۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

امپریالیسم نوین (7)

نیکلای ایوانویچ بوخارین (1888 ـ 1938)
سیاستمدار، تئوریسین اقتصادی مارکسیست، فیلسوف
از شرکت کنندگان در انقلاب های 1905 ـ 1917
از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ سردبیر پراودا بوده است.
او به قول لنین، نه فقط «شخصیت محبوب در حزب» بلکه همچنین «تئوریسینی ارزشمند و مهم» بوده است.
آثار:
فقر تئوری ارزش سوبژکتیف (اقتصاد سیاسی بازنشسته ها) (1913 ـ 1914)
امپریالیسم و اقتصاد (1914 ـ 1915)
برنامه حزب کمونیست (1918)
آنارشیسم و کمونیسم اقتصادی (1919)
الفبای کمونیسم (1919)
اقتصاد دوره گذار (1920)
تئوری ماتریالیسم تاریخی (درسنامه) (1922)
راه به سوی سوسیالیسم (1925)
امپریالیسم و انباشت سرمایه (1925)

امپریالیسم نوین
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری

تئوری های مارکسیستی راجع به امپریالیسم
بعد دوم بحث پیرامون امپریالیسم

• دومین گام استدلالی ماهوی بحث پیرامون امپریالیسم به رابطه اقتصاد و سیاست، به عبارت دقیقتر «سیستم جهانی» کاپیتالیستی (لنین، 1964، ص 771) و دولت مندی ملی مربوط می شود.

• نفوذ گسترش طلبانه سرمایه به خارج، تنها بوسیله گرایش به انحصاری گشتن در بازارهای ملی تعریف نمی شود، بلکه علاوه بر آن به واسطه گری مداوم و روزافزون دولت ملی، یعنی دولت قلدر امپریالیستی نیاز دارد.


• (منظور از دولت قلدر (Machtstaat) عبارت است از دولتی که در داخل کشور بطور سانترالیتسی حاکمیت اعمال می کند و در خارج از کشور سیاست گسترش طلبانه تجاوزگرانه در پیش می گیرد. مترجم)

• به قول بوخارین، «از اواخر سال های 70 قرن نوزدهم در کلیه کشورها با توسعه مدرن، برگشت از تجارت آزاد به چشم می خورد که بسرعت از «تربیت» صنعت به حفاظت از کارتل ها بدل شده و به سیاست حفاظت عالی گمرکی ختم شده است.»
• (بوخارین، 1969، ص 81)

رودولف هیلفردینگ (1968، ص 443) از سه آماج «سیاست سرمایه مالی» سخن می گوید:

1

• منطقه اقتصادی حتی الامکان وسیع تشکیل می گردد.

2

• منطقه یاد شده بکمک دیوارهای حفاظت گمرکی در مقابل رقبای خارجی حفظ می شود.

3

• منطقه اقتصادی یاد شده بدین طریق به منطقه بهره کشی اتحادیه انحصاری ملی بدل می شود.

• دولت قلدر امپریالیستی برای ورود به میدان جنگ بر سر قدرت جهت «بازتقسیم جهان» (لنین)، یعنی برای تصرف خطه های دیگردر فرم مستعمرات و برای تضمین سیاسی و همچنین نظامی حوزه های نفوذ خویش اهمیت تازه ای کسب می کند.


• به قول بوخارین، «بدین طریق، منافع سرمایه مالی در دوران ما ـ قبل از همه ـ گسترش عرصه دولتی خود را الزامی می سازد.
• به عبارت دیگر، منافع سرمایه مالی سیاست تسخیر کشورهای دیگر را، فشار بیواسطه مبتنی بر زورگوئی مسلحانه را و تصرفات امپریالیستی را دیکته می کند.
»
• (بوخارین، 1969، ص 55)

رودولف هیلفردینگ (1877 ـ 1941)
سیاستمدار، نویسنده، تئوریسین مارکسیست و اقتصاد دادن اطریشی
نماینده جناح چپ بسان روزا لوکزمبورگ در سوسیال ـ دموکراسی
وزیر مالیه جمهوری وایمار (1923، 1928 ـ 1929)
ناشر مجله بررسی های مارکسیستی
آثار:
سرمایه داری جنگی (1915)
انتقاد بوم ـ باورک از مارکس (1904)
سرمایه مالی (1910)
سرمایه داری سازمان یافته (1927)

• به قول هیلفردینگ، سرمایه مالی «به حامل ایده قدرت دولتی و تقویت آن با توسل به هر وسیله مبدل می شود.»
• (هیفردینگ، 1973، ص 451)

• برای تقویت و ارتقای قدرت دولت امپریالیستی گرایشات زیر به مهمترین ابزار امپریالیسم بدل می شوند:

1

• میلیتاریسم در فرم سیاست تجهیز به تسلیحات مدرن و مؤثر و در فرم سیاست خارجی تجاوزگرانه.

• مراجعه کنید به میلیتاریسم

2

• ایدئولوژی شووینیسم

• مراجعه کنید به ناسیونالیسم، شووینیسم


3

• ایدئولوژی راسیسم

• مراجعه کنید به تئوری نژادی


• سرمایه صنایع تسلیحاتی به این طریق، پیوند تنگاتنگ روز افزونی با آماج های سیاسی تجارت دولتی و با ساختارهای سازمانی و شرایط فونکسیونی دستگاه دولتی پیدا می کند.

• این جریان بنظر بوخارین (1969، ص 143) به توسعه سرمایه داری دولتی منجر می شود:
• ذوب قدرت انحصارات (تراست ها) در قدرت دستگاه دولت کاپیتالیستی که در اثار بعدی لنین، عنوان «کاپیتالیسم انحصاری ـ دولتی» به خود می گیرد.
• «رژیم حاکم بوسیله انجمن نمایندگان کارخانه ها و شرکت ها انتخاب می شود.
• رژیم حاکم به عالی ترین رئیس تراست کاپیتالیستی ـ دولتی بدل می شود.»

آرتور روزنبرگ (1889 ـ 1943)
مورخ تاریخ باستان و سیاستمدار مارکسیست آلمانی الاصل
از اعضای حزب کمونیست آلمان (1918 و 1920)
تبعید سوئیس (1933)
تبعید انگلستان (1934)
پروفسور تاریخ باستان در دانشگاه لیورپول
تبعید آمریکا (1937)
پروفسور تاریخ باستان در دانشگاه بروکلین آمریکا
آثار:
دموکراسی و مبارزه طبقاتی در جهان باستان (1921)
تاریخ بلشویسم (از مارکس تا کنون) (1932)
فاشیسم و جنبش توده ای ـ صعود و تلاشی آن (1934)
دموکراسی و سوسیالیسم (1938)
دموکراسی و مبارزه طبقاتی (193)

• آرتور روزنبرگ ـ مورخ ـ ایدئولوژی امپریالیستی را که اکنون بورژوازی و ایدئولوگ های آن بر ضد لیبرالیسم و سوسیالیسم به کار می برند، از وضع تغییریافته منافع بورژوازی استخراج می کند:
• «کلان کاپیتالیست مدرن راجع به ارزش آزادی و حقوق مبتنی بر قانون اساسی هر چه بیشتر مردد می شود.
• او اکنون دولت نیرومندی را طلب می کند، دولتی که بر توده ها اوتوریته واقعی اعمال کند و هر لحظه بتواند به سرکوب شورش های سرخ بپردازد.
• کلان کاپیتالیست مدرن علاوه بر این، از دولت می خواهد که با بستن حقوق گمرکی، او را از شر رقبای خارجی مصون دارد و با در پیش گرفتن سیاست خارجی تجاوزگرانه و مستعمراتی برای او بازارهای جدیدی فراهم آورد.

• کاپیتالیست های جدید لیبرال
طالب صلح بودند، طالب تضعیف دستگاه دولتی بودند، طالب تضمین آزادی های بورژوائی و طالب رقابت آزاد فارغ از مزاحمت بودند.

• کاپیتالیست انحصاری مدرن، اما برعکس، طالب دولت قلدر قدرتمند با اوتوریته نسبت به داخل و خارج اند.»
• (روزنبرگ، 1962، ص 229)

• رودولف ویلفردینگ بر آن است که «طلب در پیش گرفتن سیاست گسترش طلبی کل جهان بینی بورژوائی را زیر و رو می کند.
• بورژوازی با صلح طلبی و بشردوستی وداع می گوید.

• تجار آزاد سابق به تجارت آزاد ایمان داشتند، نه فقط به مثابه درست ترین سیاست اقتصادی، بلکه همچنین به مثابه آغازگاه دوره صلح آمیز جدید.

• سرمایه مالی دیری است که به این ایمان به گور سپرده است.
• سرمایه مالی به هماهنگی منافع کاپیتالیستی حتی اعتنائی ندارد.
• زیرا مطمئن است که مبارزه رقابت آمیز همواره و هرچه بیشتر به مبارزه سیاسی بر سر قدرت بدل می شود.
• ایدئال صلح طلبی رنگ می بازد و به جای ایده بشردوستی، ایدئال عظمت و قدرت دولت می نشیند.»
• (هیلفردینگ، 1968، ص 457)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر