۱۳۹۷ آبان ۵, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۸۲)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی

عشق = پلی است میان تو و همه چیز دیگر
رومی رید

۱
نه.
درست برعکس.

۲
عشق = پایان پل ها ست.

۲
عشق = پایان جست و جو ها ست.

۳
عشق = پایان نیازمندی ها ست.

۴
عشق = استغنا ست.

۵
عشق = خلاصه گشتن جهان و مافیها در فرد و یا امر و یا چیز واحدی است.

۶
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام او

۷
پارسایی است در آنجا
که
تو را خواهد گفت:
«بهترین چیز
نگاهی است
که
از حادثه عشق
تر
است.»
همین هم بهتر است.

۱
هی
مش بیژن
کجا بوده ای که
صد سال دیر کرده ای

۲
بشر در عصر انقلابات علمی و فنی
خاک را به آسانی بریدن کره سر سفره صبحانه
شخم می زند
در طرفة العینی بذر می پاشد
آب می دهد
درو میکند
خرمن می کوبد
آرد می کند
نان می پزد
و
در سفره خالی خلایق می نهد.

۳
رسید آدمی به جایی
که خدا شود
هوایی

مش بیژن الهی

اینک
شعر نخست
کودکی درنده شد.

آخرین خبر این است.

بر من اگر دندان نشان می دهم ببخشایید.

من که پیشتر با گردن ِ زنده ام

به جنگ تیغ هاتان می آمدم

این بار با خورشیدهای استوایی ی دیوانه ای می آیم

که ساطورها را مذاب کرده ست.

پس از هزار کس

که گفته بودند،

و پس از هزار کس که (به دنبال ایشان)

نگفته بودند،

من پشت سر نهادم دورانی را

که نخستین کس باشم در طلوع سومین هزاره

که خاک را به عذاب می درد

تا به دهقان نشسته ای که

سال ها بر مرگ باران ماتم دارد

رویاندن بیاموزد.

من اینک

با تیشه ی عتیقه ی فرهاد

نخستین کلنگ میلاد خود و برادرانم را

بر فرق شما می کوبم.

عبدالکریم شعیب

وطن
دردت بجانم
خام مان کردند

و با ترفندها شان
رام مان کردند

جهنم
نان مان از سفره دزدیدند
بگو دنیا
چرا بدنام مان کردند؟

ایرادات نظری این شعر از چه قرارند؟

ممنون از ابراز نظر

۱
ایراد اول این شعر در
مفهوم ترفند
است.

۲
شاعر بر ان است که مشتی آخوند شپشو
مردم ایران فریب داده اند و کلاه سرشان گذاشته اند.

۳
هوشنگ ابتهاج
سایه
هم همین نظر را در شعری مملو از شکوه و شکایت
نمایندگی می کند:
دم از آزادی زدید و بعد زندانبان شدید.

۴
از این خبرها هرگز نبوده است.

۵
اولا
دهقانان و پیشه وران و کارگران
این زبال ها را می شناختند
و
تا اخرین دم
دم به تله ندادند و به انقلاب سفید وفادار ماندند.

۶
توده
تیزاندیش تر از حزب توده بیسواد بوده است.

۷
توده زمانی به ارتجاع فئودالی ـ روحانی تمکین کرد
که
چاره ای نداشت.

۸
مدافعان ارتجاع سرخ و سیاه
(اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی و کثافت بازاری)
در شمال شهر و در فرنگستان (انتقال جلاد جماران از نجف به پاریس حمایت تعیین کننده ای بوده است)
بوده است.

۹
بی بی ۳۰
عنگلاب اسلامی را رهبری کرده است.

۱۰
همه جریانات بی شعور سیاسی
طرفدار همین عنگلاب بوده اند.

۱۱
حتی همین مجاهدین جولیانی مولیانی
خمینی را در مدفوعات شان
خدا
می نامیدند.

۱۲
خریت توانگر کند فرد را

۱۳
طبقه حاکمه منتظر رسیدن به قدرت و بخش اعظم اقشار میانی و روشنفکریت الاغ ایرانی
همین کثافت ها را از فرط خریت به قدرت رسانده اند.

۱۴
کدام ترفند و فریب؟

۱۵
در طویله این کشور روشنگری حکم کیمیا داشته است و دارد.

۱۶
شعار اساسی همه طویله های سیاسی
بحث پس از مرگ شاه
بوده است.

۱۷
در طویله همچنان و هنوز
بر
همین لولای مولا
می چرخد.

۱۸
به داد مردم ایران
مگر خدا برسد.

۱۹
ایراد دیگر این شعر
در مفهوم بدنام کردن مردم ایران است که توسط سطل ننه ات طلب ها هم مرتب تکرار می شود:
شاه آبرو اورد و شیخ ابرو ریخت

۲۰
کدام آب و کدام رو؟

دکتر بنی احمد به همان اندازه صورتگرا (فرمالیست) و ظاهر پرست است که اجامر جماران و جمکران.
فرق شان فقط در افسارشان است
 
۱
الاغ هنوز نمی داند که در ایران
عن گلاب شده و نه انقلاب.

۲
انقلاب را محمد رضا شاه نور به گور کرده بود.

۳
ارتجاع سرخ و سیاه
عن را کلاب کرده و به خورد خلایق داده است.

۴
عنگلاب
یعنی رستارواسیون = احیای شرایط قبل از انقلاب

۵
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی فرانسه هم عن را اشارفیت فئودا و روحانی گلاب کردند و ۳۰ سال حکومت کردن و خون هگل را از فرط خشم کثیف کردند.

۶
دکتر بنی احمد از تاریخ فرانسه هم بی خبر است.

۷
بر پشت چنین دکتر خری
باید
پالان گذاشت
و
در خیابان و بیابان روانه ساخت تا خلایق ببینند و درس عبرت گیرند.

روزی در کلاس استاد دکتر بنی احمد دانشجوئی پرسید استاد شما چرا همیشه کراوات میزنید؟
استاد گفت از روزیکه در فرانسه دانشگاه رفتم.
آنروزها در ایران به کراوات میگفتند افسار اما میدانید کراوات چه تغیری در زندگی من داد؟
کسی که کراوات میزند باید یغه پیراهنش تمیز باشد پس باید پیراهن او تمیز باشد.

کسی که کراوات میزند و پیراهنش تمیز است باید کت و شلوارش تمیز باشد.

کسی که کراوات میزند پیراهن، کت و شلوارش تمیز است باید کفش او واکس زده باشد.

کسی که کراوات میزند و لباس تمیز میپوشد و کفش او واکس زده است در خیابان درست راه میرود زیرا اگر لباس او کثیف باشد کراوات به گردن او گریه میکند ........

چقدر سخت بود اما از فردا همه در دانشگاه کراوات زدیم راست گفت؛ درست راه میرفتیم به یکدیگر احترام میگذاشتیم با کسی که کراوات نمیزد دخترها نگاهش هم نمیکردند در نهار خوری تنها می نشست.
کم کم همه کراوات زدند عکس کارت دانشجوئی ما دیگر با کراوات بود.
من یاد ندارم بدون کراوات جائی رفته باشم در اداره در مهمانی در سخنرانی و کم کم در زندگی تا اینکه انقلاب شد.
در دانشگاه کراواتی ها را اخراج کردند در ادارات کراواتی ها را راه ندادند در خیابان کراواتی ها را میگرفتند.
کم کم ترسیدم کراوات بزنم اول کت و شلوارم عوض شد بعد بدون اتو شد بعد پیراهنم کثیف شد بعد کم کم من ماندم با یک عرق گیر ویک زیر پیراهنی با یک جفت دمپائی پلاستیکی با یک عدد پیرژاما و یا یک شلوار کردی.
دیگر از وسط خیابان رد میشوم فحشم میدهند مهم نیست من هم فحش میدهم.
کنار خیابان دل و جیگر و یا سیراب شیردون میخورم آشغال توی خیابان میریزم نه دیگر کسی به من سلام میکند نه من به کسی احترام میگذارم اتوبوس بی نوبت سوار میشوم نان را بی نوبت از نانوائی میگیرم چقدر تازگی ها حرف زشت میزنم.
براستی خودم هم نمیدانم اونهمه احترام و ادب بخاطر کراوات من بود یا در جامعه ای زندگی میکردم که همه یاد گرفته بودیم برای پیشرفت در هر جامعه ای ابتدا باید کروات زد .....

حیف شد کراواتم را باز کردند.

شیخ شیراز

سلطان گفت :
من از نیزه ی مردان
چنان نمی ترسم
که از سوز سینه ی زنان
نصیحت الملوک

منظور شیخ از این سخن چیست؟

ویرایش:

ای سرخوشان، ای سرخوشان،
آمد طرب دامنکشان

بگرفته ما زنجیر او
بگر فته او دامان ما

بار دگر آغاز کن
آن پرده ها را ساز کن

بر جمله خوبان، ناز کن
ای آفتاب خوش لقا

مولانا
دیوان شمس

زنده باد مرده ها
که صدها بار بهتر از زنده ها هستند.

۱
اگر به کوچه ما آمدی
کباب خام بیار.

۲
کتاب برای اجاق
فت و فراوان هست

هماندیشی با همنوع اندیشنده ای

فكر ميكنم با بوجود آمدن جهان مجازي بشر بيش از پيش در غار تنهائيش گرفتار شده، يك اسارت خود ساخته و شايد هم جذاب،
با لپ تاپ در خانه كار مي كند از همين طريق مايحتاجش را سفارش ميدهد،
با انواع بازيها در خانه فضاي بيرون را شبيه سازي مي كند،
 و...البته اين هنوز همه گير نيست ولي جهت جامعهء بشري به اين سو است.
درود بر فروغ.
همنوع اندیشنده

۱
ممنون.
قضیه البته بر عکس تصور ایدئالیستی و وارونه بینانه شما ست.

۲
چون بشریت
تحت مناسبات کاپیتالیستی جهانگیر
ایندیویدوئالیزه شده
مثل درختی که به چوب کبریت تبدیل شده باشد، شده
به روابط فیسبوکی و غیره نیازمند گشته

۳
شرایط عینی
تعیین کننده شرایط ذهنی اند.

۴
به همین دلیل فیسبوک برای جوامع ماقبل سرمایه داری درخور نمی توانست باشد

۴
فروغ هم شرایط عینی طویله را تشریح پوئه تیکی (شعری) کرده است:
دیگر کسی به عشق نیندیشید.

۵
تنهایی فرم زندگی
تحت شرایط سرمایه داری است.

۶
روابط مجازی
پاسخ به این تنهایی سیستماتیک اند.

۷
روابط مجازی
اما مطلقا مجازی نیستند و نمی توانند هم باشند.

۸
روابط مجازی هم فرم دیگری از روابط رئال و واقعی اند.

با فیسبوک چوب های کبریت به همدیگر پیوند می خورند
حتی سکس چت می زنند
حتی جندگی و عیاشی می کنند.

۹
ای بسا روابط رئال هم که ماهیتا مجازی اند.

۱۰
مثال
اصیل ترین رابطه در خانواده باید باشد که سلول اساسی جامعه است

۱۱
سیر توسعه خانواده
در طول تاریخ
اما از چه قرار است؟

۱۲
روزی
جامعه = خانواده بود
خانواده
واحدی عظیمی بود با صدها عضو

۱۳
امروزه
از خانواده = جامعه
کم ترین نشانی نمانده است
و
هرچه مانده تحت یورش ملخ واره مناسبات سرمایه داری تخریب و تجزیه می شود.

۱۴
مثال
روستاهای کشورهای افریقایی
هم اکنون
به بهانه کمک به دهاتی ها و مدرنیزاسیون اقتصاد کشور
توسط چنگیزخوانین کنسرن ها
تسخیر می شوند و به واحدهای تولیدی مثلا گندم مبدل می گردند و صدها تن گندم به بازار جهانی عرضه می شوند.

۱۵
خود مردم کشورهای افریقایی
علیرغم تولید خروارها گندم
دچار قحطی و گرسنگی می گردند

۱۶
اصلا توان خرید گندم با قیمت های کنسرن ها را ندارند.

۱۷
همان کشور با کمک های سازمان ملل تغذیه بخور و نمیر می شود
گدایی مدرن

۱۸
و دهاتی ها مجبور به مهاجرت به اروپا و امریکا می شوند.
یعنی خانوده ها تجزیه می شوند.

۱۹
فیسبوک همینجا به داد چوب های کبریت می رسد

۲۰
فیسبوک
میان چوب های کبریت شناور بر آب دریا ها و محبوس در زندان های لیبی و غیره و یا سرگردان در مقابل سیم های خاردار
رابطه برقرار می کند.

۲۱
مثال دیگر
توربوکاپیتالیسم
(سرمایه داری سریع السیر)
نیروهای کار آزاد و پر انعطاف و اولراند ( همه فن حریف) می طلبد.
کارگر و کارکن باید از هر قید و بندی آزاد باشد
تا
امروز در نیویورک کار کند
فردا در پاریس
پس فردا در توکیو

۱۴
این بینوا
اگر خانواده هم تشکیل دهد
در روی کاغذپاره خواهد بود.

۱۵
حوایج غریزی و عاطفی خود را
زنش و یا شوهرش
در نیویورک با این و آن ارضا خواهد کرد و خودش با زنان و شوهران این و ان در پاریس وبرلین و توکیو حال خواهد کرد.

۱۶
به همین دلیل الترناتیوهایی تولید و عرضه می شوند
زن مصنوعی
آلات تناسلی مصنوعی
قابل حمل به همه جا
عشاق مصنوعی
معشوقه های مصنوعی
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر