۱۳۹۴ اسفند ۱۴, جمعه

سیری در شعری از احسان طبری (7)

 
نشریه دنیا شماره 4
زمستان 1345))
زمان را گنج ها در آستین است!
تحلیلی از شین میم شین
دلــش افســرده شــد از بـــی نصیبــــی
همــی سـر کـرد آهنـــگ غریبـی
 
• معنی تحت اللفظی:
• لاله با مشاهده جهان بی همه چیز، افسرده خاطر گشت و احساس غربت کرد.

• لاله تصادفی تک و تنها چه نصیبی انتظار دارد؟

• از کدامین غربت شکوه سر داده است؟

• مفهوم «غربت» زمانی برای کسی مطرح می شود که دیری در همبودی (اجتماعی) با همنوعان خویش زیسته باشد و بعد بدلیلی تنها مانده باشد.
• وقتی از خصلت ایرئالیستی این شعر سخن می رود، منظور همین است.
• طبری در این شعر رئالیسم را فراموش کرده است تا رئالیسم دیگری را رعایت کند.
• به این مسئله برمی گردیم.

1
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت
بجز خار مغیلان در کمین نیسـت
 
• معنی تحت اللفظی:
• در این جهان برای ما همدمی وجود ندارد.
• فقط خار مغیلان است که در کمین ما نشسته است.

2
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت
 
• لاله در این شعر طبری، نه لاله به معنی واقعی کلمه، بلکه سمبل عضوی از اعضای جامعه است.
• لاله نماد عضو برجسته ای از اعضای جامعه است.
• به قول اراذل و اوباش فاشیستی، نخبه است و به قول اراذل و اوباش فوندامنتالیستی، امام و ولی فقیه و شیخ و مجتهد و غیره است.

3
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• لاله همان است که آوانتوریسم چپ، چریک فدائی نامیده است.
• و برای تکمیل عوامفریبی و منتگذاری بر سر خلق، چریک فدائی خلق می نامد.
• بی قطره ای عرق شرم بر جبین.
• چون چریک کذائی خلق، ماهیتا دشمن طبقاتی خلق است.
• اگر صداقت داشت، خود را چریک فدائی فئودالیسم می نامید.
• اگر سواد تئوریکی داشت، به چای داس و چکش، صلیب شکسته بر پرچمش نقش می زد.

4
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• لاله همان است که آوانتوریسم راست، مجاهد نامیده است.
• و برای تکمیل عوامفریبی، مجاهد خلق نامیده است.
• اگر صداقت می داشت، خود را مجاهد فئودالی ـ اسلامی می نامید.
• اگر سواد تئولوژیکی (فقهی) می داشت، خود را فوندامنتالیست شیعی می نامید.

5
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• لاله همان است که شاملو به عنوان مراد و مرشد و پیشوای آوانتوریسم چپ و راست، روشنفکر نامیده است.
• و برای تقویت آن، هر چه هندوانه دم دست یافته، به زیر بغل دیوانگان فئودالی چپانده است:
• بی شرمانه، آنها را بر پا دارنده حکومت خرد جا زده است.
• در حالیکه هم خود شاملو و همه نمایندگان آوانتوریسم چپ و راست، بدترین دشمنان خرد اندیشنده اند.
• از سرتاپا خردستیزند.
• فرزندان جنون زده ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی مغلوب انقلاب بورژوائی سفید اند.

6
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• سؤالی که ما را از دیرباز به خود مشغول داشته، این است که چرا باید حزب توده، توده را ول کند و به لاله، دل ببندد؟

• برای پاسخ به این پرسش باید این مصراع شعر طبری مورد تحلیل دیالک تیکی قرار گیرد.

7
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• طبری دچار توهم است.
• فکر می کند که لاله گلی خودآ ست.
• گلی بی ریشه و تصادفی است.
 
• اگر سیر و سرگذشت رویش لاله ی بظاهر تک و تنها را از دید بیولوژی مورد بررسی قرار دهیم به ایرئالیسم این شعر طبری (نه همه اشعار او) پی می بریم.

8
 
• هر گیاهی و حتی هر قارچی در روز معینی میلیاردها «نطفه» نباتی خود را به فضا شلیک می کند.
• این نطفه های نباتی به مدد باد ـ چه بسا ـ صدها هزار کیلومتر راه طی می کنند، از قاره ای به قاره دیگر می روند، تا در نقطه ای فرود آیند و در صورت فراهم بودن شرایط رشد و رویش، عرض اندام کنند.
• از این رو، ادعای «بی همدمی در زمین» ایرئالیستی است.
 
• طبری در ادامه همین شعر، بدون آنکه خود ملتفت باشد، بطلان این ادعای خود را اثبات خواهد کرد.
 
• همین لاله تک و تنها، غریب و بیکس، پس از رشد کافی، به پمپاژ میلیون ها نطفه نباتی دیگر در فضا اقدام خواهد کرد و حوالی خود را به لاله زار مبدل خواهد ساخت.
 
• طبری در این زمان، به احتمال قوی از بیولوژی بی خبر بوده است.
• البته بعدها رشد می کند و اشعار ناتورالیستی زیبائی را می سراید که از درک بیولوژیکی او نشان دارند.

9
 
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• در این مصراع شعر طبری، ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) بورژوائی نمایندگی می شود.
• کمونیستی تک و تنهائی در هیئت ارانی از غربت فرنگ به میهن برمی گردد و 53 نفر را ارشاد و گروه مربوطه را تشکیل می دهد.
• تا آنها هم پس از تحمل زجر و ذلت زندان های رضاشاهی، بیرون آیند و در سنت او، افرادی را ارشاد کنند و حزب توده را تشکیل دهند.
 
• تفاوت احزاب کمونیستی اروپا با احزاب «کمونیستی» جوامع ماقبل سرمایه داری، همین جا ست:

الف
• احزاب کمونیستی در جوامع سرمایه داری اروپا از جنبش انقلابی کارگری ریشه می گیرند.
• منشاء طبقاتی ـ پرولتری دارند.

ب
 
• احزاب «کمونیستی» در جوامع ماقبل سرمایه داری بدون پرولتاریا و چه بسا قبل از تشکیل پرولتاریا در جامعه، تشکیل می شوند.
 
• در کشوری که سطح توسعه نیروهای مولده فوق العاده نازل است، هنوز حتی بلحاظ کمی، طبقه کارگری وجود ندارد تا در روند مبارزه خودآگاه شود و برای اداره جامعه به تشکیل حزب خویش مبادرت ورزد.

• مراجعه کنید به پژوهش های دکتر عبدالحسین آگاهی در مطبوعات و انتشارات حزب توده

10
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• لاله احسان طبری، سمبل رئالیستی دکتر تقی ارانی است که تک و تنها از آلمان به ایران می رود تا حزب «کمونیست» ایران را احیا کند و در ایران احساس تنهائی و بی همدمی می کند.
 
• تراژدی حزب کمونیست ایران همین جا نطفه می بندد.
 
• دلیل کمینترن برای تغییر نام آن به حزب توده نیز همین جا ست.
 
• در این صورت است که حزب طبقه کارگر، قبل از تشکیل طبقه، تشکیل می شود.

• به همین دلیل، شاعر حزب توده و تئوریسن آن، همان گرایشی را نمایندگی می کند که نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم نمایندگی می کنند.

• این گرایش بلحاظ فلسفی اما چه نام دارد؟

11
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• این گرایش فلسفی و معرفتی ـ نظری، وولونتاریسم و یا اراده گرائی نام دارد:

الف
 
آرتور شوپنهاور (1788 ـ 1860)
او جهان را مبتنی بر اصل ضد عقلی قلمداد می کرد.
او نماینده ایدئالیسم ذهنی
و در تئوری شناخت نماینده سوبژکتیویسم بوده است.
• مؤسس آن شخص شخیص شوپنهاور، معلم نیچه است.
 
• ولونتاریسم معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)، اراده را به مثابه بنیاد اصلی شناخت قلمداد می کند.

ب
• ولونتاریسم پسیکولوژیکی (روانشناسی) تفکر و احساس را ناشی از اراده می داند.

12
که ما را همدمی دراین زمین نیســـــت

• می توان گفت که اراده گرائی، هسته ایده ئولوژیکی مرکزی همه احزاب، سازمان ها و شخصیت های ایرانی را تشکیل می دهد.
• چه چپ و چه راست.
 
• تنها اوتوریته ای که از سوی همه آنها فراموش می شود، توده است.
 
• می توان گفت که دیالک تیک شخصیت و تاریخ (پله خانوف) و یا دیالک تیک تشکیلات و توده توسط همه این جریانات سیاسی وارونه می شود.
• آن سان که نقش تعیین کننده از آن شخصیت، تشکیلات قلمداد می شود.
 
• توده تا حد زباله تنزل می یابد و هیچ واره تلقی می شود.

13
 
• فرق، تفاوت و تضاد حزب توده با حزب کمونیست چین در این زمینه همین جا ست.

• مائو در این زمینه رهنمودی روشن دارد:
• شخصیت و یا تشکیلات را مائو به ماهی تشبیه می کند و توده را به آب.
• ماهی فقط در پیوند با آب قادر به ادامه حیات است.

• مائو رابطه شخصیت و یا تشکیلات با توده را رابطه ای حیاتی ـ مماتی محسوب می دارد.
• بزعم مائو، قطع رابطه شخصیت و تشکیلات با توده به معنی مرگ شخصیت و تشکیلات است.

14
 
• حزب کمونیست کوبا ـ بر خلاف عوامفریبی های اجامر امپریالیستی (ژان پل سارتر) و آوانتوریستی ـ در حفظ و تعمیق و توسعه پیوند خویش با توده، رادیکال تر از حتی حزب کمونیست چین است.
 
• رابطه حزب کمونیست کوبا با توده، رابطه ای عمیق و اصیل و ارگانیک است.
• دلیل شکست ناپذیری آن نیز همین جا ست.
 
• حزب کمونیست کوبا از رابطه با توده، مثل مردمک چشم خویش حراست می ورزد.
 
• احتمالا همین رابطه را حزب کمونیست ویتنام هم با توده دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر