۱۳۹۷ آبان ۲, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۸۱)


اثری
از
بایز افروزی


جمعبندی

از
مسعود بهبودی

از عوام وارگی تا عوامفریبی

۱
مریم رجوی
در بهترین حالت عوام واره ی عوامفریبی بیش نیست.

۲
کسب و کار این جماعت بی شعور و بی شخصیت
حراج آبروی مردم ایران است.

۳
این فرقه تروریستی مجاهدین خر
اصلا
نماینده کدام طبقه جامعه ما ست؟

۴
ضمنا
از خرجماعت چه پنهان که
فرم روی کار آمدن طبقه حاکمه
تعیین کننده نیست.

تعیین کننده ماهیت طبقاتی و فرماسیونی طبقه حاکمه است.

۵
طبقه حاکمه در جمهوری کثافت جماران هم با رأی مردم روی کار امده است.

۶
فریب مردم بی خبر از خدا و خر و خرما
کسب و کار شیادان بوده و است و خواهد بود.

۷
حتی پسر عموی مسعود رجوی معدوم و مرحوم و مغفور
عادولف هیتلر
با رأی مردم روی کار آمده بود.

۸
ترامپ و پوتین و لاشخورهای دیگر
هم
با رأی مردم روی کار می ایند.

۹
زنده باد فرمانفرمایی پرولتاریا
دموکراسی محتوایی و ماهوی طراز نوین


"من ترکم، من برحقم، من کار کردن را دوست دارم".

شورای دولتی ترکیه
(بالاترین دادگاه اداری در ترکیه که به حل‌وفصل اختلافات موجود در زمینه مدیریت دولتی می‌پردازد)
تصمیم به بازگرداندن "سوگند دانش آموز" به مدارس ابتدایی گرفت.
این تصمیم بر پایه درخواست اداره آموزش ترکی گرفته شده است.

اداره آموزش ترکی از شورای دولتی درخواست کرده بود تا تغییرات اعمال شده مورخ ۲۰۱۳ در آیین‌نامه آموزشی که بر اساس آن سوگند نژادپرستانه دانش آموزی که در تمامی مدارس ابتدایی قبل از شروع کلاس‌ها با صدای بلند توسط دانش آموزان خوانده می‌شد حذف می‌گردید را ملغی نماید.

تغییرات مذکور به درخواست اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۳ و برنامه "دموکراتیزه کردن ترکیه" توسط اردوغان اعمال شده بود.

تا قبل از آن کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی
(مستقل از وابستگی ملی و مذهبی)
در تمامی مدارس ترکیه پیش از شروع کلاس مجبور به خواندن "سوگند دانش آموز" بودند که با این کلمات شروع می شد: "من ترکم، من برحقم، من کار کردن را دوست دارم".

بزرگ ترین اشتباهی
 که
 ما آدما در رابطه هامون می کنیم این است که:
نیمه می شنویم، یک چهارم می فهمیم، هیچی فکر نمی کنیم و دوبرابر واکنش نشان می دهیم.

کلمه به کلمه این سخن
جفنگ است و غیرقابل فهم:

الف
نیمه می شنویم

۱
یعنی
نصف سخنان همنوع را می شنویم؟

۲
مگر اصلا امکان پذیر است؟

۳
شاید من - زور حریف
نیمبند شنیدن باشد.

۴
یعنی با بی دقتی شنیدن باشد

۵
شنیدن را نمی توان کوانتیفیزه (کمی و اندازه گیری پذیر) کرد.

۶
شنیدن
سیب نیست که نصفش را بخوری و نصفش را دور بیندازی

۷
تازه
شنیدن که به معنی فهمیدن نیست

۸
برای فهم سخن حریف
باید تعریف مفاهیمی را که حریف به کار می برد
پیشاپیش فرا گرفت.

۹
مثال
کسی که نمی داند اکسیداسیون به چه معنی است
سخن شیمیستی را حتی اگر ضبط کند و صد بار
کامل بشنود
نخواهد فهمید

ب
یک چهارم می فهمیم

۱
آره.
کار خوبی می کنید

۲
مگر می شود یک چهارم سخن کسی را فهمید؟

۳
پیش شرط فهمیدن و فهماندن چیزی
تسلط به معنی مفاهیم است

۴
آموزش تفکر مفهومی است

۵
مفهوم چیست؟

۶
مفهوم چگونه تشکیل می شود؟

۷
زادگاه مفهوم کجا ست؟

پ
هیچی فکر نمی کنیم

۱
بر منکرش صد نفرین

۲
اگر فکر می کردی
این جفنگیات را منتشر نمی کردی

۳
فکر چیست و فکر کردن به چه معنی است؟

۴
نکند خیال کنی که تفکر مثل آه کشیدن و آروغ زدن و عطسه سر دادن و سرفه کردن و شق القمرهای دیگر باشد

ت
و دوبرابر واکنش نشان می دهیم.

۱
آره
واکنش به کنش
نشان داده می شود و نه ابتدا به سالکن
و فی ابداهه

تا عملی صورت نگیرد
عکس العملی نمی تواند صورت گیرد
دیالک تیک کنش و واکنش
دیالک تیک عمل و عکس العمل
دیالک تیک شلاق و فریاد از بیداد

۲
فی البداهه و ابتدا به ساکن
فقط می توان عرعر کرد

۳
یعنی همین کاری که تو میکنی

اندکی اندر باب دوئالیسم من و او

۱
همین احساس و استنباط
نشانه چیز وارگی است.

۲
نشانه چیز وارگی اعضای جامعه است.

۳
در این طرز تفکر
فرد
خود را تا درجه اشیاء تنزل می دهد.

۴
بسان دلالی
برای خود قیمتگذاری می کند.

۵
خود
را
کالا واره تصور و تصویر می کند.

۶
کالایی که منتظر مشتری است.

۷
گشاده رو
برای هر رهگذر است
که مشتری بالقوه است.

۸
هر مشتری که او را می آزماید و می رود،
ارج و ارزش او را در ذهنش تنزل می بخشد.

۹
تصورش این است که
عیب از خود او بوده که مشتری نخریده و یا اجاره نکرده و رفته.

۱۰
در منطق بازار
مشتری خدا ست
ایدئال ایدئال ها ست
بی ذره ای عیب
بی اندکی ایراد

۱۱
ما در منطق بازار
با کالا ستیزی مستور
و
با
مشتری پرستی آشکار
سر و کار داریم

۱۲
کالا
در این منطق ضد منطقی
فی نفسه
زباله است و ارزش درخود و برای خود ندارد.

۱۳
تعیین کننده ارزش برای کالا
مشتری است.

۱۴
یعنی
ارزش هر کالا
سوبژکتیو است و نه اوبژکتیو

۱۴
به همین دیل
میلیون ها دلار صرف آگهی تبلیغاتی می شود تا
کالا
تو دل برو تر گردد.

۱۵
زر ورقش مرتب تغییر داده می شود.

۱۶
تازگی اش مرتب به رخ مشتری خرفت و خر
کشیده می شود.

۱۷
لب و لوچه و چشم و دامن و کت و شلوار و کفش و جوراب کالا
جراحی و تعمیر می شود.

۱۸
تلی از دلار برای تزیین فرم و ظاهر کالا هدر می رود
تلی از دلار
که در تحلیل نهایی
از جیب خود کالا
به کیسه و کاسه
برمی گردد.

چیستایی سگ مهم نیست.

۱
چون
سگ
مردنی است

۲
پارس را به خاطر بسپار که
ماندنی است
و
مؤثر افتادنی است.

۳
تحلیل هر شعر با توجه به خود شعر صورت می گیرد.

۴
شعرا خودشان نمی دانند چه می گویند

۵
به قول مشد حافظ
شعرا طوطی وش اند و به ساز ( فتوای) استاد ازل می رقصند.

شاملو و خرد

فردوسی خردگرای رادیکال و ریشه ای است:

۱
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد

۲
خرد رهنمای و خرد رهگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای

۳
خرد
برای فردوسی
متعالی تر و ارجمندتر از داد و هر فضیلت دیگری است.

۴
جوانشیر
فرزند آنتی فاشیست توده و سردار حزب توده
هم
در حماسه داد می داند.

۴
سعدی خردگرای نیمبند است.
ولی خردگرا ست.

۵
شاملو به دلیل خردگرایی فردوسی و سعدی
از انها بیزار است

۶
شاید خود او
به دلیل انزجارش وقوف نداشته باشد.

۷
وقتی دکتر خصوصی اش دلیل می پرسد
شاملو به تته پته می افتد.

۸
شاملو و همه نمایندگان نیچه ئیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم
خردستیزند.

۹
نیچه کثافت
مؤسس خردستیزی (ایراسیونالیسم) بوده است.

۱۰
به همین دلیل شاملو عاشق حافظ و مولانا ست که خردستیزند:
پای استدلالیان (خردگرایان)
را
چوبین و بی تمکین می دانند.
دیوان حافظ میدان تحقیر عقل اندیشنده است

گل

گلی پر ز خار
خوشبو و معطر و زهرآگین
مستی هربارم
با عطرِ وجودش هست مهیا
لیک با دستی پر زخم و سمی
با تیزی تیغِ زهرآگینش
که دلِ سنگ را کند ریش
نئشه مستی را کند بی دوام
ولی....
عطر و رنگش ، نسیان آور ست
تکرار و تکرار ، بازی زخم و مرهم
گویی پایانی ندارد
آنگاه که غنچه ای تازه شکوفا شود
بازی تکرار آغاز میگردد
از یاد میرود تمام زجر و دردم
باز دست به پیش می افشانم
تا تیغ دیگری
دستانِ کودکانه ام را خونین کند
تا رنگین شود سرانگشتانم
ز سرخی خون ...
گل
گل است ، گلی پر ز خار
خوشبو و معطر و زهرآگین
 
حریف

۱
ایراد ایده ئولوژیکی این شعر
ناتورالیزاسیون همنوع است.

۲
این به معنی
طی مسیر معکوس و وارونه ای است که مولانا اعلام داشته است:
از جمادی مردم و نامی شدم...

۳
در این شعر
همنوع از مرحله انسانی توسعه
به مرحله ماقبل حیوانی
یعنی به مرحله نباتی
سقوط می کند

۴
اجامر جماران و جمکران
حتی
رادیکال تر
همین ناتورالیزاسیون چیزها و پدیده های اجتماعی (سوسیال) را انجام داده اند.

۵
آنها
همنوع خود
را
ماهیتا
بسان شاعر
البته
نه
به گل خاردار
بلکه گنج ماردار (صندقچه جواهرات) تشبیه کرده اند و برای حراست از دستبرد این و آن آز دار
به اختفای ان فتوا داده اند.
به حجاب و مخلفات و گشت عرشاد و کنترل و ضرب و شتم و اسید و تجاور دسته جمعی و غیره

۶
«به کجا چنین شتابان»
صفر از سفیر پرسید

اورنگ خضرایی

تنها همین که بدانی
در گوشه ای از کائنات،
روزگاری جوان بوده‌ا ی
بوی هزار زلف جوان
در تو جوانه می بندد!

دشوار نیست
اندوه اگرچه همیشه هست.

۱
معنی تحت اللفظی:
یاد آوری جوانی خویش
شادی بخش است.
اگرچه حسرت به جوانی همچنان و هنوز هست.

۲
آدم باید فقط درجا زده باشد که به این نظر عجق ـ وجق رسیده باشد.

۳
یعنی حتی وجبی پیشتر نرفته باشد.

۴
جوانی چیست؟

۵
جوانی در مقایسه با پیری
دوره از خریت آدمی است.

۶
پیری
علیرغم سستی و سختی
نشانه صعود است.

۷
پیری به معنی نفی دیالک تیکی جوانی است که خود نفی دیالک تیکی کودکی بوده است.

۸
آدم اگر به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشد،
از پشت سر گذاشتن دوره خریت و صعود به قله خرد و خوداندیشی
احساس شعف و رضایت خاطر خواهد داشت.

۹
حسرت به ماضی
نشانه عقب ماندگی و واپسگرایی است.

۱۰
حسرت به ماضی
دال بر ذلت فکری است.

۱۱
خردگرایان
حتی
از یادآوری دیروزخویش
جنون می گیرند
چه رسد به یادآوری جوانی خویش

۱۲
این چه زمانه و زمانی است
تارانتابابو
این چه روند و روالی است
تارانتابابو


مولوی

چون
تو مرا
ـ گوش کشان ـ
بردی از آنجا که "منم "

بر سر آن منظره ها
هم بنشانم
که "تویی"


۱
مصراع دوم این بیت شعر
معیوب است.

چرا و به چه دلیل؟

ماشین از روش رد شده
مشد حسین

۱
نه.
نشاندن
جزو افعال (مصادر) متعدی است.

۲
مولانا
نشاندن
را
به عنوان فعل لازم به کار برده است.

۳
مثال:
مشد حسین آمد.

۴
آمد
فعل لازم است.
این جمله کامل است.

۴
اما حسن آورد.
ناقص است.

۵
شنونده می پرسد:
حسن چه چیزی را آورده است؟

۶
فعل متعدی به مفعول نیازمند است.


اثری 
از 
دخشید قدرتی پور
 
سید علی صالحی

آن سوی دیوارها
صدای نوش نوش رویای زندگی ست
این سوی دیوارها
وداع منجمد من است

کارتن خواب ها
حالا آن سوی این همه پنجره
شومینه ها روشن است
رخت خواب ها گرم
سفره ها لبریز
دست ها پر
دل ها خوش و
دنیا، دنیاست برای خودش.

پس وقت تقسیم جیره ی جهان
من کجا بودم
که جز این کارتن خیس و
این زمستان زمهریر
چیزی نصیب ام نشد؟
مقوا خیس ، خیابان خیس
تخته ها، کبریت، حلبی
چشم ها وچه کنم......خیس!
خواب وخیال شما چطور

حالا خیلی ها پشت پنجره ایستاده
با پیاله ی گرم چای شان دردست
سرگرم تماشای برف اند
سرگرم ماضی حرف اند
وهی از سنگسار عدالت و
احتمال آزادی آدمی سخن می گویند

من سردم است بی انصاف
من گرسنه ام بی انصاف
من بی پناهم بی انصاف
پس وقت تقسیم جیره جهان
من کجا بودم
که هیچ کنج دنجی ازاین همه خانه
قسمت بی قرار من نشد؟
پس این حشرات کجا می خوابند
که فردا صبح
بازآفتاب را خواهند دید

هی زمستان ذلیل کش، بی انصاف
نگاه کن
آنسوی پل
کلیددار صندق صدقات
با کامیون سنگین ثروت اش می گذرد
من دارم می میرم.....‌!

چراغ های لابی هتل روشن است هنوز
استکان، یخ، الکل، و آواز می آید
آنسوی دیوارها
صدای نوش نوش رویای زندگی ست
این سوی دیوارها
وداع منجمد من است.

پایان


حسین رزاق
 
در روایات ژاپنی شکست در جنگ را به گردن سرداری می نهند که اسبش چپه میشه ، گناه اسب اما لق بودن نعل و لق بودن نعل از گم شدن میخ و شل بودن میخ از سهل انگاری آهنگر .
پیروزی ها به نام رهبران رقم میخورد و گناه شکست ، دامنگیر حلقه های ضعیف که شاید هیچگاه از علت جنگ نیز خبردار نشوند ، خواهد شد .

۱
در پیروزی و شکست
دیالک تیک زیر مؤثر می افتد:
دیالک تیک رزم آور و رزم افزار

۲
اسب
یکی از ابزارهای رزم است.
اسب ابزار شیهه کش است.

۳
رزم اور بدون رزم افزار قادر به رزم نیست.

۴
رزم افزار ضمنا در دیالک تیک سه عضوی وسیله و ساختار و فونکسیون مؤثر می افتد:
اگر ساختار رزم افزار معیوب باشد
مثلا میخ نعل افتاده باشد و نعل تق و لق گردد
اسب از تاخت و تاز باز می ماند
و در نتیجه
رزم آور از نبرد ناتوان می گردد و شکست می خورد.

۵
رزم افزار را هرگز نباید دستکم گرفت.

۶
مثال
پس از ظهور مهدی در سودان و غیره
قوای استعمار انگلیس و غیره
تار و مار شدند.

۷
اروپایی های از خود راضی
به بردگی کشیده شدند و سران نظامی استعمار
اسلام آوردند.

۸
کشف مسلسل در این زمان
به داد استعمار رسید.

۹
 
هجوم تهور آمیز سربازان جان بر کف مهدی
در اثر رگبار مسلسل
ناکام ماند و هیولای شکست از راه فرارسید و استعمار مجددا آغاز شد.


چرچیل
 
در زندگی نه هر شکستی پایان کار است و نه هر پیروزی انجام کار
این انگیزه ادامه دادن است که تعیین کننده است.

۱
عجب جفنگی

۲
عجب آفتابه چرچیلانه ای بر واقعیت عینی
۳
فرقی میان پیروزی و شکست نیست.

۴
تعیین کننده
فقط انگیزه ادامه دادن به جان کندن است.

۵
هری
بر هدف
هری
بر آماج

شکست = پیروزی = هیچ و پوچ

زنده باد تلاش و تقلای محض
بی اعتنا به آماج

۶
شکست پایان کار نیست؟

۷
بیا و ببین:
شکست آغاز پرواز بر فراز دار است

۸
شکست آغاز تیر باران است

۹
شکست
سر در اوردن از باتلاق خاوران است.

۱۰
شکست
آغاز دربدری ها ست
آغاز چپاول توسط هر رهزن شخصی و دولتی است
آغاز ذلت در دریار غربت است
آغاز گدایی از بیگانه است
آغاز بی آبرویی است
آغاز پوسیدن در گوشه ای دور افتاده از یار و یاور است

 
 
طنز فئودالی به ظاهر هومانیستی ئی است.

۱
واقعیت اما این است
که
هر دو انسان اند.

۲
نفی انتزاعی انسانیت یکی
و
اثبات انتزاعی انسانیت دیگری
خود نوعی از خودفریبی و همنوع فریبی است.

۳
چنین کردوکاری
به معنی پرده پوشی حقیقت جامعه مورد نظر است.
۴
این حقیقت ماستمالی شونده
به هر بهانه
چیست؟

آره.
مشد احمد منتظری

۱
بالاخره فتوای قتل هر نفسکش را
جلاد جانی و جانان جماران داده بود و یا نه.

۲
همین میرحسین لاشخور
فتوا را به گوش خود شنیده بود و لبخند ملیحی زده بود و عکس عندازی شده بود و یا نه؟

۳
بعد همان عکس توسط عنقلابیون سبز سانسور شده بود و عکس میرحسین حذف شده بود و یا نه؟

۴
ری شهری که تصمیمگیر نبوده است.

۵
تصمیمگیر ولایت کثیف فقیه بوده است و دفتر سید علی در دوره کشتار هر نفسکش در دانشگاه اوین بوده است.

۶
هی
لیدی مکبث
سید علی هم خون مقتولان معصوم تر از ۱۴ معصوم را در دستان خویش می بیند؟

تفاوت فاشیسم با فوندامنتالیسم چیست؟

۱
فاشیسم و فوندامنتالیسم
هر دو برای پیروان خود
وعده بهشت می دهند:

الف
فاشیسم
قصد تشکیل سوسیالیسم برای نژاد ارباب ، مو بور قسی القلب و ضد پرولتری دارد.
بهشت فاشیسم
دنیوی است.
رایش ۱۰۰۰ ساله است.

۲
بهشت فوندامنتالیسم که همشیره فاشیسم است
اخروی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر