۱۳۹۶ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

ما ـ شعری از هوشنگ خاکستر




ما
ه‍ . خاکستر
 
پا 
پس کشیده از من 
یار زمان یاری
 از پیش و پس چه مانَد 
جز یاد و یادگاری
او نیمه ای زِ من، من 
نیمی از او 
ولیکن
اینک 
نه 
او 
نه
 من
 ما  

«من» ها ز هم فراری
هر کس گلیم خود را چسبیده در حوادث
گویا رسیده، پایان 
دوران دوستداری
گوی کرامت ما از بس که خورده چوگان
رفت از سر سواران 
سودای شهریاری
از کیش مهربانان 
ساقی 
سرت سلامت
من مانده ام و مطرب 
در بزم میگساری
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر