۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۱۶)


 
پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر گرهارد بارچ
بررسی تاریخ توسعه ی فلسفه کلاسیک بورژوائی

بخش دوم
سر آغاز تفکر کلاسیک بورژوائی
در
 فلسفه نیکولاس کوزانوس
ادامه


قسمت پنجم

1
·      اندیشه انطباق اضداد»، نه فقط تعیین کننده تعالیم کوسمولوژیکی و اونتولوژیکی کوزانوس، بلکه علاوه بر آن، تعیین کننده تئوری شناخت او ست.

۲
·      کوزانوس در تلاش برای تمایز قایل شدن میان شناخت حسی و شناخت عقلی در روند شناخت، میان هوش و عقل تفاوت قایل می شود.

۳
·      این کار او قبل از همه همان کاری است که بعدها در فلسفه بورژوایی کلاسیک آلمان به مثابه تفاوت میان فهم و عقل برای درک خصلت دیالک تیکی شناخت نقش استثنایی چشمگیری بازی خواهد کرد.

۴
·      کوزانوس به عرصه منطق مدرسی اسکولاستیک، پشت پا می زند.

۵
·      چون اگر حقیقت به مثابه انطباق اضداد (در ذات حق) هم قابل تصور باشد، باز هم قانون تضاد به مثابه قاعده مطلق به همه چیز و به تفکر محدود خواهد گشت.

·      (فقط ذات حق از تضاد بری خواهند ماند. مترجم)

۶
·      قانون تضاد به نظر کوزانوس، بیانگر ماهیت تفکر به طور کلی نیست.

۷
·      قانون تضاد، فقط بیانگر نحوه و نوع تفکر عقلی است.

۸
·      قانون تضاد ضمن مقایسه یکی با دیگری، وجه مشترک آندو را افشا می کند و در مسیر مخالف حرکت می کند.
۹
·      قانون تضاد برای کوزانوس اگرچه به مثابه پیش شرط ضرور هر نوع شناخت می ماند، ولی درک اسکولاستیکی منطق مدرسی را در هم می کوبد، که بنا بر آن، حقیقت یا باید در جانب قانون تضاد باشد و یا در در جانب قانون ضد تضاد (وحدت) باشد.
·      (فولکمن و اشلوک، «کوزانوس»، ۱۹۵۷، ص ۱۷)

۱۰
·      کوزانوس علاوه بر این، مسئله ای را طرح می کند که همه فلاسفه بعد از او را به خود مشغول می دارد و تنها در فلسفه مارکسیستی فرمولبندی و حل نهایی اش را کسب می کند:
·      کوزانوس به خصلت تاریخی حقیقت پی می برد.

۱۱
·      او می نویسد:
·      «حقیقت، چیز تقسیم ناپذیری از همه چیز است.
·      نه، کمتر و نه، بیشتر.
·      از هر آنچه که خود حقیقت نباشد، بندرت می توان به تعیین دقیق آن نایل آمد.
·      هر آنچه که دایره نباشد، دایره وجودش را که در چیز تقسیم ناپذیر معینی است، می تواند اندازه بگیرد.
·      فهم ما که حقیقت نیست، به همین دلیل هرگز نمی تواند حقیقت را با چنان دقتی دریابد که درک و دریافت دقیق هر چیز لایتناهی امکان پذیر است.»

۱۲
·      او می نویسد:
·      «حقیقت، ضرورت (جبر) مطلق است که نه، کمتر از آن است که هست و نه، بیشتر از آن است که هست.
·      فهم ما امکان است.
·      چیستایی چیزها که حقیقت موجودات است، در خلوصش دسترس ناذیر می ماند.
·      همه فلاسفه همین را جسته اند، ولی آن را بدان سان که است، هیچکدام از آنها نیافته اند.
·      ولی وقوف ما به نادانی مان، هر چه بنیادی تر باشد، به همان اندازه بیشتر به حقیقت نزدیک تر می شویم.»
·      (شارپف، «مهمترین نوشتجات کوزانوس»، ص ۷)

۱۳
·      شناخت برای کوزانوس، روند بی پایانی است.
·      راه حدسیات است.

۱۴
·      به نظر او، حقیقت خود را یکباره عیان نمی سازد.
·      تفکر است که در روند شناخت قطعه قطعه بدان نزدیک می شود.
·      انسان در روند شناخت، ببرکت عقلش کوشای اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی) است.

۱۵

·      کوزانوس می نویسد:
·      «انسان گرفتار در حسیات، که از قوه خرد خلاق خود بی خبر است، قادر به درک چیزهای الهی نیست.
·      اما کسی که دارای روح ممارست کشیده (تمرین کرده) باشد، هیچ چیز ادراک ناشدنی نمی تواند به او اصابت کند.

·      (یعنی به مدد قوه خرد به کنه هر چیز پی می برد. مترجم)

·      به جمله پوتاگوراس بیندیش که انسان میزان چیزها ست.
·      انسان در کلیه مخلوقات، به همان سان که در هر حادثه، می یابد آنچه را که به او میزان اعطا می کند.»
·      (کوزانوس، «راجع به بریل»، فصل اول، ص ۵، تذکره ۹)

۱۶
·      بدین طریق برای کوزانوس در این رابطه، الهیت، نام دیگری برای تضادهای موجود در جهان است.

۱۷
·      نامه او به راهب تگرنسه، در ۱۴ سپتامبر ۱۴۵۳، این واقعیت امر را و همزمان مسئله مرکزی تئوری شناخت کوزانوسی و فلسفه کوزانوسی به طور کلی را تبیین می دارد:
·      «این سری ترین تعلیمات الهی است که هیچ فیلسوفی بدان پی نبرده و نمی تواند هم پی ببرد تا زمانی که قانون اساسی فلسفه پا بر جا ست و آن، این است که دو چیز متضاد نمی توانند بر هم منطبق شوند.

۱۸
·      از این رو، کسی که خدا را به طرز و طریق عرفانی   می جوید (منظور کوزانوس، دیونیسیوس اره پاگیتا ست)، باید فراتر از هر فهم و هر عقل، یعنی فراتر از خویشتن خویش، خود را به ظلمات اندازد.
·      آنگاه در می یابد که هر آنچه که برای فهم، محال است، یعنی بود و نبود (وجود و عدم، هستی و نیستی)، یکسان است.
·      آنگاه در می یابد که بویژه لازم است که اگر این ظلمت قدر قدرت و  غلیظ محالیت دیده نشود، عالی ترین ضرورت دیده نمی شود که با این محالیت در تضاد است.
·      محالیت اما خود ضرورت حقیقی است.
·      به نظر من چنین می آید که کل تعلیمات خداشناسی عرفان عبارت است از ورود به خود بی پایانی مطلق.
·      برای اینکه بی پایانی یعنی انطباق اضداد بر همدیگر.»

۱۹

·      در فصل ۲۱ اثر کوزانوس تحت عنوان «راجع به بریل» قانون دربرگیرنده فلسفه کوزانوس و فراتر رونده از آن، به شرح زیر است:
·       «در رابطه اضداد چیز عظیمی وجود دارد که می توان بدون نوسان بدان آویخت.»

·      (حبل المتین. مترجم)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر