۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (24)


تحلیلی از
فریدون ابراهیمی

آیه 30
سوره بقره

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:
«من در زمين جانشينى خواهم گماشت»،
فرشتگان‏ گفتند:
«آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد؟
و حال آنكه ما با ستايش تو، تو را تنزيه مى ‏كنيم و به تقديست مى ‏پردازيم.» فرمود:
«من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى‏دانيد.»

·        در این آیه نیز خدا نه از زبان خویش، بلکه از زبان شخص ثالثی سخن می گوید.
·        به همین دلیل خواننده اندک اندک به این نتیجه می رسد که آیات قرآن، نه آیات خود خدا، بلکه آیات حریفی دیگر است.

·        سؤال ولی این است که حریف ثالث کیست؟

1
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:

·        به پیروی از شاعری می توان دیواری را تصور کرد، که در یک سوی آن خدا نشسته و در سوی دیگر آن بشریت زبان خدا نفهم.
·        روی این دیوار حایل، دیلماجی نشسته است که سخنان خدا را به زبان آدمیان ترجمه می کند و بابت حق الزحمه ی ترجمه خویش، هم از کیسه خدا می خورد و هم از خوان خلایق.

                                                           

2
 جبرئیل و پیامبر

·        این دیلماج اما کیست که هم در درگاه خدا حضور دارد، هم گفتگوی خدا با فرشستگان را می شنود و هم شنوده های خویش را به عنوان آیات الهی به سکه نقد می فروشد؟

·        نکند این دیلماج همان جبرئیل باشد؟

·        نکند جبرئیل نه پیک و مأمور پست خدا، بلکه اوتوریته مستقل از خلق و خدا باشد؟

·        مثلا مأمور طبقه حاکمه باشد؟

·        اتفاقا در تصویری که از جبرئیل و محمد به میراث مانده، حاکی از همین حقیقت امر است:
·        جبرئیل با انگشت اشاره، پیامبر را تهدید می کند.
·        به او خط و نشان می کشد.

3
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:
«من در زمين جانشينى خواهم گماشت» 

·        خدا قبل از تعیین خلیفه (جانشین)  برای خود، ظاهرا نیت خود را با فرشتگان در میان می نهد و در نتیجه، دیلماج از ماجرا با خبر می شود.
·        منظور از خلیفه و جانشین خدا، خود محمد است و بنابرین، محمد،  نه پیامبر و پیام آور است و نه رسول اکرم و یا هر کس دیگر.
·        محمد خلیفه خدا ست.
·        محمد جانشین خدا ست.

·        این اما به چه معنی است؟  

4

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:
«من در زمين جانشينى خواهم گماشت» 

·        محمد این ایده موسوم به «تجسم» را از مسیحیت به عاریه گرفته است:
·        در مسیحیت نیز عیسی فرزند مریم، تجسم خدا ست.
·        جسمیت یابی روح مطلق الهی است.
·        روح و یا خدا به صورت انسان متشکل از گوشت و پوست و استخوان در آمده است و با تصلیب عیسی دو باره از قفس مادی تن آزاد می گردد و به روح مطلق الهی (پدر) می پیوندد.
·         
·        با این ترفند، هم اعدام عیسی و هم لو دادن او و هم لو دهنده او تطهیر و توجیه می شوند.
·        چون همه با هم به وصل فرزند به پدر، به وصل مجدد روح نسبی عیسی به روح مطلق خدا کمک می کنند.
·        به همین دلیل، یهودا در تئولوژی مسیحی نه خاین، بلکه قدیس تلقی می شود.
·        مجری اراده الهی قلمداد می شود.

5
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:
«من در زمين جانشينى خواهم گماشت» 

·        این بدان معنی است که محمد جسمیت یابی اراده الهی است.
·        محمد تجسم روح مطلق و یا خدا ست.
·        این بدان معنی است که روح مطلق الهی در هیئت محمد، مادیت یافته است، یعنی فرم و هیئت انسانی به خود گرفته است.

·        به همین دلیل، محمد خلیفة الله، جانشین خدا ست و نه پیام آور و پیامبر و رسول خدا.

·        خدا در هر صورت قبل از تعیین جانشین برای خود، دست خود را رو می کند.

6

فرشتگان‏ گفتند:
«آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد؟

·        فرشتگان درگاه خدا طناز به معنی حقیقی کلمه اند:
·        هم ملوس و شیرین و نازنین اند و هم از سر تا پا طنز پرداز اند.

·        چون این سؤال آنان سؤالی چند پهلو، ژرف و پرمعنی است:
·        این سؤال حاکی از آن است که خدا مفسد و خونریز است.
·        درست به همین دلیل، فرشتگان هراس از آن دارند که جانشین خدا هم بسان خود خدا، فردی مفسد فی الارض و خونریز باشد.

7
فرشتگان‏ گفتند:
«آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد؟

·        دلیل اعتراض فرشتگان به تعیین جانشین از طرف خدا، در هر صورت این است که انسان ها مفسد فی الارض اند و خونریزند.
·        در این بخش آیه، آنتی هومانیسم (بشریت ستیزی) اسلام، بار دیگر آشکار می گردد:
·        در قاموس اسلام، بشریت به مثابه مظهر فساد و به عنوان گله ای از ددان درنده و خونخوار تصویر شود.
·        این تئوری اسلام را فلاسفه و جامعه شناسان و اجامر بورژوائی واپسین از شوپنهاور تا نیچه، از اسپنسر تا هایدگر وهیتلر هم تکرار خواهند کرد.

8
فرشتگان‏ گفتند:
«آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد؟
و حال آنكه ما با ستايش تو، تو را تنزيه و تقديس مى ‏كنيم.»

·        قرآن کریم را باید به عنوان طنزنامه تلقی کرد:
·        فرشتگان درگاه خدا، اهل حال اند:
·        جمله دوم به طنز عمیقی سرشته است:
·        حرف حساب فرشتگان این است که برای چه جانشین می خواهی تا بسان خودت فساد کنند و خون ریزند.
·        در حالیکه ما تو را از آلودگی ها می شوییم و منزه می داریم و تو را مقدس می شماریم.

·        دیلماج در هر صورت باید خیلی حواسپرت باشد تا پرت و پلاهائی از این دست سرهم بندی کند. 

9
فرمود:
«من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى‏ دانيد.»

·        این هم جواب خدا به سؤال طنز آمیز فرشتگان طناز.
·        بدین طریق، تعیین جانشین و خلیفة الله فرم اسرار آمیزی به خود می گیرد.
·        خدا چیزهائی می داند که فرشتگان او نمی دانند.
·        به همین دلیل، برای خودش، خلیفه ای در زمین تعیین می کند.

·        اما برای چه خدای همه چیز دان همه چیز توان به جانشین نیاز دارد؟

·        باید ببینیم.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر