۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (111)


اسد مذنبی
خاطرات آن سال ها
یاشاسون عاشیق عمی

سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


1
جهرودی

• آقای مذنبی دست مریزاد!
• خوش مان آمد!
• از شما ـ به عنوان یک جنوبی ـ همه چیز انتظار داشتم جز حضور در مجلس عاشیق لر و مهم تر از آن، دوستی با آنان .
• بدور از تعصب، نشان دادید که در درجه اول ما همه ایرانی هستیم و یک جنوبی همانقدر می تواند عاشق موسیقی آذربایجان باشد که یک آذربایجانی از موسیقی شنبه زاده و یا ناصر عبدالهی لذت ببرد.
• و فراموش نکنید که بزرگترین و باشکوهترین راهپیمایی در دفاع از خلیج فارس، در تبریز صورت گرفت.
• یاشاسین عاشیق عمی!
• یاشاسین آذربایجان!
• یاشاسین ایران!
2
دنیز

• جناب اسد خان، اژدرعمی که شما چند بار مهمان ایشان درتبریز شده اید، از اینکه چند بار مردم اذربایجان را از جمله کانون نویسندگان اذربایجان جنوبی را درظاهر طنز اما در اصل به مسخره گرفته اید.
• بسیار دلگیر است.
• لطفا شما هم از آن ایرانیان تمامیت خواه نباش و اجازه بده مردم آذربایجان هم برای خود جامعه مدنی داشته باشد.

3
نسیم

• آقای دنیز، من طنز آقای مذنبی را در مورد آذربایجان جنوبی خواندم.
• فکر می کنم اعتراض اسد به جعل اسم آذربایجان جنوبی بود.
• چون منهم فکر می کنم چنین چیزی وجود ندارد.
• ما یک جمهوری آذربایجان داریم و یک استان آذربایجان و کنگره آذربایجان جنوبی هم فکر می کنم ابداع و اختراع عده ای است که فکر تجزیه آذربایجان را در سر می پرورانند.

4
میم حجری
• با سلام
• این دومین نوشته ای است که از نویسنده محترم می خوانم.

• هرگز در عمرم کششی به خواندن طنز نداشته ام.

• اما اکنون دیری است که تشنه طنزم، اگرچه در این روزگار عسرت، طنز کیمیاتر از کیمیا ست!

• آشنائی با همین دو مطلب از ایشان، احترام و عشق و علاقه ژرفی را نسبت به نویسنده محترم در اعماق دلم بیدار کرده است.


• تعریف از زنده ها ریسک بزرگی است.


• اما چه می شود کرد؟

• وقتی میز مشت خورده (به قول خسرو روزبه) نسبت به مشت، واکنش نشان می دهد، چگونه می توان انسان بود و نسبت به اندیشه ژرف که برایگان هدیه هر رهگذر می شود، واکنش نشان نداد.

• ما این طنز زیبا را نیز با اجازه نویسنده محترم و اخبار روز، بسان طنز پیشین، در وبلاگ خود منتشر خواهیم کرد تا خوانندگان انگشت شمار آن نیز از آن بی نصیب نمانند.

• اما از خواندن برخی کامنت ها شرم کردم.

• ایرانی جماعت ظاهرا ضمن خواندن مطلبی و یا پس از خواندن مطلبی، به همه چیز «می اندیشند»، به غیر از خود آن مطلب و خرمن های دیگری را باد می دهند که ربط چندانی به مطلب ندارند!

• انسان یک مفهوم نوعی است.


• انسان را نمی توان بر اساس ملاک های تصادفی و من در آوردی طبقه بندی کرد.


• من خود را همانقدر ترک می دانم که فارس و عرب و کرد و لر و بلوچ و غیره.

• همانقدر خود را مسلمان می دانم که یهودی، مسیحی، بی دین و غیره.

• این جدائی ها روزی خواه و ناخواه از بین خواهند رفت و بشریت به وحدت آغازین خود دست خواهد یافت.


• فاشیست ها، شووینیست ها، فوندامنتالیست ها و غیره در هر لباس و از هر نژاد و ملیت، هرگز هویت فرهنگی نداشته اند.

• آذربایجانی ها پیوند ژرف و ناگسستنی دیرین با خلق های دیگر ایران و جهان دارند و در این پیوند متقابل زیان ندیده اند و زیان نرسانده اند.
• تضادهای گونه گون در جوامع طبقاتی میان افراد و اعضای آن جوامع وجود دارند که قابل حل اند و باید هم حل شوند.
عمر نویسنده هومانیست گرانقدر دراز باد، که بینشی ژرف و تیز دارند و از دفاع از حقیقت تاریخی به هر قیمت کوتاهی نمی ورزند!

ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر