۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

امپریالیسم نوین (3)

«دوره خوشی» (1884 ـ 1914)

بوسه
تابلوی نقاشی گوستاو کلیمت (نقاش اطریشی)
سبک جوان
بیانگر «دوره خوشی» (1884 ـ 1914) در معماری

امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری

2
امپریالیسم و اعمال قهر


• ولی از چه رو، مورخین کل دورانی ـ از ربع آخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم ـ را به مثابه «دوران امپریالیسم» محسوب داشتند و این حقیقت امر را عمده کردند که «فعالیت سیاسی ـ جهانی قدرت های بزرگ اروپا در این دوره را می توان عمدتا از مناسبات داخلی آنها توضیح داد.»
• (مومزن 1969، ص7)

• این دوره به قول هوبس باوم (1989) با «دوره خوشی» آغاز شد، با دوره آرامش، رفاه، صلح و خشنودی اقشار فوقانی بورژوائی ـ اشرافی آغاز شد و بعد از سال 1914 به «دوران فاجعه» بدل گشت که با دو جنگ ـ جنگ جهانی اول و دوم، بحران اقتصادی جهانی، دیکتاتورهای فاشیستی در اروپا، انقلاب اکتبر (1917) در روسیه و ترور استالینی در سال های 30، مبارزات طبقاتی شدید در متروپول های سرمایه و با مراحل آغازین جنبش رهائی بخش ضد استعماری به لرزه در آمد.
• (دپه، 2003، ص 13)

• شاخص ساختارهای درونی جوامع صنعتی کاپیتالیستی عبارت بود از پرولتاریزاسیون اجتماعی افراطی.

• تضاد منافع اقتصادی و سیاسی (و قبل از همه ژئوپولیتیکی) میان دولت ها تا جنگ های جهانی تشدید شد.

• مشخصه عام دوران امپریالیسم در اعمال قهر آشکار می گردد.

• اینکه سیاست ـ در تحلیل نهائی ـ عبارت از یک رابطه مبتنی بر قهر و زور و اینکه سیاست در انحصار قهر دولتی تغلیظ می یابد، برای همه تئوریسین های دولت بورژوائی مدرن از توماس هوبس تا ماکس وبر معلوم بود.


• اما همه آنها بر آن بودند که قهر سیاسی بیواسطه نسبت به داخل و خارج باید در خدمت خودنگهداری دولت باشد و فقط استثنائا (مثلا در ایام جنگ و یا جنگ داخلی) باید عمل دولت ها را تعیین کند.


• قهر نسبت به داخل و خارج در عصر امپریالیسم به بخش اصلی سیاست و ایدئولوژی امپریالیستی همیشه و همه جا بدل شده بود.

ارنست یونگر (1895 ـ 1998)
نویسنده، فیلسوف، افسر آلمانی
مؤلف کتب بیشمار در ستایش از جنگ، تحت عنوان «رعد و برق فولادین»
مؤلف مقالات، رمان های تخیلی و قصه های کوتاه
او را به سبب کتب رادیکال، ضد دموکراتیک و نخبه ای اش هموار کننده راه برای روی کار آمدن ناسیونال ـ سوسیالیسم محسوب می دارند.
گروهی او را مرتجع ترین نویسنده آلمانی قلمداد می کنند.
در اوایل سال های 1930 از ناسیونال ـ سوسیالیسم به سبب توتالیتاریسم جنبش توده ای ناسیونال ـ سوسیالیستی بی روح فاصله گرفت.

• قهر مورد تجلیل قرار می گرفت، نخست از سوی وابستگان به دولت قدر قدرت امپریالیستی و گزارشگران جنگی که هیئت های مردانه قهرمان را از «رعد وبرق فولادین» بی معنی نبردهای مادی جنگ جهانی اول به اوج می رساندند. (ارنست یونگر)

• و سرانجام فاشیسم، که ایدئولوژی و پراتیک سیاسی قهر مستقیم بود:
• بر ضد یهودیان و اقلیت های دیگر از سوئی و
بر ضد سوسیالیسم و بلشویسم از سوی دیگر.

• اما وابستگان به جنبش انقلابی و پرولتری نیز انقلاب را، یعنی براندازی قهرآمیز نظام کهنه و برقراری دیکتاتوری موقت خود برای ساختمان نظام نوین را به مثابه «طلوع شکوهمند خورشید» جشن می گرفتند.

• (هگل انقلاب فرانسه (1789) را «طلوع شکوهمند خورشید» نامیده بود و جنبش کارگری سوسیالیستی استعاره هائی از این دست را در سرود خویش «برادران، پیش به سوی خورشید، پیش به سوی آزادی!» به خدمت گرفت.)

• ایدئولوژی امپریالیستی که از اواخر قرن نوزدهم اندیشه و عمل نخبگان اقتصادی و سیاسی قدرتمند و «روشنفکران ارگانیک» آنها را و قبل از همه بی تردید گروه های رهبری نظامی را تعیین می کرد، از مواضع اصلی لیبرالیسم سیاسی، روشنگری و خردگرائی (راسیونالیسم) هرچه بیشتر و بیشتر فاصله گرفته بود. (دپه 1999، ص 67)

• آنها از گذار از «دولت عسس» لیبرال به دولت قدرتمند امپریالیستی تا دندان مسلح و جنگ طلب استقبال کردند که به «دد درنده ای» از سوی فریدریش ناومن تشبیه شده بود.

• «چنگ اندازی به قدرت جهانی» (به قول فریتس فیشر) بویژه در دولت های دیر رسیده به قافله صنعتی سازی کاپیتالیستی در کانون سیاست و ایدئولوژی قرار گرفت.

• ناسیونالیسم و شووینیسم نیز اجزای سیاست امپریالیستی و تأملات ژئوپولیتیکی آنها برای گسترش حوزه های سیطره و برای تضمین خطه های تحت سلطه خویش را تشکیل می دادند، البته به بهانه ضرورت بی چون و چرای آنها برای منافع ملی خویش.


• مراجعه کنید به ناسیونالیسم و شووینیسم


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر