۱۳۹۷ آبان ۷, دوشنبه

تزهای دهگانه راجع به رابطه نژاد و نژادپرستی (راسه و راسیسم) (۱۵)


 مارتین بلومن تریت
برگردان
شین میم شین


تز هفتم
ادامه

۲۹
بلبشو و خر تو خر
امروز
فقط اندکی بیشتر از زمان چارلز داروین شده است
و
بین هیچکدام از نژادها و هر فرد،
نژاد خاصی وجود ندارد.

همه چیز
همان است که بوده است.

۳۰
سؤال
فقط
این است
که
اینهمه تقسیم بندی
برای چه بوده است؟

۳۱
دلیل این طبقه بندی ها این است
که
راسیسم
پراتیک تعقیب معین انسان ها  
را
راسیونالیزه (اوتوماتیزه) کرده 
که
می تواند
تا
حد قتل و کشتار
برود.


۳۲
سؤال برانگیز این است
که
آیا
تقسیم بندی انسان ها به نژاد های متنوع
و
راسیونالیزه کردن پراتیک تعقیب آنها
می تواند
هدف به طور کلی دیگری جز قتل و کشتار انسان ها داشته باشد؟

۳۳
این در رابطه با راسیسم دیفرنسیال هم صادق است.

۳۴

به همین دلیل میشل فوکو نوشته:

الف
«نژاد و راسیسم
شرط مقبولیت قتل و کشتار
در
جامعه عادی سازی (عادی سازی هر کردوکاری)
است.

ب
حضرات
هر جا
که
جامعه عادی شده
پیدا کنند،
هر جا که به قدرت رسند،
که
دستکم
در
وهله اول
بیو ـ قدرت خواهد بود،
راسیسم
در آنجا شرط لازم برای قتل و کشتار همنوعان است.

پ
فونکسیون قتل و کشتار دولت
تا زمانی که دولت در فرم بیو ـ قدرت فونکسیونالیزه می شود،
با چیز دیگری
جز
راسیسم
نمی تواند تضمین شود.

ت
بدین طریق
می توان به اهمیت راسیسم
برای اجرای چنین قدرتی پی برد:
این شرطی است که تحت آن،
حق قتل و کشتار
می تواند جامه عمل بپوشد.

ث
اگر قدرت عادی ساز
سودای اجرای حق خودمختار قتل و کشتار
 را
در سر داشته باشد،
آنگاه
باید هم از راسیسم بهره برگیرد.»

(میشل  فوکو، «حیات سازی و مرگ خواهی. تولد راسیسم در بیو ـ قدرت.»
 متون مدرک پروفسوری شماره ۲۵، ص ۴۳)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر