۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) (2)


پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

III
مقوله ی تجسم در فلسفه کلاسیک آلمان

·        فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان از نظریه پیوند عینی اجتماعی بمثابه تجسم سوبژکت (که بر مبنای تئوری های قراردادی تشکیل شده بود) به طرفداری می پردازد.

1
·        فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان (بویژه فلسفه فیشته و هگل) از موضع نظام اجتماعی طبیعی که فلسفه تاریخ مبتنی بر حقوق طبیعی روشنگری در آن خلاصه می شد، از انتقاد روابط اجتماعی مثبت کهنه پا فراتر می نهد و درک ایدئالیستی ـ دیالک تیکی تاریخ ژرفتری را ارائه می دهد. 

·        مقوله تجسم در این میان از دو نظر نقش مرکزی به عهده می گیرد:

الف
·        بکمک مقوله تجسم امکان طرح دیالک تیکی رابطه سوبژکت ـ ابژکت، یعنی رابطه انسان (سوبژکت) و واقعیت تجسم یا شیئیت یافته (ابژکت) برمبنای مفهوم یک سوبژکت کوشا فراهم می آید.

ب
·        فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان می تواند با تدوین مقوله تجسم به حل مسئله کار انسانی نایل آید.

ت
·        اندیشه تجسم ـ علاوه بر این ـ به گشتاور مهمی برای درک وضع آزادی اجتماعی ـ بمثابه تحقق یک روند تاریخی (که از سوی فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان مطرح می شود) ـ مبدل می گردد. 

پ
·        فعالیت سوبژکت بصورت روند تاریخی، تجسم می یابد و با غلبه بر فرم های تجسم یافته به عالم آزادی فرا می بالد.
1
مقوله ی تجسم در فلسفه فیشته

 یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

·        فیشته که کل فلسفه اش چیزی جز تبیین ایدئالیستی کردوکار انسانی نیست، در آثار مذهبی ـ فلسفی و حقوقی ـ فلسفی اش بر دستاوردهای تفکر روشنگری تکیه دارد.

1
·        فیشته مفهوم تجسم را برای انتقاد از عقاید مذهبی و حقوقی مرده و بیگانه شده (ایمان به وحی و استبداد فئودالی) بکار می گیرد.
2
·        او میان مراحل تجسم (بیگانگی) انسان و موجود پاک پای بند به اخلاق تفاوت می گذارد که خطوط ماهوی طبیعت اخلاقی اش را به فرامین الهی که در مقابل او قرار دارند، استوار می سازد. 

3
·        بنظر فیشته، مذهب وحی ـ بمثابه بیگانگی کامل انسان از تعین های اخلاقی زندگی اجتماعی ـ به عنوان نازلترین مرحله تجسم در یک «وضع اضطراری» اجتماعی پا به عرصه وجود می نهد.

4
·        «ایده خدا، بمثابه قانونگزار از طریق قانون اخلاقی نهفته در ما، مبتنی است بر یک تجسم ایده خود ما، مبتنی است بر واگذار کردن یک چیز سوبژکتیف به موجودی غیر از ما و این نوع از تجسم، اصل واقعی مذهب را تشکیل می دهد.»
·        (کلیات فیشته، جلد 5، فصل 55، ص 88)

5
·        بنظر فیشته، مذهب طبیعی  در مرحله عالی تری از مذهب وحی قرار دارد.

·        مراجعه کنید به دئیسم و مذهب در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
·        بنظر فیشته، برای پایان دادن به تجسم، باید بدون یاری گرفتن از وسیله کمکی خارجی، به پیروی مستقیم از قانون اخلاقی روی آورد.

7
·        پیش شرط به تخت نشاندن مستقیم قانون اخلاقی عبارت است از غلبه بر «حکومت نظامی» جبر خارجی بواسطه «حکومت عقل»، آزادی در واقعیت اجتماعی.»
·        (کلیات فیشته، جلد 4، ص 399، 433)

8
·        در آموزش علم نظری (تئوریکی)  فیشته که در آن تلاش های او برای درک عمیق مفهوم کار انسانی تمرکز یافته اند، برای مقوله تجسم، فونکسیون مهمی محول شده است.

9
·        فیشته عمل سوبژکت را بمثابه وحدت کردوکار و رنج تعریف می کند.

10
·        سوبژکت کردوکار خود را بر ابژکت منتقل می کند (تجسم) و به سبب این تجسم از خود می کاهد.

11
·        «در مقابل کردوکار تجسم یافته باید رنجی قرار داده شود.
·        بخشی از کردوکار مطلق، تجسم می یابد، بخشی از کردوکار مطلق جبران می شود، بی که جبران شود.»
·        (کلیات فیشته، جلد 1، ص 165)

·        (رنج به ازای کردوکار یعنی دریافت ستدی برای داد خویش، ستدی که در نگاه سرسری به ستد شباهت ندارد.
·        این رنج اما منبع لذت حقیقی است.
·        انسان ببرکت همین رنج به ماهیت انسانی خود پی می برد و به زندگی خویش معنا می بخشد.
·        دیالک تیک لذت و ریاضت. مترجم)

12
·        فیشته در جای دیگر، تجسم «من» در «غیرمن» را نیز بمثابه «خود تجسم بخشی مطلق دانش» در نگرش تلقی می کند، بمثابه سنتز سوبژکت ـ ابژکت (نفی تجسم) ، اما بمثابه انباشت دانش در خودآگاهی.
·        (کلیات فیشته، جلد 2، ص 652)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر