میم حجری
گر پادزهر من نشدی امید
معنی تحت اللفظی:
اگر پادزهر امید نبود، زهر یأس مرا می کشت.
طبری در این بیت شعر،
دیالک تیک زهر و پادزهر
را
به شکل دوئالیسم یأس و امید بسط و تعمیم می دهد.
اکنون معلوم می شود که طبری روی مفاهیم یأس و امید تأمل و دقت نکرده است.
امید
از مفاهیمی در ادبیات فارسی است
که هنوز تعریف علمی استاندارد از آن عرضه نشده است.
در ادبیات کشور ما، هنوز معلوم نیست که منظور از امید چیست.
امید
چه بسا مترادف و هم معنی با انتظار دل خوش کنی به کار می رود.
نماینده این امید واهی، حافظ شیرازی است.
در غزل «غم مخور» خواجه
به خواننده و شنونده غزل، امید واهی، فریبا و توخالی سرشته به افیون داده می شود:
چون تو را نوح است، کشتیبان،
ز طوفان غم مخور.
غافل از اینکه کشتیبان ما نه نوح، بلکه بدبختانی از قبیل رضاشاه و محمدرضاشاه و خمینی و خامنه ای اند
که
از نعمت تفکر به کلی محروم مانده اند
و
هنری جز ترور و تخریب و توطئه ندارند.
۲
گر پادزهر من نشدی امید
طبری برای غلبه بر یأس، از امید خر رنگ کن خواجوی، مدد می گیرد.
امید
به معنی واقعی کلمه،
باید قانونمند باشد و نه الکی و دل خوش کنکی.
امید
باید مبتنی بر شناخت رادیکال و ریشه ای و علمی ـ فلسفی (مارکسیستی) پدیده ها، روندها، سیستم های طبیعی و جامعتی و فکری باشد.
حکیم ابوالقاسم فردوسی دقیقتر و عمیقتر می دید:
توانا بود، هر که دانا بود.
پیش شرط توانایی، دانایی است.
خریت، محل هیچ اعجازی نیست.
امید،
چیزی پسیکولوژیکی و ثانوی است.
امید کذایی نمی تواند پادزهر یأس باشد.
یأس نتیجه جهل به قوانین و قانونمندی های عینی هستی است
و
برای غلبه بر یأس ناشی از جهل،
نه امید الکی و اهی و دل خوش کنکی، بلکه وقوف علمی ـ فلسفی (مارکسیستی) به قوانین و قانونمندی های عینی هستی لازم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر