۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (178)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


برجسته کردن ذلت و پنهان کردن سعادت  

1
این خوی ها و خصال ها
علل سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)  دارند.

2
باید تحلیل شوند.
قبل از هر کاری ولی باید این کرد و کار 
در مثال های مشخص
روشن شود تا بتوان آنها را تحلیل و علت یابی کرد.

3
کشف این چیزها شق القمر نیست.

4
هنر تحلیل علمی و عینی این کرد و کار ها ست.

الف
یکی از علل پسیکولوژیکی (روانشناسی) این کرد و کار ها
می تواند فقدان اعتماد به طرف مقابل باشد.

ب
یعنی ممکن است این احساس باشد که طرف دشمن او ست
و می تواند در صورت وقوف به سعادت او،
سعادتش را به ذلت بدل سازد.

ت
و یا علتش
دیدن ذلت طرف مقابل
و تسلی خاطر دادن به او
با ذلیل قلمداد کردن خود باشد. 


قید «جستن کنان» وجود ندارد.

1
قید «جست زنان»  و قید «جهان»  وجود دارد.

2
قید «جهان»  را دو تن از توده ای ها بکار برده اند:
 امیر هوشنگ ابتهاج سایه
 و
امیر حسین آریان پور در شعری  

3
«جستن کنان» نادرست است.

4
«جهان» اما با معانی مختلف
مثلا
جهش کننده، جنبش مند، جنبنده، جست زنان و ضمنا به معنی مترادف با «جستن کنان» 
وجود دارد.

5
«جستن کنان» نادرست است.
به همان سان که قید هایی از نوع  زیر نادرست هستند:
خوردن کنان
رفتن کنان
پختن کنان
دیدن کنان

6
اما اگر به جای مصدر (جستن، خوردن و غیره)،
اسم باشد، می تواند درست باشد:
غرغر کنان
زمزمه کنان
گریه کنان
خنده کنان
ناله کنان

حریف
نه من سراغ شعر می ‌روم
نه شعر از منِ ساده، سراغی گرفته است
تنها در تو به شادمانی می نگرم ری را
هرگز تا بدين پايه بيدار نبوده ‌ام.


1
ری‌ را ،
در زبان‌ مازندرانی‌
به‌ معانی‌
"هان!" ، "آگاه‌ باش!" ، "بیدار باش!" و "هشدار!"
 است
  2
 ری‌ را
نام‌ پرنده‌ ای کوچک تر از گنجشک‌ است‌.

3
در این شعر شاعر
کشف رابطه منطقی میان شعر و شاعر و ری را و بیداری آسان نیست.

4
از سرتاپای این شعر، ایراسیونالیسم (خردستیزی) می تراود.

الف
شعر که سراغ کسی نمی رود.

ب
شاعر که به سراغ شعر نمی رود. 

ت
شعر فرمی از مادیت یابی اندیشه است.

پ
شعر البسه ای است که اندیشه در بر می کند و ظاهر می شود.

ث
در عشعار شعرای عیران اما به جای اندیشه، عرعر جامه شعر می پوشد
 و خود را به عنوان شعر به این و آن قالب می کند.

5
به شادمانی و یا به اندوه در ری را نگریستن
چه ربطی به آمدن شعر به شراغ شاعر و یا رفتن شاعر به سراغ شعر و یا بیداری شاعر دارد؟

6
بیداری فرضی شاعر چه ربطی به شادمانه نگریستن شاعر به ری را دارد؟

7
این جور جفنگ ها
تجسم خردستیزی و منطق علمی ستیزی اند
و به درد استحمار خلایق می خورند.

چاه بابل / رضا قاسمی
از دردهای کوچک است که آدم می ‌نالد،
وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می ‌شود آدم.
 


این سخن بظاهر درست شاعر حاوی ایراد اسلوبی و منطقی است:

1

شاعر ظاهرا میان ضربه و درد علامت تساوی می گذارد.
وقتی گفته می شود که عیرانی جماعت
حرف دهن خود را حتی نمی فهمند، به همین دلیل است.

2
شاعر در ذهن پریشان خود درد را با ضربه ضعیف یکسان می پندارد.
به همین دلیل از درد کوچک می نالد.

3
میان ضربه و درد اما رابطه دیالک تیکی وسیله و فونکسیون، وسیله و هدف  برقرار است.

4
ضربه وسیله است و درد فونکسیون ضربه است.
چرخ خیاطی وسیله است و دوخت و دوز فونکسیون آن است.
وقتی از ضرورت مبرم آموزش دیالک تیک سخن می رود،
به همین دلیل است.

5
به عبارت علمی
ضربه کوچک منجر به درد کوچک
و ضربه سهمگین منجر به درد عظیم می شود.

6
در نتیجه،
آدمی از ضربه کوچک و درد کوچک ناشی از آن می نالد
ولی از ضربه سهمگین، توان نالش از او حتی سلب می شود.

7
آدمی
ـ بلحاظ پسیکولوژیکی ـ
فلج می شود.
شوکه می شود.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر