۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (38)

 
احسان طبری (1295 ـ 1368)
زنده یاد رفیق احسان طبری در مطلبی به نام
”هدف زندگی چیست؟“
با بررسی مسئله سعادت انسان به عنوان هدف زندگی و با تاکید براینکه
”هدف زندگی کنونی ما آفرینش، کار و پیکار برای به پا داشتن کاخ پیروزی و سعادت وعظمت انسانیت است.“
درخصوص انسانی که پای در راه مبارزه می گذارد و سعادت را در نبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری می بیند، از جمله نوشته است:
”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است.
به ویژه اراده قوی نقش درجه اول دارد
 زیرا عصرما هنوز عصر مشکلات و موانع است.
 برای آنکه خوب بکوشیم و نیکو برزمیم،
 باید قوی الاراده باشیم.
اشخاص ترسو، بی پشتکار، متزلزل، مردد، بدبین، ناتوان در مقابل کوه دشواری ها، خرد می شوند. ولی اراده ای که با عقل واقع بین و روح انسانی همراه نباشد، نیروی اهریمنی است.
لذا باید تربیت نسل معاصر بر روی این سه محور (عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی) و بویژه محور تربیت اراده قوی متکی شود.
باید روح قهرمانان انسان دوست و واقع بین را درنسل معاصر رخنه داد.
این است محمل معنوی حرکت به جلو.“
(«هدف زندگی چیست؟»
احسان طبری
 نوشته های فلسفی و اجتماعی
جلد اول- - چاپ سوم 1386- صفحه 322)   
سرچشمه:
 صفحه فیسبوک
وحید کیانرسی
تحلیلی از شین میم شین

·        در رساله و یا مطلب احسان طبری تحت عنوان «هدف زندگی چیست؟»  به زعم وحید، هدف از زندگی سعادت انسان است.

·        سعادت اما به چه معنی است؟

1

·        سعادت یک مفهوم انتزاعی است.
·        هر کس بنا بر جایگاه اجتماعی خود و بسته به سطح توسعه فکری اش، منظوری از سعادت دارد.
·        به همین دلیل است که هر کس و ناکس رؤیا و یا سودای نیل به سعادت و یا خوشبختی مورد نظر خود را دارد و یا توهم نیل بدان را.
·        و همه از دم پس از نیل بدان متوجه می شوند که به همه چیز رسیده اند، مگر به سعادت کذائی.

·        تار و پود ادبیات فئودالی ـ قرون وسطائی ما را هم واژه های دولت و بخت و اقبال و سعادت و امثالهم تشکیل می دهند.

2
  احسان طبری در مطلبی به نام ”هدف زندگی چیست؟“
با بررسی مسئله سعادت انسان به عنوان هدف زندگی

·        قبل از همه باید از خود پرسید که منظور احسان طبری و یا وحید کیانرسی از انسان چیست؟

3
·        انسان مجرد و یا انتزاعی  که وجود خارجی ندارد.
·        انسان و هر چیز دیگر ـ به قول ولادیمیر لنین ـ فقط بطور مشخص وجود دارد:
·        انسان به صورت برده، رعیت، پرولتر، برده دار، فئودال، بورژوا و غیره وجود دارد.

·        هر کدام از این طبقات اجتماعی و حتی هر کدام از اعضای این طبقات اجتماعی در بهترین حالت سعادت طبقاتی و یا سعادت فردی خود را ایدئالیزه می کند.
·        البته هرگز بدان نمی رسد.
·        انسان کلی و انتزاعی و عام فقط بصورت مفهوم و یا مقوله انسان در کله آدمیان وجود دارد و نه در خارج از آن.

4
زنده یاد رفیق احسان طبری در مطلبی به نام
”هدف زندگی چیست؟“
با بررسی مسئله سعادت انسان به عنوان هدف زندگی
و با تاکید براینکه
”هدف زندگی کنونی ما آفرینش، کار و پیکار برای به پا داشتن کاخ پیروزی و سعادت وعظمت انسانیت است.“

·        هدف از زندگی بزعم طبری که «سعادت انسان» بود، به چرخش قلمی به آفرینش، کار و پیکار استحاله می یابد و سؤالی بر لبان خواننده نقش می بندد:
·        هدف از زندگی «ما» بالاخره کدام است؟
·        سعادت است و یا آفرینش و کار و پیکار برای به پا داشتن کاخ سعادت؟

5
”هدف زندگی کنونی ما آفرینش، کار و پیکار 
برای به پا داشتن کاخ پیروزی و سعادت وعظمت انسانیت است.“

·        این حرف ها از هر کس که باشند، نشانه عدم آگاهی حقیقی او به دیالک تیک وسیله و هدف (آماج)  است:
·        دیالک تیک وسیله و هدف (آماج) از وحدت اضداد تشکیل می یابد.
·        یعنی از وحدت دو ضد به نام وسیله و هدف (آماج) تشکیل می یابد.

·        هدف زندگی نمی تواند در آن واحد هم وسیله باشد و هم هدف (آماج)
·        هدف زندگی نمی تواند در آن واحد هم سعادت انسان کذائی باشد و هم آفرینش و کار و پیکار برای بر پا داشتن کاخ سعادت.
·        این به معنی یکسان تلقی کردن دو ضد دیالک تیکی وسیله و هدف (آماج) است.
·        این به معنی باور به فلسفه عرفان است.

·        کسب و کار عرفان گذاشتن علامت تساوی میان اضداد دیالک تیکی است:
·        به این ترفند است که عرفان به جفنگ «وحدت وجود» می رسد و میان خدا و خرما علامت تساوی می گذارد.
·        به این ترفند است که پانته ئیسم (همه و همه چیز خدائی) که عرفان بر آن مبتنی است،  میان طبیعت و انسان و روح و خدا و غیره علامت تساوی می گذارد.  

6
”هدف زندگی کنونی ما آفرینش، کار و پیکار 
برای به پا داشتن کاخ پیروزی و سعادت وعظمت انسانیت است.“

·        نکته مهم دیگری که اکنون به نظر می رسد استحاله انسان به انسانیت است.
·        در جمله اول، از سعادت انسان به عنوان هدف زندگی سخن رفته است:

مسئله سعادت انسان به عنوان هدف زندگی

·        در جمله بعدی، هدف زندگی به آفرینش و کار و پیکار برای تشکیل کاخ سعادت انسانیت استحاله می یابد.
·        این دیگر خیلی مسئله زا ست.
·        سعادت انسان را به هر ترفندی هم بپذیریم، سعادت انسانیت را نمی توان پذیرفت.

·        چون اصطلاح «سعادت انسانیت» بی معنی تر از سعادت انسان انتزاعی است.

·        انسانیت که نمی تواند بدبخت و یا خوشبخت باشد.

·        انسان مشخص می تواند اما خوشبخت و یا بدبخت باشد.
·        مثلا به قول فروغ:  

می توان با هر فشار هرزه ی دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت:
«آه من بسیار خوشبختم!»

·        شاید منظور طبری نه انسانیت، بلکه بشریت بوده است.
·        هدف از زندگی تأمین سعادت بشریت است.

7
احسان طبری درخصوص انسانی که پای در راه مبارزه می گذارد و سعادت را 
در نبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری می بیند، از جمله نوشته است:

·        احسان طبری و یا وحید کیانرسی در این جمله، مفهوم انتزاعی سعادت را از صراحت می گذراند:
·        سعادت بدین طریق به معنی شرکت در نبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری در می آید.

·        بنا بر این حکم احسان طبری و یا وحید کیانرسی، سعادت مند کسی است که در راه عدالت و برابری مبارزه می کند.

8
·        حالا محتوای معنوی همین سه جمله احسان طبری و یا وحید کیانرسی را جمعبندی کنیم و ببینیم که چه نتیجه ای حاصل می آید:

الف
·        در جمله اول هدف از زندگی نیل به سعادت انسان بود.

ب
·        در جمله دوم هدف از زندگی آفرینش و کار و پیکار برای نیل به سعادت انسانیت بود.

ت
·        در جمله سوم، سعادت (که هدف زندگی بود)، شرکت در «نبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری» قلمداد می شود.
·        بدین طریق، هدف زندگی و یا سعادت به مبارزه در راه عدالت و برابری تقلیل می یابد.
·        یعنی آفرینش و کار حذف می شوند و فقط پیکار می ماند.   
  
·        ایراد فکری این احکام این است که  پیکار وسیله است و نه هدف و نتیجتا نه سعادت.
 
9
احسان طبری درخصوص انسانی که پای در راه مبارزه می گذارد و سعادت را 
در نبرد اجتماعی به سود عدالت و برابری می بیند، از جمله نوشته است:
”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که 
دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است.

·        طبری در این جمله ضمن سعادت (و یا هدف زندگی)   تلقی کردن شرکت در نبرد اجتماعی، به برشمردن مشخصات مبارز مورد نظر مبادرت می ورزد:
·        بزعم طبری، هر کس در نبرد اجتماعی شرکت کند، هم سعادتمند است و هم دارای سه مشخصه مهم است:

الف
·        دارای عقل واقع بین است.  
ب
·        دارای روح انسانی است.
ت
·        دارای اراده نیرومند انقلابی است.

10
”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که
 دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است.

·        منظور احسان طبری و یا وحید کیانرسی از عقل واقع بین چیست؟
·        عقل واقع بین چه تعریفی دارد؟
·        عقل غیر واقع بین هم وجود دارد؟

·        آیا منظور طبری همان خرد تاریخی است؟
·        و یا منظور او عقل اندیشنده است؟

11
”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که 
دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است.

·        منظور از داشتن روح انسانی چیست؟

·        پیش شرط داشتن روح انسانی شرکت در نبرد اجتماعی است؟
·        یعنی اگر کسی مبارزه نکند، فاقد روح انسانی است؟

·        شاید منظور طبری از مفهوم روح انسانی، هومانیسم (انسان گرائی) باشد.
   
12
”کسی به سعادت نبرد اجتماعی دست می یابد که
 دارای عقل واقع بین، روح انسانی و اراده نیرومند انقلابی است.

·        مشخصه دیگر شرکت کننده در نبرد اجتماعی، داشتن اراده نیرومند انقلابی است.

·        اراده انقلابی را چگونه می توان از اراده ضد انقلابی تمیز داد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر