۱۳۹۴ اسفند ۱۶, یکشنبه

سیاوش کسرائی زیر ذره بین تحریف (14)

 
 سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

ویرایش، تأمل و تحلیلی از
گاف سنگزاد
زبانش به زبان میانه مایل بود.
حدی از اعتدال را رعایت می کرد
و همین در کنار تخیل سرشارش
که در تصاویری بکر نمود می یافت،
از جمله دلایل رواج و پذیرش شعرش در میان مخاطبان انبوه بود.

• معنی تحت اللفظی:
• زبان سیاوش متمایل به میانه بود. (؟)
• سیاوش بلحاظ زبانی (تبیینی) حدی از اعتدال را رعایت می کرد.
• او ضمنا تخیل قوی داشت.
• رعایت اعتدال تبیینی و تخیل غنی از جمله دلایل مقبولیت و رواج شعرش در میان انبوهی از مردم بوده است.

• جمشید برزگر همچنان و هنوز در عرصه فرم درجا می زند و گرد و خاک به پا می کند.
• ما این دعاوی او را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:

1
زبان سیاوش متمایل به میانه بود.

• کشف منظور جمشید برزگر از این جمله آسان نیست.
• احتمالا منظور او این است که طرز تبیین سیاوش نه ساده بود و نه مغلق.
• مثلا نه شبیه طرز تبیین افراشته بود و نه شبیه طرز تبیین شاملو.

• اگر منظور او از این قرار باشد، باید گفت که ذراتی از حقیقت در این ادعای او هست.
• ولی فقط ذراتی از حقیقت و نه بیشتر.

• چرا و به چه دلیل؟

2
 
زبان سیاوش متمایل به میانه بود.

• طرز تبیین (زبان) افراشته هم بلحاظ محتوا و هم بلحاظ فرم ساده و صریح و روشن و توده فهم است.
• پیش شرط فهم سخنان سهل الفهم افراشته، اما درک طنز علمی ـ انقلابی او ست، که کار اسانی نیست.

3
 
زبان سیاوش متمایل به میانه بود.

• طرز تبیین (زبان) احمد شاملو و جلال آل احمد، بلحاظ فرم بغرنج است، ولی بلحاظ محتوا فقیر و چه بسا حتی توخالی است.
 
• طرفداران بیشمار شعر شاملو و نثر آل احمد، چه بسا نه سخنان آندو را، بلکه محتوای طبقاتی ـ ایده ئولوژیکی سخنان آنها را به آسانی می فهمند و می بلعند.
 
• درست به همان سان که طرفداران شوپنهاور و نیچه و غیره، محتوای ایده ئولوژیکی ـ ضد توده ای سخنان آنان را می پسندند و می بلعند.
• بی آنکه از مفاهیم و استه تیک آنان سر در بیاورند.

• محبوبیت شاملو و آل احمد در میان اعضای طبقه حاکمه و اقشار بینابینی به سبب محتوای ضد توده ای (فاشیستی و فوندامنتالیستی) اشعار و آثار آندو ست.
 
• شاملو چه بسا خودش هم معنی واژه های خود را نمی داند.

• مراجعه کنید به «بامداد در آینه»، اثر دکتر خصوصی اش، دکتر نورالدین سالمی و جهان بینی احمد شاملو در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
4
زبان سیاوش متمایل به میانه بود.

• زبان سیاوش و یا طرز تبیین سیاوش با همه فرق دارد.
• زبان سیاوش، زبان فلسفی است.
• سیاوش حکیمشاعر است.
• سیاوش شاعری فیلسوف است.
 
• برای درک شعر سیاوش باید به ساز و برگ خرد اندیشنده (فلسفه علمی، مارکسیسم ـ لنینیسم) مجهز بود. 
 
• در غیر این صورت کسی به درک محتوای شعر سیاوش نایل نمی آید.
 
• به همین دلیل حتی هواداران حزب توده به اشعار سیاوش کشش و علاقه ای نداشته اند.
 
• ایرانی ها هنوز هم از درک شعر سنتی و بویژه شعر نو عاجزند. 
چند بیت از آرش کمانگیر سیاوش را دانشجویان عمدتا تهی مغز ازبر کرده بودند، بی آنکه معنای حداقل تحت اللفظی آنها را بفهمند.

5
سیاوش بلحاظ زبانی (تبیینی) حدی از اعتدال را رعایت می کرد.

• از همین جمله جمشید برزگر می توان به بی خبری او از روند تشکیل شعر و حتی اندیشه پی برد.
 
• جمشید برزگر خیال می کند که شعر بطور مطلقا ارادی و آگاهانه سروده می شود و اندیشه بطور مطلقا ارادی و عمدی تشکیل می یابد.
• به همین دلیل ادعا می کند که سیاوش بلحاظ تبیین اندیشه، «حدی ازا عتدال را رعایت می کند.»

• از این خبرها نیست.
 
• فرم تبیین اندیشه را محتوای آن اندیشه تعیین می کند و نه اندیشنده.
 
• واژه های سیاوش و طرز ترکیب واژه ها عمدتا بطور خودپو صورت می گیرد.
 
• این چیزها ـ چه واژه و چه تصور و چه تصور ـ چه بسا به خود شاعر تحمیل می شوند.

• شاعر و یا هر هنرمند چه بسا خود به محتوای اثری که خلق می کنند، واقف نیست.
 
• این قوای غریزی ـ طبقاتی اند که فرم و محتوای شعر سیاوش را و هر کس دیگر را تعیین و تحمیل می کنند.

6
 
• شعرا در روند بازخوانی اشعار خود به غنای صوری و ماهوی آنها گام به گام پی می برند و به «خود» ستائی خود به خودی می پردازند.
 
• خود آنها به نحوی از انحاء می دانند که «من» دیگری در تشکیل شعر نقش تعیین کننده داشته است.
• ولی بندرت به ماهیت آن «من» وقوف دارند.
 
• سیاوش و محمد زهری احتمالا می دانند که «من» شاعر، «من» طبقاتی ـ توده ای آنها ست.
• این روح طبقاتی ـ توده ای آندو ست که به صورت شعر مادیت می یابد. 
 
• به این مسئله وقتی می توان پی برد که شاعر و متفکر تغییر سنگر طبقاتی دهد.
 
• آنگاه او هر چقدر هم زور بزند، دیگر نمی تواند شعری از جنس اشعار پیشین خویش بسراید.
• آنگاه اشعار شعرای سابقا توده ای زباله واره می شوند.

6
 
سیاوش بلحاظ زبانی (تبیینی) حدی از اعتدال را رعایت می کرد.

• حافظ هم با فراست خاصی به «من» مبهم درون پی برده است، ولی به دلیل خردستیزی قادر به شناخت ماهوی آن نبوده است:

بارها گفته ‌ام و بار دگر می ‌گویم
که من دلشده، این ره، نه به خود می ‌پویم

در پس آینه، طوطی صفت ام داشته ‌اند
آن چه استاد ازل گفت:
«بگو»،
می ‌گویم

• معنی تحت اللفظی:
• بارها گفته ام و باز تکرار می کنم:
• «من این راه را بطور ارادی، عمدی و آگاهانه طی نمی کنم.
• مرا مثل طوطی پشت آیینه نگه داشته اند و آنچه را که من بر زبان می آورم، نه حرف خود من، بلکه حرف استاد ازل است.»

7

• حافظ «من» درونی ـ طبقاتی خود را، استاد ازل تصور و قالب می کند.
 
• اما محمد زهری و شاید هم سیاوش به ماهیت من درونی ـ طبقاتی خویش وقوف دارند.
• ما در تحلیل اشعار این دو شاعر بی همتای توده و حزب توده باید به دنبال این مسئله هم بگردیم تا کسب یقین کنیم.

8
من اگر خارم و گر گل، چمن آرایی هست
که از آن دست که او می ‌کشدم می ‌رویم

• معنی تحت اللفظی:
• خار و یا گل بودن من، ربط تعیین کننده ای به خود من ندارد.
• خار وارگی و گل وارگی من بسته به میل و اراده ی چمن آرا ست.
• من آن می شوم که چمن آرا اراده می کند.

• حافظ اکنون «من» درونی ـ طبقاتی خود را از صراحت می گذراند و آن را چمن آرا می نامد.
• چمن آرا همان است که در بیت قبلی شعر، استاد ازل بوده است.
 
• حافظ به دلیل پیروی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) با مفاهیم ایراسیونالیستی ابراز نظر می کند و همه چیز را در پرده ای از ابهام مستور می دارد.
 
9
او ضمنا تخیل قوی داشت.
رعایت اعتدال تبیینی و تخیل غنی از جمله دلایل مقبولیت و رواج شعرش در میان انبوهی از مردم بوده است.

• طبیعی است که سیاوش تخیل غنی وقوی داشته باشد.
• سیاوش اما شاعر به تمام معنا ست.
• غنا و عظمت شعر سیاوش از عظمت طبقاتی خود او نشئت می گیرد:
• سیاوش شاعر و فیلسوف و جامعه شناس و روانشناس و دانشمند و متفکر و هنرمند و استه تیسین برجسته ای بوده است.
 
• سیاوش بعد از محمد زهری بزرگ ترین شاعر و فیلسوف پرولتاریا بوده است.
 
• فقط محمد زهری برجسته تر از سیاوش بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر