۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) (4) (بخش آخر)

تجسم
اثری از الفرد هردیکا
پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

III
مقوله ی تجسم در فلسفه کلاسیک آلمان

3
تجسم در فلسفه فویرباخ

 آرامگاه لودویگ فویرباخ (1775 ـ 1833)
فیلسوف ماتریالیست آلمانی
از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی، «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت و یا راه انطباق منافع فردی 
بر منافع دیگران (منافع من بر منافع تو)، در «عشق به توده» (در عشق به منافع عامه) است!

·        در فلسفه ماتریالیستی فویرباخ، مقوله تجسم در رابطه ی مستقیم و بیواسطه ای با مسائل اصلی آن فلسفه قرار دارد که فویرباخ با انتقاد آنتروپولوژیکی از مذهب و فلسفه گمانورز قصد آزاد سازی انسان از این تجسم بخشیدن به ماهیت خویش را دارد.
·        فویرباخ بر فرم ایدئالیستی مقوله تجسم که قبل از او در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان رایج بوده، غلبه می کند.
·        او تجسم «من» و یا تجسم روح را با تجسم انسان محسوس و روحی جایگزین می سازد و هنوز نه با انسان شیئی ـ عملی.

IV
تجسم در فلسفه مارکس

1
·        مارکس برای تدوین تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی سوبژکت ـ ابژکت، نظریات حاصله از نقد ماتریالیستی فلسفه هگل، بوسیله فویرباخ را به خدمت می گیرد.

2
·        مارکس تجسم را در انتقاد از فرماسیون اجتماعی کاپیتالیستی بمثابه فرم تاریخی شیئیت یابی انسان در روند کار مطرح می سازد:

الف
·        «تولید مبتنی بر ارزش مبادله... اساسا عبارت است از مبادله کار شیئیت یافته ـ بمثابه ارزش مبادله ای ـ با کار زنده ـ بمثابه ارزش مصرفی.

ب
·        و یا به عبارت دیگر تولید مبتنی بر ارزش مبادله عبارت است از رفتار کار نسبت به  شرایط عینی خود و لذا نسبت به عینیتی که  خود بمثابه مالکیت غیر پدید آورده است:
·        تجسم کار
·        (مارکس، گروندریسه ص 414)

·        مراجعه کنید به بیگانگی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر