۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

هیستوریسم

پروفسور دکتر ورنر کراوس (1900 ـ 1976)
رومانیست آلمانی، استاد دانشگاه ماربورگ، متخصص جنبش روشنگری
مبارز مقاومت ضد فاشیستی بر ضد ناسیونال ـ سوسیالیسم
مؤلف آثار بیشمار:
تئوری ادبیات، فلسفه، سیاست
ادبیات اسپانیائی، ایتالیائی و فرانسوی در دوره حکومت مطلقه
روشنگری فرانسه
روشنگری اسپانیا، پرتقال، آمریکای لاتین
تاریخ ادبی به مثابه رسالت تاریخی
مسائل مقدماتی علوم ادبی
زبانشناسی و تاریخ واژه ها

هیستوریسم
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

• هیستوریسم نامی است برای فلسفه تاریخ بورژوائی واپسین که در دهه های آخر قرن نوزدهم میلادی در آلمان بمثابه واکنشی بر ضد ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و بر ضد پوزیتیویسم پا به عرصه نهاد و با پیدایش فلسفه حیات و روی آوردن به تاریخ معنوی در رابطه بوده است.

• برای درک عمیقتر آن مراجعه کنید به اثر ارزشمند ورنر کراوس تحت عنوان «تاریخ ادبیات، بمثابه رسالت تاریخی» (1950)

I
هیستوریسم در زبان روسی

• هیستوریسم در زبان روسی شامل کلیه صور برخورد تاریخی بر پدیده های اجتماعی می شود و به فلسفه تاریخ بورژوائی واپسین محدود نمی شود.
• از این رو مفهوم «هیستوریسم» در ادبیات روسی با مفهوم «هیستوریسم» در ادبیات آلمانی تفاوت بنیادی با هم دارد.

II
هیستوریسم در ادبیات آلمانی

• هسته هیستوریسم عبارت است از جایگزین سازی نگرش مبتنی بر قانونمندی های روند تاریخی با شیوه نگرش ایندیویدوئالیزه و یا انفرادی کننده.
• این شیوه نگرش ایندیویدوئالیزه و یا انفرادی کننده به ایزوله و مجزا ساختن پدیده های اجتماعی از یکدیگر اقدام می کند.
• به قول ورنر کراوس، «برسمیت شناسی ایدئالیستی ارزش های انفرادی به معنی روی گردانی خصمانه از همبود زمانه است.»
• هیستوریسم با نفی هر گونه تئوری پیشرفت تاریخی عجین شده است.
• هیستوریسم تئوری پیشرفت تاریخی را با مفهوم توسعه جایگزین می سازد و توسعه را به معنی توالی، شدن و فنا شدن، پیدایش و زوال و یا به معنی پشت سر هم ردیف کردن پدیده های تاریخی تعریف می کند.

• مراجعه کنید به توسعه، پیشرفت

• نتیجه نهائی این شیوه نگرش ایندیویدوئالیزه و یا انفرادی کننده و توسعه دهنده که هر دو در هیستوریسم بطور بی واسطه به همدیگر تعلق دارند، عبارت است از رلاتیویسم تاریخی بی دورنما.

• مراجعه کنید به رلاتیویسم (نسبیت گرائی)

1
ویلهلم دیلتی

ویلهلم دیلتی (1833 ـ 1911)
Wilhelm DILTHEY
فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی
از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی)
او پدیده ها را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی، بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی و روانی انسانی توضیح می داد.
او جزو مؤسسین علوم روحی محسوب می شود.
او ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.
او این متد را در آموزش جهان بینی بکار بست.
مؤلف آثار بیشمار
بررسی هائی برای بنیانگذاری علوم انسانی (1907 ـ 1910)

• ویلهلم دیلتی در بررسی های خود برای بنیانگذاری علوم انسانی (تحریر در سال های 1907 تا 1910) می نویسد:
«وقوف هیستوریستی به پایانمندی هر پدیده تاریخی، هر وضع انسانی و یا اجتماعی،
وقوف هیستوریستی به نسبیت هر نوعی از عقیده آخرین گام برای آزادی انسان است.
• انسان ببرکت آن مستقل و حودمختار می شود و از هر آنچه که می بیند، محتوایش را می مکد، خود را سرتا پا وقف آن می کند، آزاد و رها، انگار هیچ سیستم فلسفی و یا عقیدتی وجود ندارد که انسان را مقید و اسیر خود سازد.
• زندگی از شر شناخت بکمک مفاهیم خلاص می شود.
• روح انسانی در مقابل کلیه یاوه های تفکر دگماتیکی، خودمختاری کسب می کند و در مقابل نسبیت، استمرار قوه خلاقه بمثابه حقیقت امر تاریخی هسته مند اعتبار کسب می کند.»

2
فریدریش ماینکه

فریدریش ماینکه (1862 ـ 1954)
مورخ، استاد دانشگاه، عالم تاریخ آلمانی
مؤسس تاریخ ایده ها
او هیستوریسم را در کتاب خود تحت عنوان «پیدایش هیستوریسم» (1936) از نقطه نظر تاریخ ایده ها بطور پیگیر بنیانگذاری کرد.
آثار:
پیدایش هیستوریسم (1959)
راجع به تئوری فلسفه تاریخ (1965)
جهانوندی و دولت ملی (1962)
تاریخ تاریخنگاری (1968)

• فریدریش ماینکه در سال 1933 تاریخ و عصر حاضر را چنین وصف می کند:
• «هیستوریسم رلاتیویسمی را به همراه آورده که هر امر تاریخی، هر مؤسسه، هر پدیده، هر ایدئولوژی به گشتاوری موقتی در رودخانه بیکران شدن مبدل می شود.
• بنا بر این رلاتیویسم، همه چیزها ارزش نسبی کسب می کنند.»

• بدین وسیله به قول ورنر کراوس از دیدگاه هیستوریسم اعلام می شود که «قوانین جریان روند تاریخ غیر قابل شناخت شده اند...
آزادی توسعه خلاقانه سیر مستمر حوادث را در هم می شکند و سبب می شود که تاریخ خصلت روندی خود را از دست دهد و به عناصر نا مرتبط به هم خود تجزیه شود.»

• چون شناخت نسبیت پدیده های تاریخی و مراحل توسعه بخش لاینفک تئوری دیالک تیکی پیشرفت را در روشنگری واپسین (روسو، هلوه تیوس، دیدرو، کلاود هنری سن سیمون، هردر، هگل و غیره) را تشکیل می داد که در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی توسعه و تکامل یافته، پس رلاتیویسم تاریخی قرن نوزدهم و بیستم از نقطه نظر تاریخ ایده ها کاری جز مطلق کردن یکجانبه معارف از قبل موجود نداشته است.

• «دیالک تیک، همانطور که هگل می گوید، گشتاوری از رلاتیویسم را، گشتاوری از نفی را و گشتاوری از اسکپتیسیسم را در بطن خود دارد، بی آنکه آن خود را به رلاتیویسم تقلیل دهد.
• دیالک تیک ماتریالیستی مارکس و انگلس رلاتیویسم را بدون کوچکترین تردیدی در بطن خود دارد، ولی در آن حلاصه نمی شود.
• به عبارت دیگر دیالک تیک ماتریالیستی مارکس و انگلس نسبیت کلیه معارف را برسمیت می شناسد، اما نه به معنای انکار حقیقت عینی، بلکه به این معنا که مرزهای نزدیکتر شدن به حقیقت عینی از لحاظ تاریخی مشروط می شوند.»

• به قول لنین، «رلاتیویسم به مثابه مبنای تئوری شناخت فقط به معنای برسمیت شناختن نسبیت معارف ما نیست، بلکه علاوه بر آن بمعنای انکار وجود هر حد و مرز و یا مدل عینی مستقل از بشریت است که شناخت نسبی ما بدان نزدیک و نزدیکتر می شود.»

• این امر به قول لنین، حاکی از آن است که فلسفه بورژوائی واپسین «برخی از بخش های دیالک تیک (مثلا رلاتیویسم) را بطور یکجانبه و مخدوش از آن خود کرده است» و فقط برخی از بخش های آن را و این در مورد «طرز نگرش منفردسازانه»، همانطور که انگلس در نامه اش به یوزف بلوخ روشن می سازد و در مورد «طرز تفکر توسعه یابنده» نیز صادق است.

• زیرا فلسفه بورژوائی واپسین دیگر هیچ دورنمای تاریخی نمی بیند و «اندیشه اصلی سترگ
» و «توسعه پیشرفتمند» را لگدکوب و نابود می سازد.

• بدین طریق شالوده اجتماعی ـ تاریخی رلاتیویسم ظاهرا عبارتند از بحران های دوره ای (سیکلی) نظام اجتماعی بورژوائی که ایدئولوگ های بورژوائی از درک عللشان عاجز می مانند، همانطور که از درک پیشرفت واقعی فراتر از نظام بورژوائی عاجزند.


• در آثار ماینکه می توان با وضوع بیشتری شاهد این مسئله بود.
• بنظر او «این جزو درونی ترین ماهیت توسعه تاریخی است که آن تنها از طریق انقطاب، از طریق تشنج لاینقطع گرایشات متضاد می تواند امکان پذیر باشد.»

• ماینکه ادعا می کند که «جنبش های معنوی بزرگ زمانی که از نو اوج می گیرند، غالب می شوند و بر زندگی مسلط می گردند، اغلب چنین بنظر می رسد که از خصلتی مطلق برخوردارند که هر آنچه را که برضد خود بیابند، حداقل برای مدتی کوتاه، درهم می کوبند.

• اما در حقیقت، اگر دقیقتر بنگریم، اغلب از همان آغاز در آنها، در کنار آنها و در ورای آنها نیروئی از نوعی دیگر و از سمتی دیگر به چشم می خورد که از وسعت نظر دیگری برخوردار است و نظر بر آینده ای دور دارد، هرچند که در پیوند حیاتی با جنبش ظفرمند است، اما رسالت گرفتن جای آن را به عهده دارد تا دو باره در همان روند خیزش و زوال خاتمه یابد:
• بنا و تعویض بنا به معنای حفظ نظام همیشگی.
• این به خصلت ناظر وابسته است که این نمایش غول آسا معنامندی و یا بی معنائی تاریخ، لجاجت در برابر جهان و یا تردید در مورد آن معنی دهد، که تاریخ رلاتیویسمی سست و بی بنیاد و یا وفاداری مؤمنانه به ایده ای علیرغم شکست ناگزیر آن بدنبال آورد.»

• هیستوریسم مثل سنتگرائی (ترادیسیونالیسم) هنجاری بورژوائی واپسین، یکی از مواضع اصلی ایدئولوژی ضد تاریخی و بی دورنمای بورژوائی واپسین بوده است.

• فریدرش ماینکه هیستوریسم را در کتاب خود تحت عنوان «پیدایش هیستوریسم» (1936) از نقطه نظر تاریخ ایده ها بطور پیگیر بنیانگذاری کرد.

• این کار او موجب روشن شدن جریانات تاریخی ـ ایده ای مهمی شد.
• زیرا کتاب او نشاندهنده نمونه بسیار بارزی از ارزیابی دیگرگونه ای راجع به فلسفه تاریخ روشنگری و شناخت حاصل از روشنگری در باره پیشرفت تاریخی بر طبق ایدئولوژی بورژوائی واپسین بوده است.

• این نکته در آثار ورنر کراوس راجع به تئوری پیشرفت روشنگری و در نوشته ای راجع به تاریخ پیدایش اثر مونتسکیو تحت عنوان «روح القوانین» بطرز مستدلی به اثبات رسیده است.
• حتی از سوی متفکران بورژوائی نیز بارها به محدودیت هیستوریسم اشاره شده، ولی هرگز راه واقعی غلبه بر آن ارائه داده نشده است.

3
ارنست ترولچ

ارنست ترولچ (1865 ـ 1923)
تئولوگ، فیلسوف فرهنگ، سیاستمدار لیبرال
آثار:
آته ئیسم، تئولوژی، مسیحیت (2000)
لوتر و جهان مدرن (2000)
متد تاریخی و دگماتیکی در تئولوژی (1898)
هیستوریسم و مسائل آن (1922)
هیستوریسم و غلبه بر آن (1924)

• آثار ارنست ترولچ در این زمینه از اهمیت اطلاعاتی بزرگی برخوردارند:
• هیستوریسم و مسائل آن (1922)
• هیستوریسم و غلبه بر آن (1924)

4
کارل هویس

• اثر کارل هویس تحت عنوان «بحران هیستوریسم» (1932) که به تاریخ واژه «هیستوریسم» می پردازد، نیز به همانسان مهم است.

5
ایگور سمیونوویچ کن

ایگور سمیونوویچ کن (1928 ـ 2011)
جامعه شناس و دانشمند علوم جنسی
تخصص در جنسیت و فرهنگ
سکس و جامعه روسیه (1993)
پوزیتیویسم در جامعه شناسی (1968)
«فلسفه تاریخ در قرن بیستم» (1964)

• بررسی مارکسیستی از هیستوریسم در کتاب ایگور کون تحت عنوان «فلسفه تاریخ در قرن بیستم» (1964) صورت گرفته است.

• مراجعه کنید به تفکر تاریخی


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر