۱۳۹۴ مهر ۱, چهارشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (20)


تحلیلی از
فریدون ابراهیمی

آیه 26
سوره بقره

خداوند از اين كه
ـ به موجودات ظاهرا كوچكى ـ
مانند پشه
 و حتى كمتر از آن
 مثال بزند شرم نمى ‏كند.
 در اين ميان
 آنان كه ايمان آورده ‏اند، مى‏ دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان  و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند،
(اين موضوع را بهانه كرده)
مى ‏گويند:
«منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»
آرى، خدا جمع زيادى را با آن گمراه  و گروه بسيارى را هدايت مى ‏كند
 ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد.

·        اگر کسی این آیه را با آیه قبلی مورد مقایسه قرار دهد، به نتایج جالبی دست می یابد: 

به كسانى كه ايمان آورده  و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند، بشارت ده كه باغ هايى از بهشت براى آنها ست كه نهرها از زير درختانش جاري است.
هر زمان كه ميوه‏اى از آن، به آنان داده شود، مى‏گويند:
«اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.
(ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)»
 و ميوه‏ هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند
و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است
و جاودانه در آن خواهند بود.  

1
·        نتیجه اول این است که سوره های قرآن فاقد انسجام موضوعی اند.
·        یعنی میان آیات آن پیوند منطقی و معنوی وجود ندارد.
·        در آیه قبلی وعده بهشت داده می شود و در آیه بعدی به انتقادات مخالفین در زمینه مثال پشه، واکنش نشان داده می شود.

2
·        به همین دلیل منتقدین بورژوائی قرآن که از تسلیحات فکری علمی و انقلابی محروم اند، به احادیث پناه می برند و به تخریب شخصیت خود پیامبر می پردازند.
·        در نتیجه به جای بررسی آیات قرآن، به بررسی اختلافات پیامبر با زنانش و یا اختلافات میان زنانش می پردازند.

3
خداوند از اين كه
ـ به موجودات ظاهرا كوچكى ـ
مانند پشه
 و حتى كمتر از آن
 مثال بزند شرم نمى ‏كند.

·        این بخش از آیه 26 سوره بقره، نشاندهنده آن است که منتقدین سطح استدلالی نازل خدا را به نقد کشیده اند.
·        اگر مورد مطروحه بطور مشخص مطرح می شد، قابل تحلیل مشخص می بود.
·        ولی خدا به کلی گوئی پرداخته است تا پیروز از چالش فکری بیرون رود.

4
·        از پسیکولوژی حاکم بر این جمله، موضع ضعف خدا روشن می شود.
·        خدا به «شرم نکردن خود از مثال پشه و غیره» اشاره می کند.
·        این به معنی خالی بودن چنته ی خدا از سخن و ضمنا به معنی عقب نشینی او ست.
·        این مسئله در ادامه آیه روشنتر می شود:   

5
آنان كه ايمان آورده ‏اند، مى‏ دانند
 كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان  
و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند،
(اين موضوع را بهانه كرده)
مى ‏گويند:
«منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»

·        خدا به جای استدلال منطقی و دفاع از نظر خود، مخاطب و یا شنونده را مورد طبقه بندی سوبژکتیو قرار می دهد.
·        یعنی به جای پرداختن به اوبژکت (موضوع) شناخت (سخن خود) به سوبژکت شناخت (مؤمنین و مخالفین) می پردازد:  

الف
آنان كه ايمان آورده ‏اند، مى‏ دانند كه
 آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان.   

·        هر کس مؤمن باشد، هر سخن خدا را به سکه نقد می خرد و با حقیقت مطلق یکسان می داند.

1
·        این بدان معنی است که حقیقت نه عینی، نه اوبژکتیو، بلکه سوبژکتیو است.
·        مثلا سیبیت سیب نه با توجه به خود سیب، نه با توجه به اوبژکت شناخت، بلکه با توجه به ادعای سوبژکت شناخت مثلا خدا و یا پیامبر و یا این و آن تعیین می شود.

·        این یعنی سوبژکتیویسم معرفتی.

2
·        بدین طریق، حکم و یا اندیشه واحدی می تواند بسته به ایمان و کفر افراد، حقیقی و یا باطل قلمداد می شوند.
·        صراحت روشنی در این زمینه در این بخش آیه هست:

آنان كه ايمان آورده ‏اند، مى‏ دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان  

·        یعنی ایمان، همان و حقیقی بودن هر سخن خدا و یا منسوب به خدا، همان.

3
·        وقتی گفته می شود که قرآن، مکتب بد آموزی فکری است، به همین دلیل است.

·        خدا در این آیه، تیشه بر ریشه خود اندیشی انسان ها فرود می آورد.
·        خدا کارخانه مغز مؤمنین را تعطیل می کند تا جزم های ثابت و جامد معینی را به عنوان حقیقت محض جا بزند.

4
·        در نتیجه، مؤمنین کمترین تردیدی حتی در صحت جزم های جامد به ذهن خود خطور نمی دهند، چه رسد به سنجش  صحت و سقم آنها به محک و به مدد تجربه و آزمون و آزمایش.

5
·        خدا دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دوئالیسم عزم (عمل) و جزم در می آورد و ضمنا وارونه می سازد:
·        جزم در دیالک تیک عزم و جزم (پراتیک و تئوری)، نقش تعیین کننده کسب می کند.

ب
و اما آنها كه راه كفر را پيموده ‏اند،
مى ‏گويند:
«منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»

·        خدا منتقدین را ا به خاطر خود اندیشی آنها مورد انتقاد قرار می دهد.
·        به دلیل پرسندگی آنها مورد انتقاد قرار می دهد.

·        خدا حتی طرح سؤالی را به انسان ها مجاز نمی دارد.

·        طرح سؤال معصومی مبنی بر اینکه «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟»، در قاموس خدا، کفر محض است.
·        جرم نابخشودنی است.

·        اما ادامه اقامه دلیل خدا خواندنی تر است.

6
آرى، خدا جمع زيادى را با آن گمراه  و گروه بسيارى را هدايت مى ‏كند


·        خدا در این جمله مدعی آن است که با مثال زدن پشه ای، دسته ای از مردم را گمراه و دسته دیگر را هدایت می کند.
·        بنابرین خدا ـ به قول خودش ـ دیالک تیکی از راهنما و چاهنما (گمراه ساز)  است.

·        چرا باید خدای رحمان و رحیم به گمراه سازی مردم کمر بر بندد؟

·        چرا همه مردم را خدای توانا به راه راست هدایت نمی کند؟

7
ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد.

·        بنا بر این جمله خدا، با مثال پشه، فقط فاسقان گمراه می شوند.

·        فاسق اما به چه معنی است؟
8
ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏ سازد.

·        فاسق یعنی گمراه، گناهکار. 

·        در این صورت، گمراهان و گناهکاران با شنیدن مثال پشه، گمراه می شوند.

·        نمی توان با توجه به این جور استدلالات ضد و نقیض خدا، به منتقدین آن زمان حق نداد.
·        چون مفهوم «گمراه کردن گمراهان»، اصلا مفهوم نیست.
·        چون مفهوم «گمراه کردن گمراهان»، یاوه است.
·        بی معنی است. 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر