۱۳۹۶ بهمن ۲۰, جمعه

سیر تاریخی آنتی فمینیسم (زن ستیزی) (۳)

  
آنتی فمینیسم در چندین فرمات

تحلیلی
از
ربابه نون 

به
یاد نیره

سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل
نه
حوای مادر
به مثابه نماد زنان
بلکه
توسعه نیرو های مولده
 علت اصلی گذار بشریت از بهشت برین به دوزخ زمین
بوده است؟
 
برای درک و توضیح این مسئله
باید 
از
عرصه جامعه بشری
(ماتریالیسم تاریخی)
پا
به
پله بالاتر و عام تر گذاشت.
 
یعنی
پا
به
 پله کل هستی گذاشت.
 
یعنی
پا
به پله ماتریالیسم دیالک تیکی گذاشت.
 
۱
اکنون
باید
به این سؤال جواب یافت
که
دیالک تیک عام تر از دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده 
چیست؟
 
دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده 
(از عرصه ماتریالیسم تاریخی) 
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا  
(از عرصه ماتریالیسم دیالک تیکی) 
است.
 
این بدان معنی است
که
مناسبات تولیدی
فرم 
(ظرف)
است
و
نیروهای مولده 
محتوا
(مظروف)
است.
 
فرق فرم با محتوا
در هر چیز 
چیست؟
 
۲
فرق و تفاوت و تضاد فرم
با
محتوا
(ظرف با مظروف)
این است 
که
محتوا
(در این مورد مشخص، نیروهای مولده، یعنی انسان مولد، وسایل تولید، علم و فن و نحوه استخراج و تهیه مواد خام)
روز به روز رشد می کند و بزرگ تر می شود.
 
اما
فرم
(در این مورد مشخص، مناسبات تولیدی، یعنی فرم مالکیت بر وسایل تولید و روابط میان مثلا کارگران و سرمایه داران و غیره)
ثابت می ماند.
 
به همین دلیل
با
رسیدن رشد محتوا (نیروهای مولده) به حد عینی معین،
فرم (مناسبات تولیدی) برای محتوای رشد یافته و حجیم تر گشته،
تنگ می شود.
 
در نتیجه
جامعه دچار بحران می گردد.
 
چاره خروج از بحران
انفجار فرم (مناسبات تولیدی) و تشکیل فرم مناسب تر و وسیع تر است
تا
مانع رشد نیروهای مولده نشود.
 
تعویض مناسبات تولیدی کهنه با مناسبات تولیدی نو
(مثلا مناسبات تولیدی فئودالی با مناسبات تولیدی سرمایه داری)
یعنی
انقلاب اجتماعی.
 
۳
مثال برای فهم این دیالک تیک
دیالک تیک اندام کودک و پیراهن و یا کت و شلوار است.
 
اندام کودک رشد می کند 
و 
 پیراهن و کت و شلوار  ثابت می ماند
تا
اینکه
روزی
جر می خورد
و
باید برای کودک پیراهن و کت و شلوار مناسب تر و بزرگ تر تهیه شود.
 
۴
در 
بهشت برین
(جامعه کمونیستی آغازین)
هم
قضیه
از
همین قراربوده است:
رشد روز افزون نیروهای مولده (محتوا) موجب تنگ گشتن مناسبات تولیدی کمونیستی آغازین برای آنها شده
 و 
انفجار مناسبات تولیدی را در پی داشته است:
این
یعنی
گذار از جامعه کمونیستی آغازین به جامعه طبقاتی مثلا برده داری و یا فئودالی.
 
این
یعنی
خرج بشریت (در هیئت سمبولیک حوا و آدم) از بهشت برین
و
ورود به دوزخ زمین.
 
این
چیزی جز انقلاب اجتماعی نبوده است.
 
این 
نه
به معنی  سقوط بشریت
بلکه 
به معنی صعود بشریت بوده است.
 
سؤال
اکنون
این است 
که
معیار عینی لازم برای تمیز سقوط از صعود چیست؟
 
۵
جواب به این سؤال
را
مدیون
مارکس و انگلس هستیم.
 
مدیون
کشف آندو
 موسوم به تز درک ماتریالیستی تاریخ 
هستیم.
 
معیار عینی برای تمیز سقوط جامعه بشری از صعود آن،
نیروهای مولده 
است.
 
لنین
بر این نکته تأکید مؤکد می ورزد.
 
با گذار بشریت از بهشت برین به دوزخ زمین
اگرچه 
زندگی توده مردم دشوارتر می گردد،
اگرچه
انسان آزاد و مستقل و برابر
 به 
برده و وابسته
 تبدیل می شود،
ولی
علیرغم آن،
به برکت تغییر مناسبات تولیدی،
نیروهای مولده به رشد چشمگیر آغاز می کنند.
 
بشریت
عینا و عملا
پله ای در نردبام توسعه،
بالاتر می آید.
 
در هر صورت
گذار از بهشت برین به دوزخ زمین
نه
تقصیر حوا (مظهر زنان)
بلکه 
نتیجه ی خجسته ی توسعه نیروهای مولده بوده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر