۱۴۰۱ اسفند ۶, شنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۲۷)

  

میم حجری

از كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
۱
 در مورد هر نمود واحد،
 آنچه ديروز حقيقت بود،
 امروز جاي خود را به حقيقتي ديگر مي‌دهد
 
ایراد بینشی تئوری شناخت آریانپور
 ایدئالیستی و سوبژکتیویستی بودن آن است.


حقیقت 
در
تئوری شناخت آریانپور
نه
در ماهیت،
بلکه در شناخت بشری است 
و
چون شناخت بشری چیز مطمئن و ثابت و معتبری نیست،
(چون به قول آریانپور، هم موضوع شناخت دستخوش تغییر است و هم شناسنده)
 پس حقیقت باید دستخوش تغییر مدام باشد.

مثلا حقیقت سیب، بسته به شناخت آن، تغییر می یابد.
چون هم سیب مثلا می گندد و هم شناسنده مثلا بیمار می گردد.

آدم یاد اسقف برکلی (مؤسس ایدئالیسم ذهنی) می افتد:
برکلی وجود واقعیت عینی را انکار می کرد.
به نظر او همه چیز ساخته ذهن ما ست.
حتی این خورشید، وجود واقعی و عینی ندارد.
دلیل اسقفانه:
اگر کسی مرض زردی بگیرد، خورشید را زرد خواهد دید.

 ۲
  در مورد هر نمود واحد،
 آنچه ديروز حقيقت بود،
 امروز جاي خود را به حقيقتي ديگر مي‌دهد
و
 آنچه امروز حقيقت است، 
فردا مبدل به حقيقتي بزرگ تر خواهد شد.
 
آریانپور
حقیقت
را
به طور کمی طبقه بندی می کند:
حقیقت کوچک، متوسط، بزرگ و بزرگتر.
حقیقتی که در تئوری شناخت آریانپور،
کیفیت شناخت و یا یکی از کیفیات شناخت بود،
 بسته به سوبژکت شناخت،
تغییر کمی می کند.
 
 اگر آریانپور به توصیه لنین، حقیقت را خویشاوند با ماهیت می دانست و نه صفت و یا کیفیت شناخت،
از خود می پرسید:
حقیقت سیب
چگونه می تواند با پلاسیدن و گندیدن سیب و بیماری شناسنده
بزرگتر و یا کوچکتر شود؟
 
 ۳
 پس حقيقت همراه با پويايي (ديناميسم) درنگ ناپذير واقعيت، 
پيوسته در جريان آفرينش است،
 و
 اين آفرينش
 البته در زمان واقع مي‌شود.
 
 وقتی از سلب عینیت از حقیقت در تئوری شناخت آریانپور
سخن می رود،
در این جمله او اثبات می شود:
حقیقت 
به زعم آریانپور
وجود درخود و عینی ندارد.
حقیقت
آفریده می شود.

کشف مهم آریانپور این است که آفرینش حقیقت، در زمان صورت می گیرد.
اکنون بی خبری شرم انگیز آریانپور از الفبای فلسفه علمی آشکار می گردد.

چون
زمان به تنهایی وجود ندارد.
زمان همیشه همراه با مکان و ماده وجود دارد.
 
مراجعه کنید 
به 
ماده ـ مکان ـ زمان
  

مکان و زمان

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3072

 

 ۴
 زمان دو وجه دارد: 
گذشته و آينده، 
و 
ما كه همواره در مقطع اين دو قرار داريم،
 نقطه جدايي گذشته وآينده را اكنون مي‌خوانيم،
 و
 مي‌كوشيم تا در زمان حال، 
به ياري حقايق گذشته، 
حقايق آينده را پيش بيني كنيم
 و 
در پيش از گام برداشتن، 
راه خود را ببينيم و هموار سازيم.
 
 اکنون آریانپور دچار پریشانگویی می شود:
زمان 
به طور کمی و سوبژکتیویستی ـ ایندیویدوئالیستی به ماضی و مستقبل طبقه بندی می شود
و
مضارع
به مثابه مقطع ماضی و مستقبل قلمداد می شود.

مقطع
یعنی نقطه ای که ماضی و مستقبل همدیگر را قطع می کنند.
مضارع
اما
نه مقطع ماضی و مستقبل، بلکه پل پیوند آندو ست
و
ضمنا
نسبی است.

یعنی
معیار عینی و علمی برای تمیز ماضی و مضارع و مستقبل وجود ندارد:
هم یک ثانیه قبل 
را
می توان ماضی تلقی کرد
و
هم
صد سال قبل 
را.
هم یک ثانیه بعد 
را 
می توان مستقبل تلقی کرد
و
هم
صد سال بعد
 را.
 
۵
 در اين صورت، 
حقيقت زمان دارد. 
حقيقت بي‌زمان پوچ و موهوم است. 

حقیقت 
در تئوری شناخت آریانپور
چارچوب زمانی دارد.
مثلا
حقیقت سیب
با گذشت زمان، تغییر می یابد.
حقیقت ماورای زمانی وجود ندارد.
 
۶
حقيقت انعكاس هستي پويا و جرياني تكاملي است.

حقیقت 
اکنون
نه
نتیجه انعکاس واقعیت عینی در آیینه ذهن و ضمیر بشری،
بلکه
خود انعکاس واقعیت عینی است.
یعنی
روند انعکاس واقعیت عینی است.

انعکاس اما خودش تابع عوامل مختلف و متعدد مادی و فکری و طبقاتی و مکانی و زمانی و غیره است.

نتیجه حاصله این می شود که هر خرافه ای حقیقت نامیده شود.
چون انعکاس که حتما نباید دقیق و درست باشد.
 
مثال:
زلزله به عنوان انعکاس واقعیت عینی و «هستی پویای» کذایی
 در آیینه ذهن آخوندهای ما
نتیجه زیر 
را
به دنبال می آورد:
عردوغان با نتان یاهو در مجلس عیش مست و لایعقل رقص زنان لخت را تماشا می کنند و قران پاره می کنند.
در نتیجه زلزله رخ می دهد.
 
  ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر