۱۳۹۷ آبان ۹, چهارشنبه

تأملی در زمینه اعدام در فرم های متنوع آن (۲۱)


تأملی 
از
میمحا نجار
 
  احمد شاملو
برای مهدی رضایی 

دريغا
 شير آهنكوه مردا
كه تو بودی
و
كوهوار
پيش از آن كه به خاك افتی
نستوه و استوار
مرده بودي.

اما نه خدا و نه شيطان.

سرنوشت تو را
بتی رقم زد
كه ديگران
می‌ پرستيدند
بتی كه ديگرانش
می‌ پرستيدند.
 
 معنی تحت اللفظی:
حیف
تو
مردی بودی
که
  آمیزه ای از کوه و شیر و آهن بود
و
قبل از مردن، 
در نهایت نستوهی و استحکام 
مرده بودی.
 
قاتل تو
اما
نه، خدا بود و نه، شیطان.
 
بلکه بتی بود که این و آن مورد پرستش قرار می دادند.
(شاه بود.)
 
این آخرین بند این شعر شاملو ست.
 
شاملو 
پس از کلی هندوانه چپاندن در زیر بغل شخص شخیص خود،
هندوانه کت و کلفتی
هم
زیر بغل مهدی رضایی می چپاند:
 مهدی رضایی 
به 
دیواری تشبیه می شود
که
ملاطی از شیر و آهن و کوه و مرد
داشته است.
 
یعنی
همه صفات و مشخصات شیر و آهن و کوه و مرد
را
دارا بوده است:
بی باک 
و
محکم
و
استوار
و
مرد
بوده است.
 
فضیلت دیگری هم نوجوان ۱۸ ساله ماشین دزد بمبگذار هپیلی هپو 
داشته است؟
 
آری.
 
مهدی رضایی
قبل از اینکه بمیرد
با نستوهی شیر و با استواری کوه
پیشایپش
مرده بود.
 
این به چه معنی است؟
 
این بدان معنی است
که
با عزم جزم به مرگ
زیسته بود.
 
یعنی
پیشاپیش
از روی جسد خود گذشته بود.
 
یعنی
برای زندگی تره حتی خرد نکرده بود.
 
یعنی
طرفدار نیهلیسم عملی بوده است.
اگر نیچه زنده بود، برایش قربان ـ صدقه می رفت.
 
مسلمانان چنین اند:
دنیا
را
فانی
و
عقبی
را
باقی 
می پندارند.
 
وارونه بین و وارونه اندیش و وارونه نما و وارونه نگرند.
 
آخرین سخن شاملو راجع به مرگ مهدی رضایی
این
است
که
قاتل او نه خدا بوده و نه ابلیس،
بلکه
سایه خدا
 بوده است.
 
سایه ای که سایه پرستان می پرستیدند
 
البته
در سیاق ایرانی جماعت می پرستیدند.
 
یعنی 
تظاهر به پرستش می کردند:
وقتی 
خلایق خر
تحت تبلیغات خر رنگ کن آیات خدا
بر ضد سایه خدا برخاستند،
از
سایه پرستان سابق
نه، نامی ماند و نه، نشانی.

سایه خدا
واقعا
گیج شده بود:
دیروز جاوید شاه می عرعریدند
و
امروز
 جاوید شیخ.

خریت توانگر کند خلق
را

به قول همین مشد احمد شاملو
«هرگز
کسی 
چنین فجیع 
به کشتن خود برنخاست»
که
خلایق خر
«به زندگی نشستند.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر