۱۳۹۹ مرداد ۱۴, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۷۱)

جمعبندی

از
مسعود بهبودی

درنگی در عندرزی

حریف
‎یا زیاد بخوانید یا اصلا نخوانید
‎کسانی که چند کتاب محدود خوانده‌اند به توهم‌ترین و خطرناک‌ترین انسان‌ها‌ تبدیل می‌شوند، زیرا تعصب شدیدی روی دانش اندک‌شان پیدا می‌کنند

۱
ویرایش:
به متوهم ترین انسان ها

۲
چرا و به چه دلیل شما به این نتیجه کج و کوله رسیده اید؟

۳
اولا
کتاب انتزاعی که وجود ندارد.

۴
کتاب مشخص وجود دارد.

۵
مثال:
هم بوستان و گلستان کتاب است و هم مفاتیح الجنان

۶
ثانیا
کمیت که در دیالگ تیک کمیت و کیفیت تعیین کننده نیست.

۷
اسب تازی
و گر ضعیف بود
باز هم از طویله ای خر
به

معنی تحت اللفظی:
یک اسب تازی لاغر و مردنی
از دهها خر ( یک طویله مملو از خر)
بهتر است.

۸
یک صفحه از بوستان و گلستان خواندن
بهتر از صد صفحه مفاتیح الجنان خواندن است.

۹
ثالثا
خواندن
فی نفسه
تعیین کننده نیست.

۱۰
خر با خرخوانی که خردمند نمی شود.

۱۱
مطالعه کتاب باید اکتیو باشد و نه پاسیو

۱۲
افکار مطروحه در کتب
باید
تحلیل شوند تا مطالعه مفید افتد

۱۳
مطالعه کتاب
فرمی از هماندیشی با همنوع است
همنوع غایب از نظر


حریف

‎ اگر بر سخنی که می گویی اشراف نداری
‎ بر آن اصرار نکن و در اثبات حرف خود مکوش
‎که نادانی ونا آگاهی تو بیشتر بر ملا خواهد شد
‎گاهی بجای لجاجت، شنوده وپذیرنده باش
 

۱
هدف چیست
اگر هماندیشی و هماموزی نیست؟

۲
هدف اثبات علامگی خویش به هر ذلت و به هر قیمت است؟

۳
چه بهتر که ابراز نظر کنی و بیاموزی
و
نه
سکوت کنی و در منجلاب خریت درجا بزنی و خوش باشی.

۴
گیرم که بر سر دیگران کلاه بگذاری و خود را علامه جا بزنی
با
خوبشتن خویش در آیینه چه خواهی کرد؟

۵
بالاخره
جواب خودت را هم باید خواه و ناخواه بدهی.


درنگی در تعاریف و افشای تحاریف

۱
آره.
ولی
آماج روشنگری در طول تاریخ
عادیت زدایی از عادی ترین چیزها ست.

۲
ادبیات فارسی مملو از این دوئالیسم های تحریفی و جعلی و خرافی از قبیل فرشته و دیو و خیر و شر و هابیل و قابیل و زشت و زیبا و عالی و پست و پاک و پلید و ...
است.

۳
فقط عوام الناس و فرهنگ عامیانه به قول رؤیا نیست.

۴
حتی در اشعار مترقی ترین و فردوسی گراترین شعرای کشور
دیو به مثابه مظهر شر تلقی شده است.

۵
مثال:
ديو چو بيرون رود فرشته در آيد

۶
فرشته اما اصلا ایدئال و مثبت و آرزویی نیست.

۷
ضمنا
سؤال این است که خود رؤیاها چه کم از فرشته های خرافی و خیالی دارند؟

۸
علاوه بر این چرا باید عاشق سینه چاک هر جلاد خون آشامی شد؟

۹
ضمنا
عشق به کسی و نفرت از کسی
که
ارادی و اختیاری نیست.

۱۰
عشق و نفرتی که ارادی و اختیاری و اجباری و فرمایشی باشد
اصلا
عشق و نفرت نیست

۱۱
نوعی نقش بازی است
نوعی کردوکار تئاترال است

۱۲
یعنی
اصلا اصالت ندارد.
قلابی و تقلبی است


نظر ما این است که در طویله جماران و جهان
خر تو خر
حکمفرما ست.

خود تو هم استثنائی در این زمینه نیستی
و
گرنه می بایستی بدانی که عرفان
نه بینشی علمی و عقلی
بلکه بینشی ضد علمی و ضد عقلی است

مولانا پای استدلالیان (خردگرایان) را
چوبین
و
دعاوی آنان را بی تمکین
می داند.

تو اگر واقعا راست می گویی
دایرة المعارف روشنگری بخوان تا هم آدم شوی و هم رستگار


درنگی در دیالک تیک توده گرایی و توده هراسی
توده فریبی و توده ستایی

۱
نه.
قدر توده را طبقه حاکمه بیشتر از حزب توده می داند.

۲
بی دلیل نیست
که
خمینی
گورکن حزب توده
وصیت کرده
که
توده را نیازارند.

۳
طبقه حاکمه می داند که توده معمار تاریخ است
و
می تواند
هر وقت اراده کند
بساطش را برچیند.

۴
توده
خدا ست
و
قدرت توده لایزال است.

۵
وظیفه حرب توده
«به هراس افکندن توده از خویشتن خویش است.»
حدس بزنید از کیست؟

۶
توده ستیزی روشنفکران طبقات حاکمه نیز
نتیجه توده هراسی است.


درنگی در دیالک فرشته و دیو

اگر بى رحمانه شكسته شدى
اما
هنوز هم شجاعت آن را دارى
كه با موجودات زنده ى ديگر
مهربان باشى،
تو يك انسان سرسخت
با
قلب يك فرشته اى

رؤیا نون

۱
فرشته
ظاهرا ضد دیالک تیکی و چه بسا ضد دوئالیستی دیو
است.

۲
دیور را فردوسی معرفی کرده است.

۳
دیوان
در شاهنامه
بخش دانشمند و مولد و معمار و مهندس و هنرمند جامعه اند.
به زبان امروزی
نیاکان پرولتاریا هستند.

۴
پادشاهان بزرگ از قبیل جمشید و غیره
دیوان را اسیر می گیرند تا آنها را به آتدریس فوت و فن خواندن و نوشتن به درباریان مجبور سازند و از دیوان می خواهند که برای شان برج و بارو بسازند.

۵
فرشته ویا ملک
چه خصوصیاتی دارد
که ایدئالیزه می شود؟

۶
فرشته
موجودی آسمانی است که فاقد مادیت و جنسیت است
یعنی
حتی قادر به تولید مثل نیست
تولید مادی و فکری و هنری پیشکش.

۷
فرشته
عبد و بنده و رهی و نوکر و کنیز خدا ست.

۸
آلت دست بی شعور، بی اراده و مطیع خدا ست.

۹
مثلا
حضرت عزرائیل
فرشته است
و
هنرش آدمکشی است.

۱۰
مثل سپهبد سلیمانی و صادق خللخالی و اسد الله لاجوردی است.

۱۱
حالا
قلب این اجامر
چه کییفتی دارد که ایدئالیزه می شود؟

۱۲
ضمنا
چرا باید مهربان بودن با امثال سلیمانی و خلخالی و لاجوردی
نشانه شجاعت باشد
و
نه
نشانه خریت؟

۱۳
علاوه بر این
چرا آدم
به عوض آدم طبیعی بودن
باید
خود را مانی پولیزه کند
تا آدمی سرسخت شود و قلبش به قلب عزرائیل آدمکش و یا میکائیل شیپور زن
تبدیل شود؟

۱۴
طبیعی بودن مگر چه عیبی دارد؟

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر