۱۳۹۰ آذر ۲۵, جمعه

ایدئولوژی تشیع «سرخ» در آئینه شعر معاصر (3)

علی محمد مؤدب (1355)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور

حکم ششم
«چیست این آمریکا؟
که بعضی ها با یک بغل ریش
از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!

• شاعر حزب الله در این پرسش موجز و مختصر چندین هدف تاکتیکی ـ استراتژیکی را همزمان نشانه می گیرد:

1

• او در این حکم، قبل از همه، به تصریح مسکوت دیالک تیک ابلیس و خدا می پردازد و به عبارت دقیقتر، بسط و تعمیم دیالک تیک ابلیس و خدا به شکل دیالک تیک امریکا و حزب الله را به خدمت می گیرد و کاری ترین ضربه ایدئولوژیکی را بر پیکر اوپوزیسیون حزب الله و مدافعین خارجی آنها وارد می سازد:

• بدین طریق همه مخالفین مذهبی فوندامنتالیسم شیعی به چرخش قلمی، جزو عوامل ابلیس (امریکا) قلمداد می شوند و بی کلامی ـ حتی ـ محارب با خدا تلقی می شوند.


• شاعر حزب الله نه تنها مخالفین تغییر موضع داده را با سلاح ایدئولوژیکی دیر آشنائی خلع سلاح می کند، بلکه خود امپریالیسم را نیز آچمز می سازد.

• آن سان که امپریالیسم مجبور می شود که در
لحظات بحرانی، تظاهر به بی طرفی کند و نتواند سنگ اوپوزیسیون رنگین را به سینه زند و وارد عمل شود.

2

• شاعر اما همزمان هواداران حزب الله را بلحاظ تئولوژیکی اقناع می کند و در سنگر مبارزه بر ضد ابلیس (امریکا و هوادارن مذهبی اش) به هر بهائی نگه می دارد.
• او با ساده ترین شیوه استدلال، یاران خود را جزو سپاه حق قلمداد می کند و مخالفین چه بسا ریش مند خود را جزو لشکر کفر.

3

• تئوری ـ چه علمی و چه ضدعلمی ـ به محض رخنه در ضمیر توده ها، به قدرت مادی بدل می شود، به بسیج نیروها منجر می گردد و در وحدت عمل سازمان یافته به بار می نشنید.
• اکنون دیگر باکی نیست که در نیمه های شب، در کدام خانه ای زده می شود و کدام مخالفی به بازجوئی زجرآمیز کشیده می شود و در ملأ عام رسوا می گردد.

4
مفهوم «بعضی ها»

• شاعر با مفهوم «بعضی» ها ترفند ایدئولوژیکی ـ تبلیغی شگرفی را به خدمت می گیرد:
• او دیالک تیک استثناء و قاعده را برای تحقیر مخالفین حزب الله، بطرزی مسکوت مورد استفاده قرار می دهد و بطور تلویحی به هواداران حزب الله می فهماند که مخالفین، گیرم که «با یک بغل ریش»، ولی استثئائات بی ارج و ارزشی بیش نیستند و سرکوب شان مسئله لاینحلی نیست.

5

• شاعر اما با زبان بی زبانی از شکاف عمیقی خبر می دهد که در اردوگاه تشیع دهن باز کرده است:
• «امت» واحده کذائی که قرار بود بر اساس باور به خدای واحد، سد سدیدی از وحدت لایزال و بی چون و چرا باشد، دو شقه گشته است:
• حتی در رأس هرم حاکمیت، آنتاگونیسم عریانی پدید آمده است:
• منظور شاعر از «بعضی ها با یک بغل ریش» همین حقیقت امر تلخ و ناگوار است.

• تئوری بیانگر حقیقت را می توان به سخره گرفت و زبان حقیقتگو را می توان از حلقوم بدر کشید، ولی با حقیقت عینی نمی توان در افتاد!

• هوشنگ تیزابی ـ فرزند برومند خسرو روزبه ـ با حنجره ای خونین از همین حقیقت عینی سخن گفته است:

• «دست حقیقت بالاتر از همه دست ها ست!»

• با حقیقت عینی هر که در افتاد، بر افتاد!


• با توسل صرف به «روح» نمی توان به تولید، حفظ و تحکیم وحدت مادی و عملی نایل آمد.
• با توسل به کتاب مقدس واحد و خدای واحد نمی توان حزب الله وحدت مندی پدید آورد.

• چرا که در دیالک تیک ماده و روح، تقدم نه با روح، بلکه با ماده است.

• روح همیشه به فرمان ماده سخن گفته است!

• روح همیشه سرسپرده ماده بوده است!

• روح همیشه سایه سهمگین ماده را بالای سر خویش داشته است!

• پاسخ درست و علمی به مسئله اساسی فلسفه همین است و هرکس بدان بی اعتنا باشد، بر او همان می رود که بر امت حزب الله رفته است:

• وابستگی به طبقات مختلف (ماده)، طرز نگرش، طرز تفکر، معیارهای ارزشی، استراتژی و تاکتیک مختلف و چه بسا متضاد (روح) به دبنال می آورد.

• این تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی (ماده) اند که به مثابه مواد منفجره، روح را و هرم حاکمیت و قدرت متکی بر ایده های روح الله را از درون منفجر می سازند و در دو اردوی متخاصم، رو در روی هم قرار می دهند.

6

• آنچه که در این شعر، غیرقابل انکار است، جدائی عمیق و بی برگشت تشیع «سرخ» از تشیع سیاه و به دنبال آن تجدید آرایش و ترکیب طبقاتی تشیع سیاه است.

• برخلاف تشیع فوندامنتالیست «سرخ»، تشیع سیاه حاضر به تشکیل جبهه وسیعی از اکثریت مخالفین است:

• میر حسین موسوی که دیروز شقه شقه کردن جوانان و پیران پرولتاریا را در گفتگوی علنی تلویزیونی برای خروج از انزوای جهانی، مثبت ارزیابی می کرد، به زبان دیگر سخن آغاز می کند و ضمن نقل خاطرات خویش از کذب اتهامات وارده بر حزب طبقه کارگر سخن می گوید و به بیگناهی مطلق آنان اذعان می کند، بی آنکه قطره شرمی حتی بر چهره اش بنشیند.
• عبدالکریم سروش بی شرمانه و برادرانه از مرحوم کیانوری و مرحوم طبری به تطهیر یاد می کند و اجساد آنها را برای نیل به آماج های خویش به خدمت می گیرد.

• چنین کاری اما از دست حزب الله برنمی آید.

• حزب اله یک جریان بسته شبه فاشیستی است که اتحاد با دگراندیشان سرش نمی شود.


• چشم اسفندیار تشیع «سرخ» همین جا ست:

• حزب الله یا باید مادام العمر تنها بماند و یا در هسته های تروریستی از نوع القاعده ادامه حیات دهد و رو به انحلال مادی و معنوی رود.

7
مفهوم «ترس»

• شاعر برای تئوریزه کردن منظور خویش به مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» پناه می برد:
• «از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!»

• چرا؟


• مگر قحط مفهوم است؟


• ما برخی از نکات را در این مورد، پیشاپیش مطرح کرده ایم.


• ولی این مفهوم احتمالا از حقایق دیگری نیز حکایت دارد:


1

• مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» می تواند به سبب سطح شعور تئوریکی بسیار نازل حزب الله به خدمت گرفته شود:
• بنظر تئوریسین حزب الله، علت تغییر جبهه از سوی «بعضی ها با یک بغل ریش» در ترس آنها از امریکا ست.

• این بدان معنی است که مخالفین حزب الله مشتی بزدل و ترسو هستند.

• نتیجه منطقی این منطق این خواهد بود که حزب الله از دلاوران بی باک تشکیل شده که پیشاپیش از روی جسد خویش می گذرند.

• این شمشیر ایدئولوژیکی دو لبه است که شاعر به خدمت می گیرد:

• ضمن تحقیر مخالفین، به تشجیع یاران خویش می پردازد و به صفوف حزب الله استحکام روانی می بخشد و ملت را از پیوستن به مشتی بزدل و ترسو هشدار می دهد.

• ما به هنگام حمله اسرائیل به لبنان در صفحات تلویزیون، شاهد همین روانشناسی در توده های شیعه لبنان بوده ایم:
• تره خرد نکردن به صهیونیسم، علیرغم مدرن ترین تسلیحاتش!

2

• به خدمت گرفتن مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» از فقر تئوریکی (فلسفی) شاعر نیز حکایت دارد.

• بی خبری از ماتریالیسم دیالک تیکی و بویژه ماتریالیسم تاریخی
، انسان ها را کور و کودن و علیل و زمینگیر می سازد.


• ظاهرا تئوریسین حزب الله با مفهوم «طبقه اجتماعی» آشنائی ندارد.


• منظور ما دربخش دوم این تحلیل نیز همین بود:

• مفاهیم سرمایه داری، کمونیسم، امپریالیسم در دهان نمایندگان حزب الله محتوای بکلی دیگری دارند که باید کشف و تعریف شوند، تا بتوان به طرز تفکر آنها و به منظور آنها پی برد.

• شاعر ظاهرا در سطح پدیده ها این ور و انور می لغزد و به کنه آنها ره نمی برد.

• او ظاهرا نمی داند که موضعگیری ها و سنگرگریزی ها ـ قبل از همه ـ علل طبقاتی دارند.

• نه رفسنجانی، همان رفسنجانی دیروز است، نه کروبی و نه موسوی، کروبی و موسوی دیروز.


• در عرض سی سال گذشته، ثروت زیر زمینی ملی که در طول صدها هزار سال گرد آمده، بطرز فجیعی چپاول شده و به جیب کنسرن های خارجی و سرمایه داران داخلی سرازیر شده است.


• طرز تفکر در کاخ و کوخ نه فقط تفاوت، بلکه تضاد دارد.


• تراکم بی بند و بار ثروتی غول آسا در دست مشتی انگل با ریش و بی ریش طرز تفکر دیگری را در کله آنها نشو و نما می بخشد.


• مسئله ـ قبل از همه ـ مسئله ترس و شهامت نیست.


مسئله ـ قبل از همه ـ مسئله روانشناسی نیست، بلکه مسئله طبقاتی است و مبارزه ـ در تحلیل نهائی ـ مبارزه طبقاتی است.
گیرم که در لفافه های مختلف و با بهانه های مختلف شعله می کشد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر