۱۳۹۴ شهریور ۲۵, چهارشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (11)


تحلیلی از
فریدون ابراهیمی

و چون به آنان گفته شود:
«در زمين فساد مكنيد»،
مى ‏گويند:
«ما خود اصلاحگريم.»
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

1
و چون به آنان گفته شود:
«در زمين فساد نكنيد»،

·        در این آیه از سوئی، از تشدید تضاد میان مؤمنین و منافقین و از برونی شدن تضاد فی مابین، پرده بر می افتد.
·        این آیه حاکی از آن است که میان مؤمنین و منافقین بحث و جدال علنی در کار است:
·        مؤمنین منافقین را به ارتکاب فساد متهم می کنند.

·        فساد اما مشخصا به چه معنی است؟

2
و چون به آنان گفته شود:
«در زمين فساد مكنيد»،
مى ‏گويند:
«ما خود اصلاحگريم.»

·        بنا بر این آیه، ضد دیالک تیکی مفسد، در قاموس قرآن کریم، مصلح است.
·        می توان گفت که قرآن دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم فساد و صلاح بسط و تعمیم می دهد.
·        آنگاه مؤمنین را جزو مصلحین و منافقین را جزو مفسدین محسوب می دارد.

3
صلاح
خیر و نیکی
ضد فساد
 آشتی‌کردن
سازش ‌کردن
نیکوکارشدن

·        ظاهرا در صدر اسلام دعوا میان مؤمنین و منافقین بر سر تعریف  مفاهیم فساد و صلاح بوده است.
·        بنا بر این آیه، هر دو گروه خود را مصلح اجتماعی قلمداد می کردند و طرف مقابل را مفسد اجتماعی.

·        پیامبر برای حل این معضل و معما، دست به دامن خدا و جبرئیل شده و آیه زیر بر او نازل شده است:  

به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

4
·        با نزول این آیه، قال قضیه کنده می شود:
·        منافقین بدین طریق و با این ترفند، مفسد قلمداد می شوند و مؤمنین، مصلح.
·        ضمنا منافقین برای بار دیگر، جاهل و نفهم نامیده می شوند.

5
·        فرق دین و تبیین دگم (جزم، آیه) با علم و اقامه دلیل تجربی و منطقی همین است:

الف
·        دین به ارائه و تبیین دگم (آیه و حدیث و روایت و ضرب المثل و غیره)، یعنی به ادعای محض کفایت می ورزد.
·        دین نیازی به استدلال تجربی و منطقی نمی بیند.
·        چون اوتوریته خدا و یا واسطه های الهی (پیامبر، امام، مجتهد، ملا و غیره) را برای صحت دگم خویش کافی می داند.

ب
·        علم اما تنها معیار و محک صحت و سقم اندیشه و نظر را تجربه و پراتیک می داند.
·        علم به همین دلیل، مجبور به استدلال تجربی و منطقی و اثبات نظر خویش است.

6
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

·        سؤال اکنون این است که چرا و به چه دلیل دوباره منافقین نفهم قلمداد می شوند؟
·        در آیه قبلی نیز منافقین جاهل و نادان و نفهم جا زده شده بودند:

ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.

7
·        دلیل این ادعا که منافقین، مکار و مفسد هستند، ولی خودشان از ماهیت خود بی خبرند، باید در روند تحلیل قرآن کریم روشن شود.
·        ولی این تکرار مکرر صفت واحد می تواند به دلایل تجربی زیر صورت گیرد:

8
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

·        دلیل اول پیامبر می تواند این باشد که مؤمنین تحت تأثیر دلایل منطقی و تجربی منافقین قرار نگیرند.
·        چون جاهل قلمداد کردن آنها، عملا به معنی بی اعتبار کردن دعاوی و دلایل آنها ست.

·        وقتی از طرز تفکر سوبژکتیویستی قرآن کریم سخن می رود، به همین دلیل است:
·        قرآن کریم، سوبژکت را تخریب می کند تا دعاوی او را مورد بحث و بررسی قرار ندهد.
·        قرآن کریم، صاحب نظر را می کوبد و رسوا می سازد تا نظر را مسکوت بگذارد و بگذرد.

9
·        ما با این طرز تفکر همچنان و هنوز درگیریم:

·        همه گروه های راست و چپ عیران (و نه فقط عیران)  از این نظر، پیروان صد در صد قرآن کریم و رسول اکرم اند.
·        در نتیجه ی رواج وسیع همین طرز تفکر عهد عتیق است که شناخت هیچکدام از جریانات سیاسی و دلیل هیچکدام از انشعابات حزبی و مذهبی و غیره روشن نیست.
·        هنوز هم که هنوز است، معلوم نیست که دلیل نظری تشکیل اینهمه گروه مدعی طرفداری از مثلا زحمتکشان کدام است.
·        تنها چیزی که «روشن» است، فلان فلان شده بودن فلانی و یا بهمانی از نظر بهمانی و فلانی است.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.  

10
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

·        دلیل دیگر پیامبر اسلام می تواند وجهه اجتماعی چشمگیر منافقین و محبوبیت شخصی و شخصیتی آنها باشد.
·        چون با نفهم قلمداد کردن آنها، ضمنا آنها تطهیر می شوند و معصومیت نسبی کسب می کنند:
·        کرد و کار آنها در این صورت، نه آگاهانه، بلکه به دلیل خریت شان قلمداد می شود.

11
ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

·        ولی اکنون این مسئله ی دست و پاگیر مطرح می شود:
·        اگر کسی به دلیل نادانی و نفهمی و خریت کاری بکند، دلیلی ندارد که او را به عذاب عظیم گرفتار کنند.

12
و چون به آنان گفته شود:
«در زمين فساد مكنيد»،
مى ‏گويند:
«ما خود اصلاحگريم.»
به هوش باشيد كه آنان فسادگرانند، ليكن نمى ‏فهمند.

·        این آیه قرآن کریم اما ضمنا با آیات قبلی در تناقض منطقی قرار می گیرد:  

و برخى از مردم مى ‏گويند:
«ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ‏ايم»،
ولى گروندگان راستين نيستند.
اينها خدا و مؤمنان را می فريبند
 ولی تنها خود را فريب می دهند و نمی فهمند.
در دل هاي شان مرضى است و خدا بر مرض شان افزود و به (سزاى) آنچه به دروغ مى‏ گفتند، 
عذابى دردناك (در پيش) خواهند داشت.

·        بنا بر این آیات، منافقین تظاهر به ایمان می کنند.
·        اهل دروغ و تزویر و ترفند و فریب هستند.
·        کسی که اهل تظاهر و ترفند و تزویر باشد، قاعدتا نباید دست خود را رو کند و موضع فکری خود را روشن سازد:

و چون به آنان گفته شود:
«در زمين فساد مكنيد»،
مى ‏گويند:
«ما خود اصلاحگريم.»

·        بنا بر این تناقض منطقی، می توان خود پیامبر را کذاب محسوب داشت.
·        خواننده بالاخره نمی داند که منافقین اهل تظاهر و ترفند و تزویرند و یا مشتی مفسدند که خود را مصلح تصور می کنند، بی آنکه خود بدانند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر