۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (25)


ویرایش و تحلیل از 
 فریدون ابراهیمی



آیه 31 
سوره بقره 

وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

و خدا همه   نام ها را به آدم آموخت 
سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود:

 «اگر راست مى ‏گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        خدا اسامی همه اشیاء را به آدم (و نه به حوا)، می آموزد.
·        بعد اسامی همه اشیاء را به فرشتگان نشان می دهد و خط و نشان می کشد:
·        «اگر راست می گویید، از این اسامی به من خبر دهید!» 


1

و خدا همه   نام ها را به آدم آموخت

·        در این جمله، تئوری شناخت قرآن مطرح می شود:
·        در قاموس اسلام، اسامی اشیاء منشاء الهی دارند و نه منشاء اجتماعی و انسانی.

·        این آدمیان نیستند که در روند کار شطی از سیگنال ها به کارگاه مغز خویش می فرستند و مغز پس از تجرید آنها به تشکیل  مفاهیم می پردازد که جامه واژه به خود می پوشند:
·        این سرو و سپیدار و صنوبر و غیره واقعی و عینی نیستند که در آئینه ضمیر آدمیان منعکس می شوند و مغز آدمیان پس از تجرید آنها به مفهوم «درخت» می رسد و بعد بدان جامه واژه را می پوشاند:
·        درخت

·        آغاج.

·        تری

·        باوم و غیره را. 



2

و خدا همه   نام ها را به آدم آموخت

·        در قاموس اسلام، خدا به آدم اسامی اشیاء را یکجا می آموزد.
·        آدم ابوالبشر مثلا می دانست که کامپیوتر چیست، هلیکوپتر چیست.
·        چون اسامی همه چیز را در نشستی کوتاه از خدا آموخته بود.

·        حریف شهیدی احتمالا برای خروج از بن بست منطقی، تبصره ای بر این آیه اختراع کرده است:


سپس

 علم اسماء

( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات)

را همگى به آدم آموخت.

·        بنا بر استنباط حریف شهید، خدا نه اسامی اشیاء را، بلکه علم الاسماء را یعنی علم نامگذاری اشیاء را به آدم می آموزد.
·        مشکل یکی بود، حالا شد دو تا.

·        علم نامگذاری مثلا درختان از چه قرار است؟

·        چگونه سرو، سرو نامیده شده است و چگونه سپیدار، سپیدار؟


·        علم الاسماء به چه ترفندی سپیدار را سپیدار می نامد و نه کرگدن؟


3

سپس

 علم اسماء

( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات)

را همگى به آدم آموخت.

·        جالب اما علم اسرار آفرینش است.
·        حریف علامه شهید ظاهرا نه معنی علم را می داند و نه معنی سر و راز را.
·        چون سر و راز کمترین ربطی به علم ندارد.
·        سر و راز چیزی سربسته است که در صندوق در بسته ی اسرار حفظ می شود و عالم الاسرار اگر دلش خواست بعضی از آنها را در گوشی با محرم اسرار در میان می گذارد و به قول سعید درجا جان از تنش بدر می کشد تا با کسی مبادا در میان نهد.
·        اسرار اصلا علم ندارند و ربطی به علم ندارند، تا خدا همگی آنها را درجا و دربست به آدم بیاموزد.


4

سپس

 علم اسماء

( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات)

را همگى به آدم آموخت.

·        ضمنا اگر به فرض محال، آفرینشی در بین بوده، اسرارش از چه قرار بوده اند که خدا به آدم «آموخته» است.
·        اسرار را ضمنا با کسی در میان می نهند و یا زیر شکنجه از زیر زبانش بدر می کشند.
·        اسرار را به کسی تدریس نمی کنند.


5

و خدا همه   نام ها را به آدم آموخت

سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود:

 «اگر راست مى ‏گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

·        خدا ظاهرا پس از یاد دادن نام سپیدار به آدم، سپیدار را به فرشتگان شنگول و بازیگوش نشان داده و اسمش را پرسیده است.
·        حریف شهید تبصره ای در این زمینه عرضه کرده است:  


سپس

 علم اسماء

( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات)

را همگى به آدم آموخت.

 بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود:

 «اگر راست مى گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!»

·        این بدان معنی است که خدا علم اسرار و نامگذاری اشیاء را به فرشتگان نشان داده و ضمنا خواسته که اگر راست می گویند، از علم اسرار و نامگذاری اشیاء چیزی بگویند.

·        سؤال ولی این است که خدا چگونه علم اسرار و نامگذاری اشیاء را نشان کسی داده است؟
·        مثلا علم فیزیک را و یا بیولوژی را چگونه می توان به فرشته ای نشان داد؟

·        ما برای کشف پیوند منطقی این آیه با آیه قبلی نظری به آیه قبلی می اندازیم:

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:

«من در زمين جانشينى خواهم گماشت»،

فرشتگان‏ گفتند:

«آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد انگيزد و خون ها بريزد؟

و حال آنكه ما با ستايش تو، تو را تنزيه مى ‏كنيم و به تقديست مى ‏پردازيم.» فرمود:

«من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى دانيد.»


6

و خدا همه   نام ها را به آدم آموخت

سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود:

 «اگر راست مى ‏گوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»

·        خوب این آیه بی معنی چه ربط منطقی به آیه قبلی دارد؟

·        منظور خدا از رجز «من چیزی می دانم که شما نمی دانید»، همین بود؟
·        آموزش اسامی اشیاء به آدم؟


·        پس تعیین جانشین برای خود چه شد؟

·        اکنون می توان به این نتیجه رسید که میان آیات قرآن کریم پیوند منطقی و معنوی وجود ندارد.

·        هر آیه دگمی مستقل است.

·        چیزی جزیره واره است.

7

·        سؤال این است که چگونه و به چه زحمت کمر شکنی می توان از این آیات جزیره واره گسیخته از هم قواعد و قوانین زیست جمعی را استخراج کرد؟

·        وقتی گفته می شود که قرآن مکتب بد آموزی فکری است، به همین دلایل است.
·        فقهای بدبخت باید عمری را برای کشف و اتصال آیاتی تلف کنند تا اندیشه منسجمی با هزار زحمت و مصیبت سرهم بندی شود.
·        یکی از دلایل سوبژکتیو تشتت فکری و نظری آیات عظام هم همین جا ست:
·        هر فقیهی از ظن خود و در واقع بنا بر منافع طبقاتی خود تفسیری از آیات عهد عتیق قرآن سرهم بندی می کند و بعد باز هم بنا بر منافع طبقاتی خود، آنها را به هم متصل می سازد تا قاعده و قانونی سوبژکتیو تنظیم شود.
·        در نتیجه، بلبشوئی تشکیل می شود که هیچکس جز طرز تفسیر خویش و طرز تنظیم خویش، چیزی را برسمیت نمی شناسد.

·        اینجا سخن از تفرقه میان فرقه های متفات مذهبی از سنی و شیعه و غیره نیست.
·        اینجا سخن از این است که مثلا در فرقه تشیع تشتت نظری عظیمی در بین آیات عظام است و هر فقیهی ساز خاص خود را می زند.
·        هر مجتهدی گله مقلدین خاص خود را دارد و فتوای خاص خود را صادر می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر