۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) (1)

تجسم
اثری از الفرد هردیکا
پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

·        تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) مقوله ای در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان است که در دوره تشکیل مارکسیسم از اهمیت چشمگیر، پربار و مؤثر برخوردار بوده است.

I
تجسم در تئولوژی مسیحی

·        این مقوله ـ بلحاظ نظری ـ توسط تئولوژی مسیحی و تعالیم حقوق طبیعی روشنگری  تدارک دیده شده است.

1
·        مسئله تجسم در تئولوژی مسیحی به معنی وحدت و تضاد خدا و انسان (وحدت و تضاد بی نهایت و با نهایت) مطرح می شود.

2
·        این امر بویژه در آتانازیانیسم در ایده جسمیت یافتن کلام خدا و پیدایش انسان و بدانوسیله آشتی مجدد خدا و جهان مطرح می شود.

3
·        اما از نظر تئولوژی مسیحی (باستثنای عرفان مسیحی) مسئله تجسم و یا انسانواره گشتن خدا (نکته ای که باعث شرمندگی تئولوژی می توانست باشد) به معنی آشتی خدا و انسان نیست.

4
·        آشتی میان خدا و انسان از طریق ورود انسان به جمع پیروان مسیح حاصل می آید.

II
تجسم در تئوری های حقوق طبیعی

·        تئوری های حقوق طبیعی مقوله تجسم را به معنی وقف، یعنی  بمعنی انتقال حقوق به دیگری (واگذارکردن دارائی خود به غیر) تلقی می کنند.

1
·        بویژه تئوری های قرارداد دولتی بر مفهوم تجسم و یا وقف قضائی استوار شده اند:
·        هرعضو جامعه، تمامی حقوق خود را به جامعه و یا به نماینده جامعه وقف می کند.

2
·        با این تجسم و یا وقف، حقوق مثبت بمثابه قاعده همزیستی اجتماعی مطرح می شود.

3
·        بورژوازی آغازین انقلابی در قرن هفدهم و هجدهم میلادی با تشکیل جامعه و دولت بر بنیان حقوق طبیعی، امکان انتقاد ایدئولوژیکی سیستماتیک از واقعیت اجتماعی موجود به نفع جامعه بورژوائی  ایدئالیزه گشته ی کالامندان (کالاداران) را بدست می آورد که قانون حیاتی اش به تقلید از قوانین مبتنی بر داد و ستد کالائی میان اعضای جامعه تشکیل شده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر