۱۳۹۴ مهر ۱, چهارشنبه

پای منبر هرمان هسه (1)


هرمان هسه  (1877 ـ 1962) 
شاعر، نویسنده، نقاش آلمانی ـ سوئیسی
برنده جایزه نوبل ادبیات
تحلیلی از
میم حا نجار

شادماني هاي كوچك / هرمان هسه

من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.
پس آنكس نيك بخت است كه بتواند عشق بورزد.

پایان

·        ما برای تأمل روی این سخن هرمان هسه نخست آن را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم: 

1
 من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        هرمان هسه ـ ظاهرا ـ بنا بر تجارب شخصی و یا بر پایه تأملات شخصی، به این نتیجه رسیده که دوست داشته شدن هیچ است، ولی دوست داشتن همه چیز است.

·        این اندیشه او به چه معنی است؟

2
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        این ـ قبل از همه ـ بدان معنی است که هرمان هسه دیالک تیک دوست داشتن و دوست داشته شدن را، به عبارت دیگر، دیالک تیک عشق را، به عبارت دقیقتر، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ بسط و تعمیم می دهد و تحریف و تخریب می کند.
·        عاشق مطلق می شود و معشوق تحقیر و نفی و انکار.
·        عاشق همه چیز می شود و معشوق هیچ و پوچ.

3
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        این همان طرز تفکر متافیزیکی دیر آشنا ست.
·        این همان اسلوبی است که دیالک تیک را تخریب می کند.
·        یکی از دو قطب آن را تأیید و تجلیل می کند و به عرش اعلی می برد تا قطب دیگر را تکذیب و تخریب کند و به اسفل السافلین پرتاب کند.

·        دوست داشتن (سوبژکت عشق بودن، عشق پیشگی) تأیید و تجلیل می شود و همه چیز قلمداد می شود.
·        در آن واحد، دوست داشته شدن (اوبژکت عشق بودن، معشوقیت) هیچ تلقی می شود و حذف و نفی می شود.

4
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        حیرت انگیز است، ولی چه می شود کرد، که واقعیت دارد.
·        این متد متافیزیکی همان متد فکری عرفای قرون وسطی خودمان است:
·        کسب کار عرفا هم همین تخریب دیالک تیک عینی بوده است:

الف
·        گاهی عاشق مطلق و همه چیز شده است و معشوق هیچ و پوچ.

ب
·        گاهی معشوق مطلق و همه چیز شده و عاشق، هیچ و پوچ.

·        مراجعه کنید به عرفان ـ فرمی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) و تحلیل آثار عرفا در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
 احمد غزالی
سوانح العشاق اثر احمد غزالی
از رسالات ادبیات عرفانی کلاسیک ایران 
احمد غزالی از عرفای و فقهای سدهٔ پنجم هجری در مذهب شافعی
اهل طوس و برادر کوچکتر امام محمد غزالی

عاشق با عشق آشنا ست، با مـعشوق‌ هـیچ‌ آشنایی ندارد.

·        احمد غزالی هم ـ در تحلیل نهائی ـ همان متد فکری متافیزیکی هرمان هسه را نمایندگی می کند:
·        در قاموس او هم دوست داشتن همه چیز است و دوست داشته شدن، هیچ و پوچ.
·        اگرچه احمد غزالی بظاهر و در حرف، عشق را به جای عاشق مطلق و معشوق را نفی می کند، اما با نفی معشوق عملا عاشق را مطلق می کند.
·        چون ضد معشوق، عاشق است و نه عشق.
·        عشق فقط پل پیوند میان عاشق و معشوق است.
·        عشق فقط واسطه است.

6
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        بدین طریق روانکاو امپریالیستی بلحاظ متد فکری همسنگر عرفای هپیلی هپو و خردستیز قرون وسطی می شود.

·        در حالیکه خودش می داند که چنین ادعائی به دلایل اوبژکتیو (عینی)  و سوبژکتیو مختلف یاوه و بی پایه است:

الف
·        اگر حسن نسترن را «دوست داشته باشد»، دوست داشتن حسن بزعم هرمان هسه،  همه چیز است.
·        این اما در عین حال همان دوست داشته شدن نسترن است که بنا بر «منطق» هرمان هسه، هیچ و پوچ است.
·        چون دوست داشته شدن نمی تواند از موضع حسن هیچ و پوچ  باشد و از موضع نسترن همه چیز.

ب
·        بنا بر «منطق» تق و لق هرمان هسه، اصلا رابطه عاشق و معشوق معنی پیدا نمی کند.
·        چون مطلق همیشه و همه جا عاشق (سوبژکت عشق، عشق ورزنده)  تلقی می شود.
·        دوست داشتن او ست که اصالت و معنی دارد و نه دوست داشته شدن طرف مقابل.

ت
·        هرمان هسه ـ آگاهانه و یا نا آگاهانه ـ از اگوئیسم بورژوائی دفاع می کند.
·        عشق وقتی معنی کسب می کند که سوبژکت عشق (عاشق) آن را  بورزد.
·        عشق طرف مقابل بدین طریق تحقیر می شود و تا حد هیچ و پوچ تنزل داده می شود.
·        در این صورت هر کس و همه کس به عادولف احمد بدل می شود.
·        خودش می ماند به مثابه شرف کیهان کذائی.
·        خودش می ماند به مثابه بامداد اول و  آخر.
·        خودش می برد و خودش می دوزد و هرکس و همه کس را اوبژکت برش و دوخت و دوز خود می پندارد.

پ
 من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

·        آنچه که هرمان هسه ـ به عنوان روانشناس ـ باید بداند، صحت عکس این ادعا ست:
·        برای انسان ها از خرد تا کلان ـ قبل از همه ـ دوست داشته شدن مطرح است و مهم است.
·        بعد مسئله دوست داشتن مطرح می شود.
·        مسئله دوست داشتن کذائی هم درست در تناسب مستقیم با دوست داشته شدن، کاهش و افزایش کسب می کند.

·        در منطق هرمان هسه، فرم نوینی از سوبژکتیویسم عرض اندام می کند:
·        چون بنظر او سوبژکت عشق تعیین کننده است و نه اوبژکت عشق.
·        عاشق و عشق ورزنده تعیین کننده است و نه معشوق و نه اوبژکت عشق.

ث
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است 

·        در این نظر هرمان هسه، ضمنا نوع مستوری از زن ستیزی کمین کرده است.
·        چون در جوامع طبقاتی، سوبژکت عشق، نر است و بندرت زن.
·        در این نظر هرمان هسه، مرد و یا سوبژکت عشق سانترالیزه می شود.
·        مرد و یا سوبژکت عشق در کانون قضایا قرار می گیرد و در زمینه روابط عاطفی و احساسی تصمیمگیر نهائی می گردد:
·        بدین طریق، دوست داشتن مرد اصالت مطلق کسب می کند و واکنش زن به این دوست داشتن کذائی نر، سلب اصالت و اعتبار می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر