۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی (11) (بخش آخر)

سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

1
تاریخچه واژه «سوسیالیسم»

• واژه «سوسیالیسم» و «سوسیالیست» که از واژه لاتینی «سوسیالیس» به معنی اجتماعی و یا همبودین نشأت می گیرد، برای اولین بار در اوایل قرن نوزدهم در مورد تمایلات مبتنی بر اصلاحات اجتماعی بکار می رود.

• فوریه ایست ها
آموزش خود را «علم اجتماع» می نامند.


• سن سیمونیست ها
در مجله خود تحت عنوان «کره زمین» از «سوسیالیسم» در مخالفت با «ایندیویدوئالیسم» (فردگرائی) سخن می گویند.


• لرو در سال 1834 مقاله ای تحت عنوان «ایندیویدوئالیسم ضد سوسیالیسم» می نویسد.


• در انگلستان تحت تأثیر روبرت اون انجمن کلیه طبقات و ملل سازمان داده می شود که اعضای آن از سال 1839 خود را سوسیالیست می نامند.


• از سوی خود روبرت اون در سال 1841 میلادی جزوه ای تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر می شود.


• فون اشتاین در کتاب خود تحت عنوان «سوسیالیسم و کمونیسم فرانسه کنونی» (1842) تفاوت میان سوسیالیسم و کمونیسم را توضیح می دهد.


• انگلس در 5 اکتبر 1844 می نویسد:

• «سوسیالیست و سوسیالیستی در فرانسه مفاهیم مد روزند.
• لوئی فیلیپ ـ بورژوای تمام عیار ـ با پول و امکانات به حمایت از روزنامه فوریه ایستی «دموکراسی صلحجو» می پردازد.»

• انگلس در سال 1888 می نویسد:
• «عنوان سوسیالیست در سال 1847 از سوئی به طرفداران سیستم های گوناگون اوتوپیستی (به طرفداران اون، در انگلستان، به طرفداران فوریه، در فرانسه، که هر دو امروزه تا حد فرقه های صرف زوال یابنده تقلیل یافته اند) اطلاق می شد و از سوی دیگر به شارلاتان های (کلاهبردارهای) اجتماعی متنوع.
• بدین طریق در سال 1847 سوسیالیسم جنبش طبقه متوسط بود و کمونیسم جنبش طبقه کارگر.»

2
تاریخچه واژه «کمونیسم»

• واژه «کمونیسم» و «کمونیست» از واژه لاتینی «کومونیس» منشق شده اند که بمعنی اشتراکی و همبائی است.
• واژه «کمونیسم» و «کمونیست» به معنای جنبش و تئوری طرفدار مساوات اجتماعی و سیاسی برای اولین بار در سال 1840 در فرانسه بکار می رود.
• اولین سخنرانی کمونیستی در اول ژوئن در سال 1840 صورت می گیرد.

• کابت در سال 1841 به انتشار کتب زیر می پردازد:


1

• «چرا من کمونیستم؟»

2

• «ایمان من به کمونیسم»

• دزامی در اعلامیه ای تحت عنوان «افتراها و سیاست کابت» (1842)، کابت را برجسته ترین فرد در «حزب کمونیستی ما» می نامد.

• بارمبی در انگلستان در سال 1840 «انجمن تبلیغات کمونیستی» را تأسیس می کند که بعدها نام «اتحاد بین المللی کمونیستی» به خود می گیرد.

• بارمبی دربهار سال 1840 در ملاقاتی در پاریس می گوید که او نام کمونیسم را برای اولین بار بکار برده است.

• وایتلینگ در سال 1842 کتابی تحت عنوان «فرم حکومتی مبتنی بر اصل کمونیستی» منتشر می کند.


• هس در همان سال به انتشار کتاب خود تحت عنوان «کمونیست ها در فرانسه» اقدام می کند.


• انگلس درسال 1888 می نویسد:
• «آن بخش از طبقه کارگر که به بیهودگی تحولات سیاسی صرف پی برده بود و از ضرورت تحول کلی جامعه سخن می گفت، در سال 1847 خود را کمونیست می نامید.
• البته آن هنوز کمونیسم آبدیده ای نبود، ولی انگشت بر شاهرگ مسئله می نهاد و از چنان نیروئی برخوردار بود که در فرانسه به پیدایش کمونیسم کابت منجر شد و در آلمان به کمونیسم وایتلینگ

3
استفاده مارکس و انگلس از مفهوم «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی»

• مارکس و انگلس در سالهای (1842 ـ 1844) با پی بردن به تولد پرولتاریای صنعتی مدرن از اقشار توده ای ـ خرده بورژوائی و با مشاهده تکوین تضادهای اجتماعی میان طبقه متوسط و پرولتاریا (تا آن زمان تنها تضادهای موجود میان اقشار بزرگ و کوچک بورژوائی مشهود بودند) و با کشف راه حل این تضادها (کشف این مسئله که حل این تضادها وظیفه تاریخی پرولتاریا ست)، به محدودیت های تئوری های اجتماعی موجود و به اهمیت گرایشات رفرمیستی ماقبل پرولتری و تبیین تئوریکی آنها پی می برند.

• مارکس و انگلس در اواخر سال 1843 میان کمونیسم بابوفی و کمونیسم نیرومند نوین پس از 1830 (کمونیسم دزامی، کابت و وایتلینگ)، تفاوت می گذارند.

• مارکس و انگلس مشخصات کمونیسم اوتوپیکی را بطورکلی درگرایشات زیرین خلاصه می کنند:

1

• در گرایش به سازماندهی روابط شخصی انسان ها

2

• در گرایش به سازماندهی تولید و توزیع فراورده ها بنا بر اصول برابری عمومی، برابرسازی کلی و ریاضتگرائی متعاقب با آن.

3

• در فقدان درک مسائل اقتصادی

4

• در نگرش های ماتریالیستی و آته ئیستی

5

• در نظریات غیرتاریخی ـ دگماتیستی

6

• در باور به اینکه می توان بکمک قیام اقلیتی، نظام اجتماعی موجود را برانذاخت.

• مارکس و انگلس اما همواره خاطرنشان می شوند که کمونیسم اوتوپیکی، علیرغم محدودیت های خود، همیشه انگشت بر «شاهرگ مسئله» می گذارد.

• مارکس و انگلس واژه «کمونیسم» را ظاهرا در سالهای 40 قرن نوزدهم از کمونیست های اوتوپیکی فرانسه به عاریه می گیرند.
• ارزیابی آموزش های فوریه، سن سیمون، اون و شاگردان شان را مارکس و انگلس با توجه به وضع و حال تاریخی مشخص انجام می دهند.
• آنها از این لحاظ، تفاوت موجود میان بابوف و کمونیست های اوتوپیکی سالهای 30 و 40 قرن نوزدهم را از سوئی و فوریه، سن سیمون، اون را از سوی دیگر عمده می کنند.
• آنها ضمنا به این نتیجه می رسند که «چون کمونیسم اوتوپیکی فقط تحقق خاص و یکجانبه اصل سوسیالیستی بوده است» ، پس ضرورتا در جوار آن می بایستی آموزش های سوسیالیستی دیگری نیز پدید آیند.

• بنظر مارکس و انگلس سوسیالیسم اوتوپیکی یکی از فرم های نمودین خاص از آموزش های اجتماعی اوایل قرن نوزدهم بوده است.
مارکس و انگلس مخالف نظر «سوسیالیست های حقیقی» بوده اند که سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی را بمثابه دو تئوری کاملا متفاوت با یکدیگر در نظر می گرفتند.
• از این روست که مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیستی»، سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی را در فصل واحدی تحت عنوان «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی ـ انتقادی» مورد بحث قرار می دهند و میان این دو فرم نمودین آموزش اجتماعی و سوسیالیسم خرده بورژوائی، بورژوائی، فئودالی و حقیقی مرزبندی می کنند.

• مارکس حتی در سال 1847از سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی سخن می گوید و در سال 1848 مفهوم اوتوپیست ها را بشرح زیر تعریف می کند:
• «بنظر ما اوتوپیست ها کسانی اند که فرم های سیاسی را از بنیان های اجتماعی شان جدا می کنند و بمثابه دگم های عام و انتزاعی مطرح می سازند.»

• انگلس در سال های 1876 ـ 1878 در کتابش تحت عنوان «آنتی دورینگ» می نویسد:
• «بنظر ما اوتوپیست ها اوتوپیست بودند، زیرا در زمانی که تولید سرمایه داری هنوز از سطح توسعه نازلی برخوردار بود، نمی توانستند جز آن باشند.
• آنها بناچار عناصر جامعه نوین را در ذهن خود سرهم بندی می کردند، زیرا این عناصر در خود جامعه کهنه هنوز قابل رؤیت نبودند.
• اوتوپیست ها برای تشکیل جامعه نوین، بناچار مردم را به اطاعت از خرد فرا می خواندند، زیر هنوز نمی توانستند، به اطاعت از تاریخ معاصر فرا خوانند.»

• بنابرین «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی» برای مارکس و انگلس عبارت بودند از فرم های نمودین حیات اجتماعی، که در دوره تشکیل پرولتاریا، بیانگر گرایشات اقشار توده ای ـ ماقبل پرولتری بوده اند.
مارکس و انگلس علاوه بر این، نام «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی» را برای مرزبندی ـ بلحاظ زبانی ـ میان این آموزش های اجتماعی و «سوسیالیسم علمی» به خدمت می گیرند.

4
علوم بورژوائی و ارزیابی آنها از «سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی»

1

• علوم بورژوائی تفاوتگذاری مارکس و انگلس میان سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی، سوسیالیسم علمی، سوسیالیسم خرده بورژوائی و بورژوائی را نادیده می گیرند و از سوسیالیسم و کمونیسم سخن می گویند.

2

• علوم بورژوائی کمونیسم را بمثابه ایدئال یک نظام اجتماعی تعریف می کنند که در آن فقط منافع همبود و نه منافع تک تک افراد تعیین کننده اند.

• (آنها دیالک تیک فرد و همبود را تخریب می کنند و بطرزی متافیزیکی یکی از دو قطب آن را مطلق می کنند و یا مطلق کردنش را به کمونیست ها نسبت می دهند. مترجم)


3

• علوم بورژوائی ضمنا سوسیالیسم را بمثابه ایدئال یک نظام اجتماعی تعریف می کنند که در آن منافع تک تک افراد تا حدودی نسبت به منافع همبود مورد توجه قرار می گیرند.

• علوم بورژوائی برطبق طرز تفکر انتزاعی ـ هنجاری خویش، توسعه کمونیسم و سوسیالیسم را بر اساس کلیشه تهیه شده از سوی ایدئولوگ های بورژوائی اوایل قرن نوزدهم به انواع زیر تقسیم بندی می کنند:

1

• کمونیسم آنتیک

2

• کمونیسم قرون وسطی

3

• کمونیسم عصر جدید.

• منظور آنها از عصرجدید عبارت است از دوره تشکیل بورژوازی و رنسانس تا نظام بورژوائی معاصر.

• تصادفی نیست که توسعه تئوری های اجتماعی از دیدگاه علوم بورژوائی مسائل تعیین کننده را بکلی نادیده می گیرند، کیفیت نوین سوسیالیسم علمی را پرده پوشی می کنند و بالاخره به جانبداری از نظام بورژوائی موجود می پردازند.

• از این روست که مرحله سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی بدلایل مختلف اهمیت خاصی کسب می کند.


• انگلس در سال 1887 می نویسد:

• «هرکس که تا حدودی به بررسی تمامت سوسیالیسم مدرن می پردازد، باید با نقطه نظرهای جنبش نیز آشنا شود که بر آنها غلبه شده است.»

• به این تذکر انگلس می توان اضافه کرد که پرداختن به سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی از این رو نیز اهمیت دارد که آن برای افشای تلاش های بورژوازی در تحریف تئوری های اجتماعی دوره های سابق به قصد توجیه نظام بورژوائی ضرورت داد.

• مراجعه کنید به سوسیالیسم و کمونیسم، روشنگری


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر