۱۳۹۴ مهر ۲, پنجشنبه

پای منبر هرمان هسه (2)


تحلیلی از
میم حا نجار

شادماني هاي كوچك / هرمان هسه

1
من دريافته ام
كه دوست داشته شدن هيچ
و اما دوست داشتن همه چيز است

2
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

3
پس آنكس نيك بخت است كه بتواند عشق بورزد.

·        در آیه دوم این جفنگ هرمان هسه سرچشمه ی معنی و شادی حیات انسان ها عبارت است از عواطف و احساسات آنها.
·        همین و بس.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

·        این باور دیگر هرمان هسه اما به چه معنی است؟   

1
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        این باور هرمان هسه ـ قبل از همه ـ به معنی داشتن جهان بینی ایدئالیستی است.

·        چرا و به چه دلیل؟  

2
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        به این دلیل که هرمان هسه در این جفنگ، به مسئله اساسی فلسفه، پاسخ (راه حل) ایدئالیستی می دهد.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه رسیده ایم؟  

3
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        مسئله اساسی فلسفه به شرح زیر است:
·        آیا وجود (ماده)  مقدم بر شعور (روح) است و یا برعکس؟

·        مراجعه کنید به دیالک تیک ماده و روح (دیالک تیک وجود و شعور، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی)، ماده (وجود)، شعور (روح)، مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری     

4
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        هرمان هسه در این باور، عواطف و احساسات را سرچشمه معنی و  شادی انسان ها می داند.

·        این نظر هرمان هسه تا حدی درست است.
·        عواطف و احساسات حیات آدم ها را زیبا می سازند.
·        این نظر ولی فقط تا حدی درست است.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

5
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        می توان گفت که در این جفنگ هرمان هسه، ذراتی از حقیقت وجود دارند.
·        درست به خاطر همین ذرات فریبای حقیقت دلربا ست که هوش از خلایق ربوده می شود و به تور ایده ئولوژیکی هرمان هسه ها می افتند.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟  

6
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        اولا به این دلیل که عواطف و احساسات (و کلیه عناصر و عوامل روحی و روانی) ثانوی اند و نه اولین (اولیه.)

·        امتحانش دشوار نیست:

7

·        کسی که گرسنه، تشنه، برهنه، بی سرپناه، بی پناه باشد، تمام فکر و ذکرش نجات از این محرومیت ها ست.
·        چنین کسی اصلا نمی تواند به یاد عواطف و احساسات بیفتد.
·        پس از رفع این نیازهای مادی (وجودی) نوبت به عواطف و احساسات و نیاز های روحی و روانی از قبیل شعر و قصه و فلسفه و عشق و غیره می رسد.

·        احساس لذت واقعی هم پس از رفع حوایج مادی به بنی آدم دست می دهد.
·        مثلا پس از رفع تشنگی، گرسنگی، برهنگی، بی پناهی و بی سرپناهی، لذتی عمیق از درون می جوشد.
·        شادی حاصله از این ارضای نیازهای مادی حیاتی، ثانوی است.
·        منشاء مادی دارد.
·        سرچشمه این شادی در رفع حوایج مادی حیاتی است.

8
و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        به همین دلیل، ماده بر روح، وجود بر شعور، وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی تقدم دارد و در دیالک تیک ماده و روح و فرم های مختلف بسط و تعمیم آن، نقش تعیین کننده از آن ماده، وجود، وجود اجتماعی  است.

·        دلیل تق و تلقی «منطق» هرمان هسه هم در همین وارونه سازی دیالک تیک وجود و شعور است.
·        چون احساسات و عواطف از عناصر متشکله روح و یا شعور اند.
·        عناصر دیگر روح و یا شعور، مذهب و ایمان و اخلاق و هنر و استه تیک و عشق و نفرت و مهر و کین و شادی و غم و غیره اند.

9

و بيش از آن بر اين باورم
كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد،
چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست.

·        می توان گفت که هرمان هسه دیالک تیک ماده و روح و یا دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دوئالیسم هستی و احساس و عاطفه بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن روح (شعور، عاطفه، احساس) جا می زند.

·        این به معنی مقدم قلمداد کردن روح بر ماده، شعور بر وجود، احساسات و عواطف بر هستی ما ست.
  
·        این همان جهان بینی ایدئالیستی است.
·        این همان جهان بینی مذهبی است.

·        این فرمی از وارونه سازی، وارونه بینی، وارونه اندیشی و وارونه نمائی است.

·        هرمان هسه بسان آخوند های با و بی عمامه، روی سرش راه می رود و نه روی دو پایش.
 ·        به همین دلیل همه چیز هستی ما را وارونه می بیند.
 
·        بدبخت کسانی که به دنبال چنین کسانی می افتند.

دنبال خر افتادن در شأن بشر نبود.

·        برای خرد اندیشنده، برای خود اندیشی و برای خود مختاری (استقلال اندیشه و عمل) آلترناتیوی و بدیلی وجود ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر