۱۳۹۷ آبان ۳, پنجشنبه

تأملی در تأملات ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ (ﻣﺎﻧﻰ) (۷)


ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎ ﻋﺴگرﻯ
(ﻣﺎﻧﻰ)
(۱۳۳۰)
شاعر، نویسنده و پژوهشگر
انقلاب در برابر انقلاب!
منبع:
رادیو مانی
https://radiomani.org/?p=9451
 
تحلیلی
از
یدالله سلطانپور 
 
شیعیان 
معتقدند 
«قوم برگزیده»‌
اند 
 و
 براین باورند 
که
 نه تنها مشیت الهی بلکه دستور الهی چنین است
 که
 آنان 
جهان را زیر مدیرت خود درآورند 
و 
جهانیان 
را 
در امروز و برای همیشه با خود همسان و هماهنگ کنند. 
(صدور انقلاب)

 اکنون 
شیعیان ایرانی دارند کم کم درمی یابند 
که
 این «مشیت و ضرورت تاریخی» خودساخته، 
ناکارا و ناشدنی است.

مارکس 
 باور داشت 
طبقۀ کارگر نیروی محرکۀ اجتماعی است 
و 
مارکسیست ها
 معتقد بودند 
بر اساس ارادۀ تاریخ طبقۀ کارگر
 باید مهندسی و مدیریت جهان امروز و آینده را برعهده گیرد 
و 
چنین خواهد شد 
چو فرمان تاریخ
 است.  

هم مسلمانان، شیعیان و هم مارکسیست‌ ها و لنینیست‌ ها   
که
 نگرش و امید همسانی برای تصرف جهان داشتند
 در
 این اتوپیا،
 دو روی یک سکه بودند.

 آنان اصالت جمع را  در برابر اصالت فرد می گذاشتند
 و
 براین باور بودند که فرد و فردیت باید در جمع و جمعیت ذوب شوند. 

و 
چون رهبران جامعه خود را نمایندۀ جمع می پنداشتند 
می خواستند که توده ها در ولی فقیه یا رهبر حزب، 
در دین یا ایدئولوژی ذوب شوند.

آنان اصالت تاریخ را در برابر اصالت عقل، تجربه و دانش می نهادند 
و
 می کوشیدند 
توتالیتاریسم آرایش شده ای 
را 
سازماندهی کنند.

 در واقع 
پس زمینه های  اندیشه های افلاتونی (افلاطونی) 
را 
در زمینۀ «حکومت نخبگان» بر توده ها ، 
در ژرفای نگاه دینی، ایدئولوژیک و سیاسی خود 
داشتند.

بیگانه دوستی و بیگانه گرایی 
همواره بخشی از فرهنگ مردم در ایران بوده است. 

یا از روی ترس، 
یا در پی شکست در جنگ ها (اسلام)
 و
 یا به لحاظ برتری فرهنگی، تکنولوژی و تکنیکی دیگران 
(فرهنگ غربی در سده های ۱۹ تا به امروز) .

گاهی نیز از روی تأثیر گیری ایدئولوژیکی
 (انقلاب بلشویکی در همسایۀ شمالی، درچین مائو، …) 

 همزمان پسمانده‌ های باورهای نادرست وخرافات جامعۀ خودی
 نیز 
 در
 اسارت فرهنگی 
نقش داشته اند.  

اکنون که گام‌ های نخستین اما بلندی 
در
 راستای خودگرایی، 
نزدیکی به شناسه (هویت) ایرانی، 
خردگرایی و دموکراسی  برداشته می شوند 
و
 اصالت فرد گام به گام از اصالت جمع، قبیله گرایی، هویت دینی و احزاب منجمد
 دورتر می شود، 
فردِ آگاه، خود جانشین الله یا خدا می‌ شود. 

جانشین قوانین و «آیات آسمانی» می‌ شود. 

خدا دیگر در محور هستی نیست، 
فرد و سعادت اجتماعی
 محور زندگی این ‌جهانی می شود.

 آزادی اندیشه و آزادی ارادۀ معطوف به خرد 
جای فزونتری برای خود می‌ گشایند
 و
انسان ایرانی 
کماکم 
دارد از اسارت آسمانی و ربانی و از اسارت نمایندگان آن در روی زمین دور و دورتر می‌ شود.

گرایش به سکولاریسم و لائیسیته 
 ریشه درهمین گریز انسان ایرانی از آسمان به زمین است. 

جهان اسلامی که کپی فروکاسته‌ ای از جهان افلاتونی (افلاطونی) است
 به نقطۀ ریزش نهایی و خاموشی نزدیک‌ تر می‌ شود.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر