۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (109)

ولتر (1694 ـ 1778)
از متنفذترین مؤلفین روشنگری فرانسه
در فرانسه، قرن هجدهم را «قرن ولتر» می نامند.
از منتقدین سرسخت استبداد، حاکمیت فئودالی و انحصار جهان بینانه کلیسای کاتولیک.
از تدارک بینندگان معنوی برجسته انقلاب فرانسه
حربه او در دفاع از اندیشه های خویش عبارت بود از :
استیل بیان عامه فهم، طنز و طعنه و ریشخند.


بخشی دیگر از چالش میم با فا

1
فا
کاش با دقت بیشتر پاسخم را خوانده بودید . مطالبی که شما بدان استناد کرده اید ، نه حرف های من ، که در مقدمه ی کتاب حکمت شادان ذکر شده است.

2
میم

• ایرانی ها به هنگام بحث، بیشتر خویشتن خویش را در کانون بحث قرار می دهند.
• صاحب نظر بنظر من در وهله اول مهم نیست.
• چون صاحب نظر می تواند تغییر نظر دهد.
• آنچه مهم است، خود نظر است، به مثابه اوبژکت شناخت.

• حق با شما ست:
• من همیشه از عام به خاص (منفرد) فرو می روم، تا اشتباه نکنم.
• این متد فکری من است.

3
فا
در مور تأثیر صاحبان اندیشه بر جریان های اجتماعی و بشری ، شکی نیست که می بینیم لویی شانزدهم وقتی به زندان افتاد و آثار ولتر و روسو را خواند گفت این دو نفر با کتاب های شان فرانسه را بر باد دادند، حال اگر به زعم شما«درد نیچه»، درد طبقه ای است که از سر تا پا در حال گندیدن است و خطر آن می رود که موقع سقوطش به قهقرا، تمامت تمدن بشری را نیز برکند و با خود به قهقرا ببرد»، قدرت فکر بشری را می رساند که جامه ی شعر و فلسفه پوشیده است

4
میم

• شما یاوه های لوئی شانزدهم و کودن های مشابه او را چنان بر زبان می رانید که مذهبی جماعت روایات ائمه اطهار را بر زبان می رانند.
• شما یاوه های ابلهان تاجدار را به مثابه وحی منزل جا می زنید.

• ظاهرا نمی دانید که ولتر و روسو دو اندیشمند انقلابی بزرگ بوده اند و به مثابه دو موتور معنوی عظیم برای پیشرفت جامعه بشری عمل کرده اند.

• بدون اندیشه های ولتر و روسو و روشنگران غول آسای اروپا فئودالیسم قرون وسطی می توانست کماکان بر اریکه قدرت تکیه دهد و بشریت را تباه سازد.

5
فا
حال اگر به زعم شما«درد نیچه»، درد طبقه ای است که از سر تا پا در حال گندیدن است و خطر آن می رود که موقع سقوطش به قهقرا، تمامت تمدن بشری را نیز برکند و با خود به قهقرا ببرد»، قدرت فکر بشری را می رساند که جامه ی شعر و فلسفه پوشیده است

6
میم

• شما ظاهرا نوشته دیگران رابدقت نمی خوانید و مورد تأمل قرار نمی دهید.
• اینکه طبقه ای در چنگ بحران ها، تمدن بشری را برکند و با خود به قهقرا ببرد و فیلسوف خردستیز دیوانه ای به توجیه زندگی بحرانی آن طبقه بپردازد و بدان جامه تئوری بپوشاند، ربطی به قدرت فکر بشری ندارد، چه جامه شعر پوشیده باشد و چه جامه نثر.
• مسئله اینجا ارزیابی علمی و تجربی شعرا، نویسندگان و دیگر مولدین روح (اندیشه) است:
• برخی از آنها از قبیل ولتر و روسو و غیره آب به آسیاب پیشرفت تاریخی می ریزند و در قلب توده ها ابدیت می یابند.

• ولی برخی دیگر از جنس نیچه و هایدگر و یاسپرس و امثالهم آب به آسیاب ارتجاع می ریزند و بر ضد پیشرفت تاریخی و سعادت بشری قلم می زنند و تباهی می آفرینند که از یادآوری اش عرق شرم بر جبین هر شرافتمندی می نشیند:
• زنده زنده سوزاندن 6 میلیون انسان از زن و مرد و کودک و پیر به بهانه یاوه تعلقات نژادی و فکری چیزی نیست که چشم بسته از کنارش بگذریم و لب فرو بندیم، تا در فرصتی دیگر دو باره تکرار شود.

7
فا
و اما ذکر این نکته را ضروری می دانم که تحصیلات من در زمینه ی ادبیّات است و به خود اجازه نمی دهم وارد بحث در مورد مسائل کلّی که شما مطرح کرده اید ، بشوم.

8
میم

• رشته تحصیلی شما به جای خود!
• ولی برای بحث در هر زمینه ای نمی توان به شاخه معینی چسبید و درخت و جنگل را فراموش کرد.
• در هر بحث، پای دیالک تیک جزء و کل به میان می آید و در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن کل است:
• کسی که از کل به راه نیفتد، کسی که مسئله اصلی عام را حل نکند و در خطه مسائل منفرد و خاص پرسه زند، دیر یا زود، سرش به سنگ می خورد و مجبور به آغاز کردن از عام می شود.
• شما علیرغم ادعای خود، مسائل کلی را مورد بحث قرار داده اید، بی آنکه شاید خود متوجه باشید.
• شما زیر نقاب شعر و طرب، عقل و راز، از نظریه پردازان فاشیسم به دفاع برخاسته اید و به اشاعه ایدئولوژی فاشیسم و خردستیزی می پردازید.
9
فا
فقط اینکه آثار ترجمه شده ی نیچه را خوانده ام و بسیاری از آن را دوست داشته ام و آموخته ام، او که به گفته ی خودش ، ابر انسان را به ما آموخت.

10
میم

ژان ژاک روسو (1712 ـ 1778)
نویسنده، فیلسوف، پداگوگ، طبیعت پژوه و کمپونیست
از تدارک بینندگان معنوی انقلاب فرانسه

• می بینید؟
• شما از یاوه «ابر انسان» نیچه دفاع می کنید و احتمالا بسان او و هیتلر و گوبلز و امثالهم، خود را یکی از «ابر بشر» های کذائی می دانید.

• می توانید حداقل با سواد ادبی تان لطف کنید و دلیلک عقل پسندی بر «ابربشر» بودن خود سر هم بندی کنید؟


• همین تقسیم بندی غیرمنطقی و ضدعقلی بشریت به ابربشر و نوکربشر، تعفن دوره برده داری و فئودالیسم قرون وسطی را به مشام بشر متفکر می آورد و به تهوع برمی انگیزد.
• انسان یک موجود نوعی است و به قول همان روسو که بزعم مراد شما، فرانسه را بر باد داده، «همه انسان ها به هنگام تولد یکسان اند!»
• نه سرور مادر زاد وجود دارد و نه نوکر مادرزاد!
• تقسیم جامعه به طبقات سرور و نوکر نه امری طبیعی ـ نژادی ـ مادر زادی، بلکه امری اجتماعی ـ اکتسابی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر