاع می کنند.
الگوی شان سلطنت مشروطه بریتانیای کبیر است.

فراگیری تعریف مفاهیم از هر نوع و در هر زمینه و رشته
برای فراگیری تفکر مفهومی الزامی است.
چون
تفکر
یا تفکر مفهومی است
و
یا
اصلا
تفکر نیست.
ایمانوئل کانت
صلواة الله علیه


اسحاق ئوزتورک
موضعت را عوض نکن تا مورد پسند این و آن باشی.

موضعمندی
قاعدتا
به تنهایی و بیکسی منجر می شود.
درد این است که در این روزگار
مواضغ سنتی
بی اعتبار گشته اند
بی انکه با موضع دیگری جایگزین شوند.
خلایق
اکنون
نه
موضع دارند
و
نه
یار و یاور و همراه و همرزم.
روزگار تیره ای است
نازنین
اگر به کوچه ما ا»دی
چراغ بیار
و
یک شاقول
برای یافتن موضع مقبول



محمود درویش:
وای به حال من
که
ازیاد برده ام
که
شب دراز است.
خوش به حال تو
که
یادت
تا سحر
با من
انباز است.

آره.
شعراء
علاف و بیکارند
و
در پندار و بیمارند.


دلم که تنگ میشود خانه ام را ترک میکنم و به خیابان پناه میبرم.
زیرا وقتی انسان آغوشی برای پناه بردن نداشته باشد باید به خیابان ها پناه ببرد
اسطوره

از گنجشک ها خیلی چیزها می توان آموخت و بی نیاز از خیابان شد.
گنجشک برای خود کافی است.

پوپر پخمه
زباله ی زباله پرور بوده است.

به پوپر پخمه بفرمایید:
جامعه را نه با افکار تازه و پوسیده
بلکه
با سه سلاح اعجاز آور کار و پیکار و همبستگی می سازند.
(احسان طبری تواب)

 


مگر جمهوری اسلامی جمهوری نیست
جمهوری فرم است.
مهم
محتوای جمهوری است


کارناوال المان
نه.
انقلاب سفید
انقلابی ضد فئودالی - ضد روحانی بوده است.
انقلاب سفید
ارتجاع فئودالی ـ‌ روحانی را سلب قدرت کرده است.
اوپوزیسیون ضد انقلاب سفید
ماهیتا فئودالی، فاشیستی و فوندامنتالیستی بوده است.
ایراد بورژوازی مدرن در رأس انقلاب سفید
در گرایش آنتی کمونیستی اش (ضد توده ای بودنش) بوده است.
با آنتی کمونیسم نمی توان بر ضد مذهب مبارزه کرد.
اشرافیت فئودال و روحانی
خودش
آنتی کمونیستی تر از بورژوازی است.
حتی مرتجع تر از بورژوازی است:
نه شرقی نه غربی است

شعر
یکی از فرم های هنر است.
هنر
فرمی از شعور و شناخت است
هنر
مثل اساطیر و مذهب و فلسفه و علم است.
هنر اولین فرم شناخت و شعور است
هنر
شاید قبل از تکلم تشکیل شده باشد.
امتحانش آسان است
شروع به کاری مثلا خیاطی بکنید و ببینید که بر زبان تان زمزمه و ترانه و آهنگ می روید


معلم یکی از معلمان مدارس قائمشهر؟

ای زبان بینوای فارسی
چه بر سرت در رادیوها می اورند.



عجب بدبختی است.
آخوندهای جنقوری
حتی قراآن کریم را تحریف میکنند:
اولا
تهیه گل و ساختن مجسمه حوا و آدم
کار جبرئیل بوده است.
خدا که عملگی و مجسمه سازی بلد نبوده.
خدا فقط فرمان ساختن شان را صادر کرده
آخر سر هم زور زده و در دهن مجسمه شان فوت کرده
در نتیجه حوا و آدم روحمند گشته اند
بعد خدا خوشش آمده و فتبارک الله احسن الخالقین گفته است
چرا خالقین (دو خالق؟)
برای اینکه جبرئیل را هم در مد نظر داشته است.


زن، زمین ، زندگی
بوده
که
اوجلان از آن
زن، زندگی، آزادی
ساخته بود
و
یا
منیژه
از زن، زندگی، آزادی
زن، زمین ، زندگی
ساخته است؟


مگر در جنقوری مداحان را هم می کشند؟
مش رادیو فردا؟
خلایق از کشتار عاشقان گزارش می دهند.


مگر قرار است که اوپوزیسیون مشکلگشا باشد؟
هدف از عنگلاب ها
دست به دست شدن امتیازها ست.
مثال:
همیناراذل و اوباش
قبل از عنگلاب
در خانه کوچکی به سر می بردند وبه گدایی روزگار می گذراندند.
پس از عنگلاب
جه بسا
در قصرهای ۱۰۰۰ مترمربعی روزنامه می خوانند و رهنمود می دهند.
قصوری که تک تک آجرهایش از ایتالیا وارد شده اند.


هر چیز
همان ارزشی را دارد که ما بدان قایل می شویم.
فرنگی علامه البته از در عقب

اگر
چنین بود که تو می فرمایی،
در آن صورت
افزایش هراس انگیر قیمت کالاها
صورت نمی گرفت.
مثلا
قیمت خانه در متروپول های امپریالیستی و اولیگارشیستی
چنان بالا رفته که حتی کارمندان مرفه الحال در حواشی شهر ها چادر زنده اند و به ذلت روزگار می گذرانند


هم انقلاب و هم عنگلاب
 در دیالک تیک داخلی و خارجی پیروز می شود و یا شکست می خورد.
نه کودتای ۲۸ مردا و نه عنگلاب اسلامی
بدون حمایت از خارج پیروز نمی شد.
چه میشود کرد؟
غذایمان را هم نمی‌توانیم تغییر بدهیم چه برسد به قضای مان
حریف


!



 هانا بد و بدتر



زندگی ما ، حاصل انتخاب های ماست.
یونگ
آره.
البته از در عقب و نه از در جلو.
اگر خود یونگ در خانواده فقیری به دنیا میامد
از این لاطائلات نمی گفت.
انسان در منگنه دیالک تیکی جبر و اختیار به سر میبرد.
میزان اختیار او به اندازه شناخت او از جبر است
شرایط مادی زیست
چه بسا امکان شناخت بخور و نمیر جبر را حتی نمیدهد
چه رسد به انتخاب.
مثلا
خود ما
عمری خر بوده ایم.
یعنی اصلا نقشی در رقم زدن زندگی مان نداشته ایم.
پس از فرار از طویله
سگ شده ایم
و
به سبب ارزان بودن استخوان
امکان پارس کردن به زبان پارسی را پیدا کرده ایم.
اگر فردا خدای ناکرده
قحط استخوان شود
حسرت پارس را هم خواهیم خورد.

چخوف نیمه گمشده

هی مش چخوف
بحث بر سر نیمه گمشده است و نه بر سر عیش و عشرت سه دقیقه ای و سه ساعتی و سه هفته ای.
جامعه و جهان را عشرتکده فرض مفرما.
جست و جوی نیمه گمشده
دال بر این است که فرد مربوطه
احساس نقصان و کمبود می کند و دنبال مکمل خویش است.
مثلا
دنبال دوستی، رفیقی، هماندیشی، همرزمی است.


به پیر به پیغمبر این دلقک‌ها برانداز نیستند و تا هفت جدآباد اینها تهدید محسوب نمی‌شوند. برانداز واقعی مسئول بی‌لیاقت است
فهیمه

گیر دادن به مسئ<لین را فهیمه از شیاطین امپریالیستی کیپه کرده است.
مگر پدر و بابا بزرگ شازده برانداز نبوده اند؟
شازده چه کم پدر و پدر بزرگش دارد؟
مگر سیدعلی و لاشخورهای دیگر بهتر از اینها هستند.
حتی خود فهیمه
مگر باسوادتر از این حضرات است؟
 
می دانستید عقل سلیم و شوخ طبعی از یک جنسند؟.. در واقع شوخ طبعی همان عقل سلیم است ..منتها با دور تند
آزاده
عقل سلیم به توان تمیز بخور نمیر چیزهای ساده و سطحی اطلاق می شود
که نتیجه تجربه شخصی و دسته جمعی در هر جا ست.
یعنی
چیزی معرفتی و یا شناختی است.
شوخ طبعی اما صفتی اخلاقی و رفتاری است.
پیش شرط داشتن شوخ طبعی
بودن نان در روغن است.
شوخ طبع ترین کسان
اشراف فئودال انگل و عیاش و علاف اند


گاه دلم ‌می‌خواهد بزارم ‌بروم، بی هرچه آشنا گوشه‌ی دور گمنام حوالی ‌جایی بی اسم، گاهی واقعاً خیال می‌کنم روی‌دست خدا مانده‌ام واقعا خسته‌اش کرده‌ام گاهی…
بهاری

مگر
به عوض نان
نور می خوری؟
مگر نباید کار کنی و نان در بیاوری؟
نکند جنقوری اسلامی همان بهشت برین است که در آن نان و پنیر و شیر و شیره و شراب و خامه و کره و عسل به صورت شط روان است؟

استثناء
همیشه هست.
تعیین کننده در دیالک تیک استثناء و قاعده
اما قاعده است و نه استثناء.

بیشترین کسانی که دم از ایران می زنند
سر تنت طلب ها (جنقوریان)
و
سطل ننه ات طلب ها
هستند
که ضمنا بدترین دشمنان ایرانند.
منظورشان از ایران
املاک و امتیازات طبقاتی شان است و نه ایران.

محمود درویش:
عشق
این است که هزار دلیل برای رفتن و ماندن پیدا کنی.

آره
عشق در نظر سکنه جمکران و شعرای خاوران
چیزی بند تنبانی برای علافان و عیاشان جهان است و بس.






کورنلیا وارنکه
نوه کنجکاو:
بابا بزرگ،
در دوره شما که نه موبایل بود
نه
گوگل
نه
اینترنت
و
نه
کامپیوتر
در مدرسه از چی استفاده می کردید؟

بابا بزرگ:
از کله مان


ویرایش:

شما که هیچگاه،
انگشت تان را
ازروی ماشه برنداشته اید
مگر اینکه
در خون کشتگان فرو کنید،
چگونه؟!
چگونه؟!
برادر تان خطابم می کنید؟!
شما بهتر است،
بنشینید.
گلوله های تان را که به هدف زده اید.
بشمارید،
تاعاشقی
از قلم نیفتاده باشد.
علی صبوری



خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
 باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش
 تن صدها ترانه می رقصد
 در بلور ظریف آوایم



ای غنچهٔ خوابیده چو نرگس ،نگران خیز ، کاشانهٔ ما رفت به تاراج غمان …خیز ، از نالهٔ مرغان چمن ، وقت اذان ، خیز از گرمی هنگامهٔ آتش نفسان…خیز از خواب گران، خواب گران ، خواب گران خیز ….

چقدر بد می نویسند جنقوریان.
عملا به اندیشه آفتابه برمی دارند.
ای غنچهٔ خوابیده ـ چو نرگس نگران ـ خیز
کاشانهٔ ما رفت به تاراج غمان، خیز

از نالهٔ مرغان چمن ـ وقت اذان ـ خیز
از گرمی هنگامهٔ آتش نفسان، خیز
از خواب گران، خواب گران، خواب گران، خیز


میان جمع ام من، ولی دلم تنهاست
 لبم چو گل خندان، دو دیده‌ام دریاست
 لب از برون خندد، دل از درون گرید
ز برق چشمانم نشان غم پیداست

چگونه می‌خندد گلی که پژمرده
 دل من است آن گل که از جفا مرده
زمن چه می‌پرسی که از چه می‌نالم
همیشه می‌گرید دلی که افسرده ...
 
معینی_کرمانشاهی

میان جمع ام من، ولی دلم تنهاست
لبم چوگل خندان، دو دیده‌ام دریاست
منظور از دل چیست که تنها ست؟
دل به معنی قلب و شکم و روح و روان وذهن و ضمیر است.
کرمانشاهی میخواهد دو فقره دل داشته باشد؟
ضمنا
لبی که میخندد
گریه اش در بهترین حالت
اشک شوق وشادی است واین امری عادی است
پس شکوه از چیست





به ستوه آمده ایم:
هدف
رهبرسازی از هر ننه قمر است و یا نشر اندیشه به درد بخور؟

سؤال این است
که
این ۵ زندانی آزاد شده
چی گفته اند؟
اصلا
حرفی برای گفتن داشته اند؟


آرزو بر پری چهرگان عار نیست.
در طوایل طبقاتی نمی توان با کارت باز بازی کرد و زنده ماند.

به همین دلیل
ویکتوری «هو» گو می گوید:
زنده انانند که می رزمند.

در هر آستینی خنجری زهرآلود پنهان است.
زد و خورد در دستور روز است.
نزنی
خورده ای و مرده ای.


کسی که پس از دو جنگ جهانی و پس از کشته شدن ۸۰ میلیون نفر و به جا ماندن قاره ای تار و مار و ویران و تلی از جنازه
شعار «ما مکلف به حفظ صلحیم» را نفهمد،
نفهم است.
فرنگی

مسئله
نه فهم ضروت صلح
بلکه فهم این مسئله است
که
تخریب در ذات جوامع طبقاتی است.
بقای جوامع طبقاتی
شعله ور گشتن مکرر و مداوم جنگ ها
را
الزامی می سازد.
طبقات حاکمه انگل و استثمارگر و استعمارگر
آب حیات خود را در کاسه سر پیران و جوانان و کودکان و زنان می نوشند.
پس
پیش به سوی کمونیسم
پس
رادیکال ترین پاسفیسم
با
کمونیسم
گره خورده است.



چاقوکش هالی وود.
گاهی کسانی را می بینم و حیرت می کنم از اینهمه حماقت که در جمجمه ای جا گرفته است.

آره.
سواد و صداقت هر کودک کودکستانی در دور افتاده ترین نقاط جهان
بیشتر از تو و رؤسای جنقور امثال تو ست



اکارت فون هیرش هاوزن
در شرایطی که دیگران به تخریب حرفه ای جهان مشغولند،
نجات جهان با کار افتخاری دشوار است.

هی فرنگی
منجی جهان
نه این و ان حرفه ای و افتخاری،
بلکه معمار جهان است.
معمار جهان کیست؟


سلام بر پیامبری كه در دینش هیچ اجباری وجود ندارد؛
فاطمه

اسلام ایده ئولوژی نظام برده داری است
برده داری
نظام مبتنی بر زور و اجبار و غل و زنجیر و شلاق و شمشیرو غزوه و غارت است.
حضرت محمد
ای جماعت اکابر نرفته و ملا شده
۷۲ غزوه (جنگ) بر افروخته است
اقوام دیگر را برده کرده
حضرت علی در شب واحدی ۱۰۰۰ گرد گردنفراز را گردن زده

 وطن پرستی کذایی
بستگی به تعلقات طبقاتی افراد دارد.

کسی که عضو طبقه حاکمه یاشد
یعنی ملک و مال و مستغلات و ثروت و جاه و مقام و عزت در کشور داشته باشد
سنگ وطن به سینه می زند.
کسی که حتی یک وجب خاک در کشور ندارد و جز خاطرات تلخ چیزی به خاطر ندارد،
باید خر باشد و وطن پرست باشد.
وقتی کسی در تمام مدت عمرش
در کشور
دستخوش وحشت و فقدان امنیت بوده است،
چگونه می تواند وطن تحفه را بپرستد.

من با افتخار برده اسلام ام
حریف

کسی نمی تواند برده اسلام باشد.
اسلام ایده ئولوژی نظام برده داری است.
اسلام اندیشه است.
اندیشه که برده نمی گیرد.
بروید کلاس اکابر تا حداقل حرف زدن بیاموزید
عقب ماندگی هم حدی دارد
صدر اسلام و بازار برده فروشی مسلمانان



علت اینکه مولانا،سعدی،حافظ و دیگر ادیبان با مفاهیم طبیعی در جامعه و برعکس با مفاهیم جامعه در طبیعت نظم و نثر خلق کرده اند چیست ؟ 
 
سعدی
ایده ئولوگ  (نظریه پرداز) اشراف فئودال و حتی برده دار و روحانی است.
درست به همین دلیل
سعدی
 توسط طبقه حاکمه
حمایت همه جانبه می شود.
هزینه تحصیل سعدی در دانشگاه بغداد را دربار می پردازد.
اثار
سعدی
هم
با حمایت همه جانبه طبقه حاکمه
معروفیت خاص و عام کسب می کند.
ضمنا کیسه های سیم و زر توسط طبقه حاکمه در اقصای کشور به آدرس سعدی در شیراز ارسال می شود.
به همین دلیل
سعدی
حامی استراتژیک مناسبات تولیدی فئودالی و برده داری است.
سعدی ایده ئولوگ ارگانیک طبقه حاکمه است.
شبیه مارکس و انگلس و لنین است که ایده ئولوگ ارگانیک طبقه کارگر بوده اند.
مراجعه کنید
به
خودآموز خوداندیشی


دین
ایده ئولوژی است.
دین اسلام
ایده ئولوژی اشراف برده دار و روحانی (آل عبا) است.
الناس فی دین ملوکهم
توده دین طبقه حاکمه را می پذیرد.
یعنی
ایده ئولوژی طبقه حاکمه به توده دیکته و تحمیل می شود:
با تازیانه و شمشیر و باج و خراج و مالیات و مخلفات.
مسئله اما این است که
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
یعنی
دین رعایا و بردگان و پیشه وران و کارگران
با دین اربابان برده دار و فئودال و بورژووازی
تفاوت و حتی تضاد دارد.

دین واحدی در جامعه طبقاتی
محتوای طبقاتی مختلف و متفاوت و متضاد کسب می کند.

در آلمان
رعایا ۳۰ سال بر ضد اربابان جنگیدند و هر دو مسیحی بودند.
کشیشان طرفدار رعایا
توسط اربابان فئوداال و به فتوای سران کلیسا
حلق اویز شدند.

ایده ئولوژی شه وری چیست؟
اگر شه وری دین ندارد
به مثابه ایده ئولوژی
چی دارد؟

یوکو اونو
هر بار
هر حرفی را که می خواهیم بگوییم، نمی گوییم، می میریم.

این هم از آن حرف های پا در هوا ست که یاوه واره است.
چون در این ادعا
ماهیت و علمیت و حقیقت (حقیقی بودن) حرفی که می خواهیم بگوییم
مبهم و مسکوت می ماند.
نگفتن خرافه
صدهزاربار بهتر از گفتنش است.
فقط و فقط
کشف و ابلاغ حقیقت الزامی است.
در صورت خریت و بی خبری از حقیقت
سکوت
هزاران بار بهتر از سخن است



مرگ
در یک قدمی است.
با بهانه و بی بهانه
هزاران نفر را اعدام می کنند.
ارتجاع
نوشداوری خود را در کاسه سر جوانان و پیران و زنان و کودکان می نوشد

محمود درویش
کسی مرا رهبری نکرده است.
من رهبری میان بحر و برهوتم.
من از زبان خویش تولد یافته ام.

زبان در دهان ای خردمند چیست:
کـــــــــــــــــــلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیله ور؟
سعدی


«نه» گفتن
دشوارترین و درست به همین دلیل، مهربارترین جواب است.
پیش شرط «نه» گفتن
وسعت نظر، فعایت، صداقت و شهامت عظیم می طلبد.
فرنگی

عجب معاییری خلایق دارند.
وقتی مغز از کار بیفتد
معیارسازی از بند تنبان رواج می یابد.
«نه» گفتن
اصلا فرق ماهوی با «آری» گفتن ندارد.
چون
در هر دو مورد
این سؤال بی جواب می ماند که نسبت به چه چیزی «نه» گفتن و «آری» گفتن صورت می گیرد.
اتفاقا
«نه» گفتن به حقیقت
نشانه خریت و جاهلیت و جنایت و کثافت و جبونیت است
زندگی همین گل و بلبل است.
حریف

نه.
زندگی
میدان در میدان است:
زندگی
میدان مضاعف است:
۱
زندگی
میدان کار است که به معنی پیکار توده با طبیعت است.

۲
زندگی
میدان پیکار توده با طبقه حاکمه است.




اگر یک ساعت به لاطائلات سیدعلی گوش بدهی
کلمه ای که معنی داشته باشد
از زبان مبارکش بیرون نمی زند.
سیدعلی
اصلا سواد ندارد



مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود.
فهیمه

اسلام
دین نظام برده داری است
بشریت در قاموس اسلام
برده و عبدند
و
الله
ارباب برده دار (معبود) است.
حضرت محمد
رسول طبقه اجتماعی برده دار است.
الله
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اربابان برده دار است
و صفات نیک و بد انها را دارد.
به قول سعدی
به سلامی گردن می زند و به دشنامی خلعت می بخشد




بهترین شخصیت های خلق کرد
توده ای ها بوده اند.
عزیز یوسفی
رضا شلتوکی
محمد علی عمویی
و
امثالهم
که
نه
خیری از شاه دیدند
و
نه
از شیخ.
یادشان به یاد باد
نفرین به باد
باد
نفرین برآنکه رسم ستم را نهاد
باد

اریش کستنر
ازمنه بزرگ
اخطار دهنده با بی احترامی تنبیه می شود.
خریت فرم اپیدمی به خود می گیرد.
زمان
هرگز چنین بزرگ نبوده است.
خلقی در بیهوشی بزرگ فرو می غلتد.

ازمنه نکبت و یا بزرگ؟
امروز
خریت
حالت پاندمی به خود گرفته است.
جهان
به
طویله پهناوری تبدیل شده است.
تا چشم کار می کند
خردگرایی حتی یافت نمی شود
چه رسد به خردمندی

هرگز
زمین
این مام نازنین
چنین
مغموم و سرفکنده و ننگین نبوده است.

عجب خرافاتی
اراکی ها دارند.
تفاوت هیتلر با استالین
و
تفاوت جنقوری اسلامی با جمهوری خلق چین
از زمین تا آسمان است


افلاطون
اصلا
نمی داند که حقیقت چیست.
افلاطون
خیال میکند که هر حرف رک و راستی حقیقتی است.
به همین دلیل
هم
خیلی ها خیال می نند
که
افراد مست و لایعقل
حقیقتگو هستند.
راستی حقیقت چیست؟


خدا؟
طرز استدلال هدایت
کمترین فرقی با طرز استدلال روحانیت ندارد.
اگرچه هدایت
هنری جز انتقاد انتزاعی hc روحانیت ندارد.
هدایت
بدتر از روحانیت
هنوز نمی داند که نان و هر چیز دیگر
قبل از اینکه قسمت شود،
تولید می شود.خدای هدایت و روحانیت
بنی بشر را به روز پارازیت های و انگل ها می اندازد تا از تولید نعمات مادی و فکری بی خبر بمانند.
فقر
فقط یکی از دلایل خودفروشی نران و زنان است.
اگر تیز بنگریم
در طوایل طبقاتی
همه خودفروشند.
فقط اعضای طبقات حاکمه اند که جاکش و عیاشند.


انجلا جولی و بچه ها
زنی که همسر ندارد وفرزندش رابه تنهایی بزرگ میکند
"بزرگ بانو ست"
نه زن بی سرپرست
وقت آنست ادبیات کلام راتغییر داده
وبه احترامشان تمام قد ایستاد
پریچهره

به تنهایی بچه بزرگ کردن زنان و نران
فضیلتی نیست.
چنین کاری
نه
دلیلی بر عظمت زنی و یا نری است
و
نه
دلیلی بر ذلت او.
مثال:
خیلی ها
بچه دیگری را می خرند و یا پیدا می کنند و بزرگش می کنند.
مثلا انجلا جولی معروف از هالی وود.
که کودکان افریقایی و آسیایی و غیره
به جند دلار می خرد و بزرگش می کند
آنهم چه بزرگ کردنی که برای خیلی از بچه آرزو کردنی است.

بخش چشمگیری از آلمانی ها را روس ها بزرگ کرده اند
چون پس از شکست فاشیسم
بی مادر و بی پدر و بی پناه مانده بودند.
خیلی از نران
اسپرما می دهند و در کشورهای دیگر مثلا اوکراین
زنان فقیر ماهرو برای شان بچه می زایند و آنها به تنهایی ویا با همسر بزرگش می کنند.
وودی الن
هنرپیشه و کارگردان هالی وود
دخترکان مردم
را
نه تنها بزرگ می کند بلکه با هاشون ازدواج و حال هم می کند.
بی آنکه پری چهره ای پیدا شود و از وودی الن «بزرگ عاقا» بسازد و تمامقد جلوش بایستد.
از این جور چیزها
نباید معیار ساخت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر