۱۳۹۷ آبان ۱۳, یکشنبه

قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها (۴)

 
تئودور آدورنو
 (۱۹۰۳ ـ ۱۹۶۹)
فیلسوف، جامعه شناس، تئوریسین موسیقی و آهنگساز
از سردمداران مکتب فرانکفورت
از آثار اصلی او
دیالک تیک روشنگری
دیالک تیک منفی
تئوری استه تیکی

مارتین بلومن تریت

قید و بند های عشق ـ عشق در قید و بندها
راجع به آنتروپولوژی منفی روابط عاشقانه


۲۳
 این پولاریته (قطبیت)
به مثابه سرمشق و الگوی هنجاری
تعیین کننده ی دینامیک جامعه ای است.

اگر چه زنان در زندگی کاری (برون خانوادگی)
ـ بویژه در طبقه کارگر  ـ
هنوز
 حاضر بوده اند
و
زن در خانواده های بهتر
روی هم رفته
فونکسیون برون خانوادگی چشمگیری (رپره زنتاتیوی)
به عهده داشته است.

۲۴

کارین هاوسین
(۱۹۳۸)
مورخ آلمانی
از پیشقراولان برابر حقوقی زنان

ارزیابی کارین هاوسین از این دوره
از
قطبیت اتری بوت های (صفات ممیزه) مردانه و زنانه پرده بر می دارد:

الف
مرد
برای برون از خانه تعیین شده است.
برای دور از خانه
برای زندگی برون از خانه
مرد بخش اکتیو زندگی را به عهده دارد.
پر انرژی است
اراده مند است
شجاع و بی باک است
قادر به پیشبرد است
مستقل است
تمایل مند است
درآمد دارد
دهنده است
خشن، زورگو و متجاوز است
راسیونال (خردگرا) است.

ب
زن
اما
بر خلاف مرد
برای  درون خانه تعیین شده است.
برای نزدیکی های خانه
برای زندگی خانگی
زن بخش پاسیو (منفعل) زندگی را به عهده دارد.
وابسته است.
فعال و زحمتکش است.
حفظ کننده است.
گیرنده است.
خود همرنگ ساز (خود تطبیق دهنده) است.
حساس است.
جذاب است
و
 زیبا ست.

۲۵
«جسم و روان زن
در
وهله اول
تولید مثل و تکثیر نوع 
را
هدف دارد
 و
برای زناشویی مبتنی بر تک همسری تعیین شده است
که
به لحاظ اجتماعی مطلوب و محترم محسوب می شود.

جسم و روان مرد
اما
برعکس
فرهنگ
را
هدف دارد.»

۲۶
انقطاب
 (قطب بندی)
خود
کمتر از خاصیت (خودویژگیت) حرف برای گفتن دارد.

خاصیتی
که
خصلت جنسیتی
را
به مثابه «ترکیبی از بیولوژی و تعین طبیعت استخراج می کند
و
همزمان
به مثابه معیار ماهوی
در
درون انسان نهاده می شود.»

۲۷
الگوی استدلال
را
باید
به مثابه الگوی بیولوژیکی و به معنای دترمینیسم بیولوژیکی درک کرد
و
با آدورنو و هورکهایمر بازسازی کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر