۱۳۹۷ مهر ۲۷, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۸۰)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
دعا برای این و آن را
فراموش نکنید.

۱
چشم.

۲
ما که دستان مان به دعا ست.

۳
درد ما این است که گوش آسمان ناشنوا ست

انتخاب ژیلا مساعد به عضویت کمیته داوری نوبل ادبیات
 
می رقصم
می رقصم و می خوانم
پای (؟) دامنم را
حافظ
گرفته است

چین پیراهنم را
مولانا
صاف می کند

و گیسوانم را
خیام
با شراب شانه می زند

رقصنده جهان کلامم
اما هر غروب
سر بر شانه ی حلاج می گذارم
و می گریم
زنی سراینده ام

۱
ژیلا مساعد
فقط برای ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی
مساعد است.

۲
امپریالیسم خر نیست
خر پرور است.

۳
از همین شعر ژیلا
تیز بینی طبقه حاکمه امپریالیستی کلاش
نعره می کشد:

الف
همه کسانی که
در این شعر ژیلا مساعد محشورند
بدون استثناء
خردستیز اند:
حافظ
مولانا
خیام
خردستیز نظری اند
و
حلاج بدبخت
خردستیز عملی است

ب
معلوم کنید که خود ژیلا مساعد
چیست؟

تأملی در خرافه ای از فئودال زاده ای

حاجی آقا
صادق هدایت

اگر ما مردم را از عقوبت آن دنیا نترسانیم و در این دنیا از سرنیزه و مشت و توسری نترسانیم فردا کلاهمان پس معرکه است. اگر عمله روزی ده ساعت جان می کنه و کار می کنه و به نان شب محتاجه و من انبار قالی ام تا طاق چیده شده باید معتقد باشه که تقدیر این بوده!
فردا بیا به آن‌ها بگو که همهٔ این‌ها چرت و پرته که او کار کرده و من کارشکنی کردم، آنوقت خر بیار و باقالی بار کن! دیگر جای زندگی برای من و شما باقی نمی مانه! برای اینکه ما به مقصود برسیم باید ملت ناخوش و گشنه و بیسواد و کر و کور بماند و حق خودش را از ما گدایی کنه؛ ولی فراموش نکنید که ظاهرا برای مردم باید اظهار همدردی و دلسوزی کرد چون امروز مد شده، اما در باطن باید پدرشان را در آورد.

۱
حریفی هشیار
به نام مارکس صلواة الله علیه
می گفت:
فلسفه در پرولتاریا
سلاح مادی (عملی) خود را می یابد
و
پرولتاریا در فلسفه
سلاح فکری (نظری) خود را.

۲
حریف دیگری گفت:
از منافع پرولتاریا
فقط به مدد فلسفه می توان دفاع کرد.
به همین دلیل حزب طبقه کارگر
باید
حزبی فلسفی باشد.

۳
اکنون
به این جفنگ صادق هدایت نظر کنیم:
مفاهیم بهشت و دوزخ
برای هراساندن توده و بهره کشی از آن است.

یعنی میان استثمار و استحمار
رابطه دیالک تیکی علت و معلول برقرار است.

۴
یعنی اگر استثمار نباشد
مذهب و عقاید مذهبی نخواهد بود.

۵
در کمونیسم آغازین
طبقات و استثمار نبود
ولی مذهب وجود داشت.

۶
مذهب درخور مناسبات تولیدی حاکم وجود داشت.
آیین مهر و میترا و غیره از انجمله باید باشند.

۷
در اتحاد شوروی
پس از انقلاب اکتبر
بساط استثمار بر چیده شد
ولی
ادامه حیات یافت.

۸
پوتین
پس از شکست سوسیالیسم
صد ها هزار کشیش
تربیت و روانه روستاها می کند.

۹
کلیسا
مثل ققنوس معروف از خاکستر برون امده است و به متحد اولیگارشی روس تبدیل شده است.

۱۰
بنابرین
مذهب چیزی فراتر از اسباب استحمار است.

۱۱
به قول مارکس رضی الله عنه
مذهب دیالک تیک آه و افیون است.
مذهب روح و شعور جامعه بی روح و بی شعور است.
مذهب شعور وارونه و پا در هوا ست.

۱۲
مذهب
در هر صورت
فرمی از شعور و شناخت است.

۱۳
ولی بهتر از بی شعوری است.

۱۴
چون داشتن شعور وارونه
صد بار بهتر از نداشتن شعور به طور کلی است

۱۵
یعنی آته ئیسم و یا الحاد
بهتر از تدین نیست.

۱۶
روح وارونه
در جامعه بی روح
فقط در صورتی می تواند قبض روح شود
که
جامعه
به کسب روح و با شعور سر در هوا و پا در زمین نایل آید.

۱۷
یعنی
شرایط مادی و فکری (عینی و ذهنی) لازم برای قبول آمذهب و احتیاج به مذهب
با شرایط مادی و فکری نوینی جایگزین شود:

الف
اولا
توده سالاری
 (دموکراسی محتوایی یعنی دیکتاتوری پرولتاریا )
برقرار شود.

ب
ثانیا
روشنگری علمی و انقلابی
جای موعظه و اشاعه خرافه و خردستیزی
را بگیرد.

۱۵
استالینیسم و مائوئیسم
اما
بضاعت و توان لازم برای روشنگری علمی و انقلابی را نداشته اند
 و 
سطح توسعه نیروهای مولده
شرایط عینی لازم برای تحول ذهنی توده را فراهم نیاورده است.

۱۶
به قول مارکس رحمت الله علیه
رادیکال بودن
یعنی
دست به ریشه بردن

مولانا و عرفان بطور کلی
محبوب ترین شاعر و فیلسوف و مکتب امپریالیسم، فئودالیسم و فوندامنتالیسم است.

۱
هالی وود با هنرنمایی سکسی ترین هنرپیشه اش
لئونادو د کاپریو
فیلمی هم راجع به مولانا ساخته است.

۲
محبوبیت مولانا برای امپریالیسم
اولا عنقلابی بودن او ست:
مولانا هموسکسوئال بوده است.

۳
در گنیجه مفاهیم امپریالیسم
مثلا در فیلم های وودی آلن
هموسکسوئالیسم = پاسیویسم = بی اعتنایی به مبارزه طبقاتی

۴
دلیل دیگر محبوبیت مولانا
خردستیزی عرفان است.

۵
خردستیزی
مهم ترین مکتب ایده ئولوژیکی امپریالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم است.

۶
مؤسس ایراسیونالیسم = خردستیزی
خاتم الفلاسفه بورژوازی واپسین
فریدریش نیچه لاشخور
بوده است.

۷
تحقیر خرد و لشگرکشی بر ضد دژهای آن
کسب و کار دم به دم امپریالیسم است.

۸
مولانا هم در خردسیتزی ید والایی دارد:
پای خردگرایان را چوبین و بی تمکین قلمداد می کند.

۹
ما اشعار مولانا را تحلیل دیالک تیکی می کنیم و برای اجنه منتشر می کنیم.
تا به روز ابنای بشر نیفتند.

۱۰
عرفان
بسان ایده ئولوژی فاشیسم و فوندامنتالیسم (خمینیسم و طالبانیسم و غیره)
خانه خرد خلایق را تخریب می کند
جامعه
را
به جنگل و طویله تبدیل می کند.

خمینی هم عارف بوده است.
شعر ه مسروده است.
عشعار خمینی بهتر از عشعار سید علی اند.

۱۱
خواب خرد
به تولد هیولا می انجامد:
جوانان مسموم از زهر مهلک فاشیسم و فوندامنتالیسم
تا
آخرین گلوله می جنگند
چه بسا
بمب بر کمر می بندند و در میان مردم منفجر می کنند

۱۲
بدون نفوذ خردستیزی (مثلا در فرم عرفان و نیچه ئیسم و شاملوئیسم و فدائیسم و پان اسلامیسم و غیره)
کسی
نارنجک در مشت و بمب در زیر پیراهن منفجر نمی کند.

۱۳
فوندامنتالیسم
نیهلیسم ماسکدار
است.

۱۴
آنارشیسم و فاشیسم و نیچه ئیسم و فوندامنتالیسم = نیهلیسم عملی + نیهلیسم نظری

۱۵
تنها فرق فرمال آنها
در تئوریزه کردن پوچی زندگی است.

این شعر زیبایی است
ولی
احتمالا بد نوشته شده است و در نتیجه خواندنش دشوار است.
بیت اخرش هم که معیوب است:

ویرایش:
 
امید صباغ نو

دردِ عشقی کشیده ام که فقط
هر که باشد دچار می فهمد

مرد،
معنای غصّه را
وقتی
باخت پای قمار می فهمد!

(نه. باخت در قمار نوعی رهایی روانی است.
داستایوفسکی قمارباز هم می دانست
و
دیشب ایمیل فرستاد و خبر داد:
لذتی که در باخت هست
در برد نیست)

بودی وُ رفتی وُ دلیلش را
از سکوتت نشد که کشف کنم
شرحِ تنهاییِ مرا امروز
مادری داغدار می فهمد

دودمانم به باد رفت امّا
هیچ کس جز خودم مقصّر نیست
مثلِ یک ایستگاهِ متروکم،
حسرتم را قطار می فهمد

خواستی با تمامِ بدبختی،
روی دست زمانه باد کُنم!
دردِ آوارگیّ هر شب را
مُرده ی بی مزار می فهمد

هر قدم دورتر شدی از من،
ده قدم دووووور تر شدم از او
علّتِ شکِّ سجده هایم را
«مُهرِ رکعت شمار» می فهمد!
(مفهوم مهر رکعت شمار خیلی نوآورانه و زیبا ست.)

قبلِ رفتن نخواستی حتّی
یک دقیقه رفیقِ من باشی
ارزش یک دقیقه را تنها
مُجرمِ پای دار می فهمد.
(شاهکار)

شهر، بعد از تو در نگاهِ من
با جهنّم برابری می کرد
غربتِ آخرین قرارم را
آدمِ بی قرار می فهمد

انتظارِ من از توانِ تو بیشتر بود،
چون که قلبم گفت:
بس کن آخر!
مگر کسی که نیست
چیزی از انتظار می فهمد؟!

(انتظارم ز تو فزون تر بود
تا دل درد دیده ام اشفت:
« بس کن ای بینوای خواب آلود،
رفته (کسی که رفته) کم ز انتظار می فهمد.)

فاشیسم و ایده ئولوژی فاشیستی
همینه:
 
سخن من نه از درد ایشان بود

خود از دردی بود
که ایشانند

۱
افراد را طرح و تجلیل و ترور کردن
و
سیستم اجتماعی ـ اقتصادی را
و
طبقه حاکمه را
و
حاکمیت طبقاتی را
پرده پوشی کردن
و
حتی
ماستمالی کردن

الف با مداد

برویم ای یار ، ای یگانه من !
دست مرا بگیر !
سخن من نه از درد ایشان بود :
خود از دردی بود !
که ایشانند !

آدم ها وبویناکی دنیاهاشان
یکسر
دوزخی است در کتابی
که من آن را
لغت به لغت
از برکرده ام
تا راز بلند انزوا را
دریابم _
راز عمیق چاه را
از ابتدال عطش .

ممنون.

۱
این بحث مفصل بغرنجی است که ما در جاهای دیگر انجام داده ایم.

۲
گروه های اوپوزیسیون
بی اعتنا به رنگ پرچم های شان و هارت و پورت های شان
فئودالی و ارتجاعی بوده اند.

۳
در کتاب انقلاب سفید
مفهوم سوسیولوژیکی مهمی فرمولبندی شده که کماکان معتبر است:
ارتجاع سرخ و سیاه.

۴
مؤلفین کتاب انقلاب سفید
حزب توده را هم در مفهوم ارتجاع سرخ تجرید کرده اند.

۵
اگرچه درست نیست
ولی
حاوی ذراتی از حقیقت است.

۶
حزب توده
حزبی فلسفه فقیر بوده است.

۷
حالا که وضعش خیلی وخیم است.

۸
سرکوب مخالفین
توسط طبقه حاکمه مدرن (بورژوازی مدرن)
ضروری بوده است.

۹
دیکتاتوری شاه
دیکتاتوری انقلابی ـ بورژوایی بوده است.

۱۰
هر انقلابی باید مخالفین مرتجع خود را سرکوب کند.

۱۱
دلیل شکست انقلاب سفید
کوتاهی شاه
به قول درست شما
در سرکوب ارتجاع بویژه سیاه بوده است.

۱۲
شاه
حتی از این زباله ها حمایت همه جانبه کرده است.

۱۳
مثلا به ناصر مکارم جایزه سلطنتی داده است به خاطر زباله فیلسوف نما ها

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر