۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (18)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش دوزخ نصیب کفر گویان باد!

هر که شیطان را به جایم بر گزیند، او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»

·        معنی تحت اللفظی:
·        خلایق گرفتار در ریسمانت را تهدیدکنان  می کشیدی.
·        به منکران خود و به پیروان ابلیس وعده آتش دوزخ می دادی.

·        فروغ در این دو بیت یکی از صفات اصلی خدای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری را برمی شمارد:

1
·        تهدید دگراندیشان به عذاب الیم.

·        این کرد و کار خدا اما به چه معنی است؟

2
·        این کرد و کار از اگوئیسم (منگرائی، خودپرستی، خود خواهی، خود برتر بینی) خدا پرده برمی دارد که در حقیقت یکی از صفات قبیحه اشرافیت بنده دار و فئودال و سرمایه دار است.

·        درست به همین دلیل است که ما خدا را انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات اجتماعی حاکم تلقی می کنیم.
·        صفت حسنه و یا قبیحه ای یافت نمی شود که اشرافیت بنده دار و فئودال و سرمایه دار داشته باشند و خدا نداشته باشد.
·        کپیه برابر اصل است. 

3
·        تهدید دگراندیشان به عذاب الیم، از سوی دیگر از تنگ نظری و کوته بینی خدا حکایت دارد.
·        اگر خدا وسعت نظر داشت، اعتنائی به قبول و یا انکار خود از سوی انسان ها نمی کرد و می گذاشت که آنها در انتخاب رسم و راه زیست خویش آزاد باشند.
·        خود این شیوه سختگیرانه نسبت طرز تفکر انسان ها از ماهیت طبقاتی خدا پرده برمی دارد.
·        خدای ادیان آسمانی سودائی جز انسان ستیزی بر سر ندارد.
·        خدا بسان اشرافیت بنده دار و فئودال و سرمایه دار به دنبال بهانه می گردد تا توده تحت ستم را بیشتر بیازارد.
 
4
لاورا بوش

·        در این دو بیت فروغ، ضمنا از دوئالیسم خدا و ابلیس پرده برداشته می شود:
·        ابلیس به مثابه ضد دوئالیستی خدا تلقی می شود.
·        با تحمیل وجود ابلیس به توده، انسانیت ستیزی خدای آسمانی و خدایان زمینی تئوریزه می شود، یعنی توجیه نظری (تئوریکی) کسب می کند.
·        این همان تئوری مرزبندی بر مبنای دوست و دشمن است:
·        هر کس به ساز خدا نرقصد، بی اعتنا به موضع او نسبت به ابلیس، پیرو ابلیس قلمداد می شود:
·        در منطق تئولوژی شق ثالثی امکان پذیر نیست:
·        «هر کس با ما نیست، با القاعده است.
·        تروریست است.
·        عضو محور شر است.
·        بر ما ست.»  
·        (جورج ابن جورج)

 مجید نفیسی 
خاموشی در زندان

و از خود می پرسم:
«چرا نباید خاموش ماند
 و از پذیرش پرسش، سر باز زد
وقتی که دیگر نمی توان
ده ضربه ی تازیانه را
 با یک رکعت نماز تاخت زد
یا در آن راهروی بی پایان
 در برابر پرسش قاضی القضات
 که «مرتدی یا مسلمان؟»
به چپ رفت:
به قتلگاه
یا به راستِ توبه زار؟»

·        در این بند شعر مجید نفیسی، محتوای همین دو بیت فروغ در عالم رئال تبیین می یابد و مو بر اندام هر هومانیستی سیخ می شود.
·        ضمنا بدین طریق، رسم و روال انگ زنی به همنوع و پرونده سازی سوبژکتیف در سطوح ملی و سطح بین المللی رواج وسیع می یابد.

ادامه دارد.

۱ نظر: