۱۴۰۱ بهمن ۲۹, شنبه

درنگی در اندیشه ای (۶۵۹)

Ist möglicherweise ein Bild von Text „TRUTH“ 

میم حجری

 

کشف حقیقت 

علاوه بر خود حقیقت 

کاملا وابسته به فاعل شناسا است 

و

 در نتیج

ه درک ما از آن

 نسبی خواهد بود.

 علاوه بر این خود حقیقت نیز در فرآیند شناخت توسط انسان متحول می شود
شبگیر

 

بگذارید این کامنت شبگیر را نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:

۱

کشف حقیقت 

علاوه بر خود حقیقت 

کاملا وابسته به فاعل شناسا است.

 

این جمله شبگیر مملو از ایراد است:

منظور شبگیر از «علاوه بر خود حقیقت» برای کشف حقیقت

چیست؟

 

 منظور شبگیر

احتمالا

علاوه بر واقعیت،

علاوه بر اوبژکت (موضوع) شناخت

است.

 

فاعل شناسا

به

چه معنی است؟

منظور شبگیر

احتمالا 

سوبژکت شناخت (شناسنده)

است.

 

۲

کشف حقیقت 

علاوه بر خود حقیقت 

کاملا وابسته به فاعل شناسا است

معنی تحت اللفظی:

کشف حقیقت

علاوه بر اوبژکت (موضوع) شناخت، کاملا وابسته به سوبژکت شناخت است.

بیشک.

 

دیالک تیک شناخت 

همیشه و همه جا

به معنی دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت است.

مسئله اما در عرصه شناخت (و در هر دیالک تیکی) این است

که

نقش تعیین کننده 

در
دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت

از آن کدام قطب دیالک تیکی است؟


از «کاملا» شبگیر می توان حدس زد که به نظر او، نقش تعیین کننده از آن سوبژکت شناخت (فاعل شناسا) ست.

 

این موضع معرفتی شبگیر

ضد مارکسیستی است.

 

چون سوبژکتیویستی است.

از دید مارکسیسم، نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت شناخت و سوبژکت شناخت

از آن اوبژکت شناخت است.

راستی چرا و به چه دلیل؟

به این دلیل ساده که محتوای شناخت در اوبژکت (موضوع) شناخت است.

مثال:

اگر خر، موضوع شناخت باشد،

محتوای شناخت خر

در

خود خر به مثابه اوبژکت شناخت

است 

و

نه

در خرچران، خرسوار، خرفروش، خرشناس.

 

یعنی

خرشناس

نمی تواند اراده کند و خر  را به عنوان شتر ویا اسب به خریدار قالب کند.

به عبارت روشنتر

ماهیت خر، خریت خر و حقیقت خر

در خود خر است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر