۱۴۰۱ بهمن ۲۶, چهارشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۲۲)

  

میم حجری

از كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
ت 
ملاك شناخت: 
حقيقت


براي سنجش شناخت از ديرگاه ميزان يا ملاكي به كار برده اند. 
 اين ملاك 
كه 
حقيقت (truth) 
نام گرفته است، 
تطابــق شناخــت است با هستـي يا واقعيت (reality).
 
 شناختي كه موافق نظام هستي باشد،
 در خور صفت «حقيقي» است، 
و
 معرفتي كه از واقعيت به دور باشد،
 شناخت «سقيم» يا دور از حقيقت است. 
 
بنابراين 
حقيقت يكي از صفات يا كيفيات شناخت
 است.
 
تعریف آریانپور از حقیقت و باطل (ناحقیقت)
نه تنها ناقص و نارسا و بند تنبانی و سطحی و ساده لوحانه است،
بلکه حیرت انگیز است.

از این نظر حیرت انگیز است
که 
حقیقت یکی از مهم ترین مفاهیم فلسفه به طور کلی است.
 
از مفهوم معروف حقیقت
تعریف کلاسیکی توسط هگل 
(فیلسوف بزرگ بورژوازی آغازین و معلم مارکس و انگلس و خیلی از دیگر فلاسفه)
به
میراث 
مانده است:
«حقیقت 
در کل است.
کل 
حقیقی است.»
 
حیرت انگیز این است 
که
 آریانپور از این تعریف کلاسیک پدر دیالک تیک ایدئالیستی
حتی
خبر ندارد.
چه رسد به تأمل بر روی این تعریف کلاسیک.

حتی
مولانا
به نیتی دیگر
همین تعریف هگل را در حکایتی اثبات «دیالک تیکی» کرده است.
 
امیر نیک آیین
هم
همین تعریف مولانا 
را
در اثر دو جلدی اش تحت عنوان «ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی»
مو به مو تکرار کرده است:
 
پیل اندر خانه‌ای تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود (هندیان)

از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
 
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی‌اش کف می‌بسود
 
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت:
 «همچون ناودان است این نهاد»
 
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر لو چون بادبیزن شد پدید
 
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت:
«خود این پیل چون تختی بد است (بوده است)»
 
همچنین هر یک به جزوی (جزئی) که رسید
فهم آن می‌کرد هرجا می‌شنید
 
از نظرگه، گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
 
در کف هر یک اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
 
چشم حس همچون کف دست‌ است و بس
نیست کف را بر همه‌ی او دست‌رس
 
چشم دریا دیگر است و کف دگر
کف، بهل (مورد صرفنظر قرار بده) وز دیده ی دریا نگر
 
جنبش کف‌ها ز دریا روز و شب
کف همی بینی و دریا نی عجب
 
ما چو کشتی‌ها به هم برمی‌زنیم
تیره چشمیم و در آب روشنیم
 
ای تو در کشتی تن رفته به خواب
آب را دیدی نگر در آب، آب

مولوی

 
 ما این شعر ارجمند مولانا 
را
مفصلا
تجزیه و تحلیل مارکسیستی 
خواهیم کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر