۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

پرولتاریای مدرن (1)

دکتر ورنر سپمن (متولد 1950)
جامعه شناس، فیلسوف، از مسئولین تارنمای روشنگری (گلاسنوست) آلمان
آثار:
کتب و مقالات بیشماری در زمینه نقد ایدئولوژی، تئوری اجتماعی ـ انتقادی و جامعه شناسی فرهنگ
انسان و سیستم.
در انتقاد از مارکسیسم ساختارگرا (1993)
دیالک تیک تمدن زدائی.
بحران، خردستیزی و زورگوئی (1995)
پایان انتقاد اجتماعی؟
پسا مدرنیته، هم واقعیت، هم ایدئولوژی (2000)

طبقه کارگر تغییر یافته، ولی محو نشده است!
دکتر ورنر سپمن
15 ماه مه 2011
برگردان شین میم شین

پرستاران، خدمه هواپیماها، کارگران حمل و نقل جزو «لایه های اصلی» مزدبگیران اند.

پیشگفتار

• سخن گفتن از طبقه کارگر ـ چه بسا ـ حتی میان محافل چپ نیز سؤال زیر را به دنبال می آورد:
• مگر هنوز طبقه کارگر وجود دارد؟

• این واکنش نشان می داهد که «خرابکاری» بنیادی دستگاه ایدئولوژیکی بورژوائی چقدر کارساز بوده است:
• هدف اصلی دستگاه ایدئولوژیکی بورژوازی به شرح زیر بوده آست:

1

• کشیدن سدی سدید در برابر درک رئالیستی مناسبات اجتماعی.

2

• پنهان کردن مکانیسم های استثمار و طبقات تحت استثمار از چشم ها.

• خود طبقه کارگر نیز در موفقیت دسیسه های بورژوازی در این زمینه بی تقصیر نبوده است.
• زیرا در سال های اخیر، طبقه کارگر بندرت با دفاع از منافع طبقاتی خویش، افکار عمومی را به خود جلب کرده است.
• طبقه کارگر چه بسا، حملات نئولیبرالی بر شرایط زندگی و کار خود را تقریبا بدون اعتراض و مقاومت تحمل کرده است.

• بسیاری از تلاش های توضیحی مارکسیستی در باره طبقه کارگر نیز برای تصحیح این تصویر مخدوش نامناسب بوده اند.

• اکثر آنها حاوی گزارشاتی «عام» راجع به چشم انداز طبقاتی و جوانب ساختاری وجود مزدبگیران اند که هرچند مفید و ضرور، ولی خالی از خون اند و اگر به مناسبات کاری روزمره فروشندگان نیروی کار نپردازند، از توان اجتماعی ناچیزی برخوردار می شوند.

1
همه چیز غیرمادی است؟

• تحت شرایط کاپیتالیستی ـ صنعتی، علیرغم انکارهای متنوع، تا زمانی که سرمایه به تصاحب اضافه محصول می پردازد و مناسبات استثماری مبتنی بر این جریان وجود دارد، طبقه کارگر نیز وجود خواهد داشت و فرق نمی کند که خود انسان ها بدان آگاه باشند و یا نباشند:
• بافت طبقاتی واقعیت امری عینی (اوبژکتیف) است.

• برای افشای تشبثات هنرمندانه در زمینه انکار مناسبات طبقاتی باید واقعیات اجتماعی اصلی از نو تفسیر شوند.

• تشبثات بورژوائی عمدتا با بزرگ نمائی آماری سیر و گرایشی صورت می گیرند که هر چند وجود دارد، ولی دارای معنی دیگری است، دارای معنای دیگری غیر از آن، که بدان نسبت می دهند، است.


• آنها مثلا از «فکری گشتن» روز افزون کار بطرزی غلط نتیجه می گیرند که خصلت مادی حوادث اقتصادی به حاشیه رانده شده است.

• بعد ادعا می کنند که جوامع متروپول خصلت «پساصنعتی» پیدا کرده اند و مشخصه شان سیطره «اقتصاد های خدماتی» شده است.
• بعد بر اساس این دعاوی، نتیجه می گیرند که طبقه مولد دیگر معنی و اهمیت و ارج و ارزش ندارد.

• اما نظری گذرا به مناسبات اجتماعی نیز بی ضرر نیست.
• زیرا تعداد کسانی که در بخش تولید مشغول کارند، حدودا یک سوم کلیه شاغلین را تشکیل می دهند و علیرغم تمایزمندی درونی همگون ترین بلوک اجتماعی را نمودار می سازند.

• اما تردیدی از این بابت نیست که طبقه کارگر و شرایط اشتغال حرفه ای آن، در دهه های اخیر از نقطه نظرهای معینی تغییر یافته و فرم طبقه بندی آن عوض شده است:
عرصه های صنعتی سنگین باز به میدان آمده اند و کومپیوتر به تکنولوژی هادی بدل شده است.

• تأثیرات مشخص این تغییرات از گرایش تضادمندی پرده برمی دارند:
• جابجائی تخصصی و افزایش فرم های خودتعیینگر برای بخشی از شاغلین و تجارب تعیین کننده بی ارزش گشتن و به حاشیه رانده شدن برای بخش روز افزون دیگر شاغلین در مقابل یکدیگر قرار دارند و چه بسا حتی یکدیگر را مشروط می سازند.

• تصورات رایج در دهه های اخیر مبنی بر اینکه نفوذ تکنولوژیکی عالی (های تک) به جهان کار به تخصصی گشتن عالی تر مزدبگیران منجر خواهد شد، اشتباه از آب درآمده اند.

• این روند تحول ـ بر خلاف ادعای رایج ـ نه نتیجه «منطق توسعه» تکنولوژیکی، بلکه ناشی از شرایط بهره وری سرمایه بوده است.


• تلاش هائی که در جهت تثبیت سودهائی که تحت فشار قرار دارند، به عمل آمده، در سه دهه اخیر به تشدید استثمار و در نتیجه، به تحولات بنیادی در چارچوب سیستم تقسیم کار کاپیتالیستی (و همچنین بین المللی کردن آن) با نتایج نهائی دوربرد برای شرایط وجودی مزدبگیران منجر شده اند:

• مزدبگیران متزلزل، مردد، نامطمئن و غیرقابل تخمین گشته اند.

• در چارچوب روند تحول چندین لایه ای، اهمیت «خدمات» افزایش یافته است.
• زیرا بویژه تولید تمام ارضی گشته تکنولوژی عالی باید چندجانبه صورت گیرد وبا صرف انرژی بیشتر تنظیم شود.

• البته این امر سبب محو طبقه کارگر نشده، بلکه علیرغم جار زدن ظهور جامعه پساصنعتی، کشورهای کاپیتالیستی اصلی، کماکان جوامع صنعتی اند و استثمار کار محور اصلی حوادث اقتصادی را تشکیل می دهد.

• اما این واقعیات امور واقعی و نادیده ناگرفتنی با این ادعا زیر علامت سؤال قرار داده می شوند که با توجه به دامنه نایله در بخش خدمات، این چیزها دیگر اهمیت تعیین کننده ندارند:

• در کتب درسی جامعه شناسی ادعا می شود که دو سوم کلیه فرم های اشتغال را خدمات غیرمادی تشکیل می دهند و کارگران (مزدبگیران) عمدتا بوسیله حقوق بگیران (کارمندان) از عرصه بدر رانده شده اند.

• اما اگر کسی به کنه حقایق امور امپیریکی (تجربی) سر بزند، بلافاصله متوجه می شود که بخشی از «کاهش» آماری طبقه کارگر نتیجه طبقه بندی جدید بیمه اجتماعی است:
• بسیاری از کارگران در دهه های اخیر حتی بدون تغییر خصلت کردوکار حرفه ای شان و بدون تغییر جایگاه شان در روند تولید، «حقوق بگیر» کذائی گشته اند.

• تعداد رشد یافته حقوق بگیران در دوره سرمایه داری رفاه نیز بر خلاف ادعای تئوری های جهانگیر جامعه شناسی، اولا نه نتیجه تغییرات بنیادی در ساختار طبقاتی، بلکه برعکس، بیانگر و نشانه تعمیم کار مزدوری بوده است.
• ثانیا نتیجه از حالت استثناء در آمدن و «قاعده گشتن» اشتغال زنان بوده است.

• وسیعتر گشتن بخش حقوق بگیران اما حاکی از این حقیقت امر است که تعلق به طبقه کارگر از دیرباز، دیگر به معنی انجام کار ساده و جسمانی نیست.

• اگر دیروز بنا بر جداسازی بیمه اجتماعی، فروشنده سوپر مارکت «حقوق بگیر» محسوب می شد، امروز کسی را که پس از بیکاری طولانی به حمل صندوق های نوشابه در فروشگاه نوشابه فروشی مشغول است، جزو شاغلین در بخش «خدمات» محسوب می دارند.


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر