پروفسور
دکتر گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
VIII
پسیکولوژیسم
در تئوری شناخت
ادامه
·
نئوپوزیتیویسم با انتقاد جدی از هر دو طرز نگرش،
یعنی هم از طرز نگرش استنتاجی و هم از طرز
نگرش پسیکولوژیستی در رابطه با تجربی و نظری، در قرن بیستم وارد صحنه می شود:
1
·
نئوپوزیتیویسم از سوئی ـ بحق ـ با بنای استنتاجی دانش
نظری بر تجربی به مخالفت می پردازد.
2
·
نئوپوزیتیویسم از سوی دیگر، خواهان جایگزین کردن نگرش
پسیکولوژیستی در رابطه با تجربی و نظری با تحلیل منطقی می شود.
3
·
نئوپوزیتیویسم هم همانند ایندوکسیونیسم (روش استنتاجی) و
پسیکولوژیسم، دانش تجربی را مقدم بر دانش نظری می داند، اما ـ برخلاف آندو ـ از
این امر نتیجه نمی گیرد که برای گذار از تجربی به نظری باید از احساس و ادراک و
مفهوم گذشت.
5
·
بلکه به این نتیجه می رسد که نظری را باید با توسل به تلخیص
(خلاصه کردن) منطقی ناشی از عناصر تجربی آن، با توسل به «آنچه که بی واسطه موجود
است» دانست.
6
·
پوزیتیویسم تجربی و نظری را در پیوند ژنتیکی آندو در نظر
نمی گیرد.
7
·
پوزیتیویسم تجربی و نظری را بمثابه دو عرصه علمی به
اتمام رسیده در نظر می گیرد که در فرم های زبانی مختلف وجود دارند و با توسل به
تحلیل منطقی و تلخیص (خلاصه کردن) نظری در تجربی، وظیفه خود را کشف پیوند منطقی آندو
و عمده کردن تفاوت های زبانی آندو در عرصه علمی می داند.
·
(این کرد و کار پوزیتیویسم
بدان معنی است که آن علیرغم های و هوی گوشخراش در زمینه مخالفت با متافیزیک،
متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) می اندیشد:
·
پوزیتیویسم به عبارت دقیقتر، میان تجربی و نظری دیوار دوئالیستی
نفوذ ناپذیری برپا می دارد و حساب هر کدام را از دیگری جدا می کند. مترجم)
8
رودولف کارناپ (1891 ـ 1970)
از فلاسفه بورژوائی واپسین
از نمایندگان امپیریسم منطقی
·
این برنامه نئوپوزیتیویسم نیز تحت عنوان «ردوکسیونیسم رادیکال» (تلخیصگرائی ریشه ای) (کارناپ) بزودی
بطلان خود را نشان همگان می دهد و لذا مشخصه پوزیتیویسم در دهه های اخیر فقط نوعی
ردوکسیونیسم «میانه رو» بوده است که کارش تفسیر نیم بند زبان نظری در اصطلاحات
زبان تجربی بوده است.
·
(کارناپ، 1956)
9
·
عیب و نقص نظریه نئوپوزیتیویستی در باره رابطه تجربی و
نظری قبل از همه در این است که آن روابط ژنتیکی متنوع و مختلف میان دانش تجربی و
نظری را در روابط منطقی خلاصه می کند و تلاش می کند که دانش نظری را بکمک تحلیل
منطقی در دانش تجربی خلاصه کند و بدین طریق به انکار خودویژگی کیفی دانش نظری در
مقایسه با دانش تجربی می پردازد.
10
·
اما هر جا که نئوپوزیتیویسم این خودویژگی را در
ردوکسیونیسم (تلخیص گرائی) «میانه رو» برسمیت می شناسد، آن را از موضع
کونونسیونالیسم بمثابه هدفمندی سوبژکتیف زبان نظری تعبیر می کند.
11
·
تجربی ـ علاوه بر این ـ از موضع ایدئالیسم ذهنی، بمثابه
دانش سوبژکتیف و بی واسطه موجود در احساس ها و ادراک ها تعبیر می شود.
12
·
نئوپوزیتیویسم ـ علیرغم این نواقص و نارسائی ها ـ با
محدود کردن خود به جنبه منطقی مسئله، خدمت بزرگی به روشن کردن روابط منطقی میان تجربی و نظری انجام می دهد.
·
و لذا معارف منفرد قابل قبول آن می توانند از سوی
متدئولوژی مارکسیستی علوم به خدمت گرفته شوند و بر شالوده ماتریالیستی ـ دیالک
تیکی در آن ادغام شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر