۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

انقلاب اکتبر و رهائی زنان (2)

مارکسیسم و مسئله زنان
سوزانه زون
برگردان میم حجری

بنا بر تحلیل مارکس، میان مسئله زنان و مسئله اجتماعی عام، میان انقلاب سوسیالیستی و رهائی زنان پیوند ناگسستنی وجود دارد.
اگر جنبش زنان تنها در چارچوب انقلاب سوسیالیستی می تواند پیروز شود، پس «پرولتاریا نیز نمی تواند به آزادی کامل دست یابد، اگر در راه رهائی کامل زنان مبارزه نکند.» (لنین)

• با پیدایش صنعت بزرگ، زنان برای اولین بار، بطرزی توده ای وارد روند تولید شدند.

• «به محض اینگه ماشین نیروی بازو را زاید نمود، به وسیله ای برای بکارگیری کارگران فاقد زور بازو و فاقد توسعه و تکامل جسمی کافی، اما با اعضائی چالاکتر و چابکتر بدل شد.
• از این رو، کار زنان و کودکان به اولین واژه کاربست کاپیتالیستی ماشین مبدل گردید»، مارکس در شاهکار خود تحت عنوان «سرمایه» نوشت.

• بدین طریق کارگر زن بسان کارگر مرد «آزاد» تلقی شد.
• «آزاد» به دو معنی:

1

• اولا به مثابه شخص، آزاد در تملک نیروی کار خویش به عنوان تنها کالائی که در اخیتار دارد.

2

• ثانیا آزاد و مجرد و رها از هر چیز دیگر که برای مادیت بخشیدن به نیروی کار خویش لازم دارد.»

• اما کاپیتالیسم در رابطه با ارزش نیروی کار زنان، مناسبات موجود مبنی بر نقش اجتماعی تابعه زنان را به خدمت گرفت.

• تا همین امروز در این وضع تغییری رخ نداده است:

• زنان در کاپیتالیسم کمتر از مردان مزد می گیرند.

• زیرا بنا بر ایدئولوژی حاکم، محتوای اصلی زندگی زنان در خانواده است، در کنار کودکان است، در کار خانگی است.


• از این رو، مرد رسما به عنوان نان آور خانواده محسوب می شود و زن فقط قدری «افزون بر آن» در می آورد.


• یکی از اشتباهات زیانبار جنبش فمینیستی که از سال 1970 در آلمان فدرال و اطریش توسعه یافت، عدم توجه کافی به تئوری مارکسیستی ایمانسیپاسیون زنان بوده است.

• زیرا بنا بر تحلیل مارکس، میان مسئله زنان و مسئله اجتماعی عام، میان انقلاب سوسیالیستی و رهائی زنان پیوند ناگسستنی وجود دارد.

• اگر جنبش زنان تنها در چارچوب انقلاب سوسیالیستی می تواند پیروز شود، پس «پرولتاریا نیز نمی تواند به آزادی کامل دست یابد، اگر در راه رهائی کامل زنان مبارزه نکند.» (لنین)

• در این دیالک تیک، نه تنها اهمیت مسئله زنان برای پراتیک انقلابی نشان داده می شود، بلکه علاوه بر آن، بعد فلسفی عمیقی آشکار می گردد، که مارکسیسم برای ایمانسیپاسیون زنان بمثابه جزئی از ایمانسیپاسیون عام انسانی قائل می شود.

• زیرا درک مارکسیستی از انسان ـ به مثابه موجودی اجتماعی ـ فاتحه بلندی بر هر درکی می خواند که زن را بمثابه موجودی «طبیعی» بلحاظ بیولوژیکی تثبیت یافته تلقی می کند.

به همین دلیل، ستم بر زنان، نه مسئله جنسیتی، بلکه مسئله ای تاریخی است و مثل هر مسئله تاریخی دیگر قابل حل و قابل تغییر است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر