۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

هماندیشی با احمد الهی (9)


سرچشمه :
صفحه فیس بوک
احمد الهی  
میم حجری  
   
ملت عجیبی هستیم:
یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        ایراد تبیینی این استنباط، فقدان دقت و ژرفا ست:

1
·        این استنباط در سطح موضوع مورد بحث پرسه می زند و کاری به روندهای نیرومند جاری در اعماق آنها ندارد.
·        به زبان فلسفی، پدیده و نمودی را بطرزی شتابزده و گذرا کشف و اعلام می کند و زحمت نفوذ در ذات و یا ماهیت آن پدیده را به خود نمی دهد.

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2
·        در دیالک تیک ظاهر و ذات و یا پدیده و ماهیت اما نقش تعیین کننده از آن ذات (ماهیت) است ونه ظاهر (پدیده)
·        البته ظاهر و پدیده هم هیچ واره نیست و به نوبه خود هم حاوی نشانه هائی از ذات (ماهیت) است و هم حامل دانش فنومنال معینی است.

3
یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        پادشاه ایران پرست کذائی شخصیت حقوقی بود.
·        نماینده طبقه و قشری از طبقه معینی بود و به نمایندگی از سوی آن طبقه حکومت می کرد.

4
·        به همین دلیل، ایدئولوژی او، نه تراوشات ذهنی شخصی اش، بلکه ایدئولوژی طبقاتی اش بود.
·        به قول حریفی، طبقاتی تر از ایدئولوژی، خود ایدئولوژی است.
·        یعنی طبقاتی تر از ایدئولوژی چیزی یافت نمی شود.
·        چون ایدئولوژی هر عضو هر طبقه اجتماعی با شیر مادر در اندام او جاری می شود.

5
·        حالا شاه ایران پرست دیگر وجود ندارد، ولی کم نیستند کسانی که شب و روز «همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زنند.»
·        خوب.
·         به چه دلیل؟
6
·        اینها چه بسا برای مردم ایران و بود و نبود ایران حتی تره خرد نمی کنند، چه رسد به ایران پرستی.
·        همه از دم روی مبل نشسته اند و بالای سرشان پرچم امریکا و اسرائیل را برافراشته اند و شعار زیر را نوشته اند:

اسرائیل ایران را بمباران کن!

·        خیلی از این ها حتی چک سفید برای بمباران اتمی ایران صادر کرده اند.
·        این نشاندهنده آن است که شاه ایران پرست، ایدئولوژی طبقاتی معینی را نمایندگی و تبیین می کرد.

·        سؤال اما این است که چرا تمرکز همه حضرات از دم بر تجلیل از ماضی است و نه مستقبل؟

7
·        وقتی گفته می شود که ایدئولوژی هر کس آئینه موضع طبقاتی او ست و یا به زبان فلسفی شعور اجتماعی هر کس انعکاس وجود اجتماعی او ست، به همین دلیل است.

·        این طبقه اجتماعی که دیروز شاه نماینده منافع آن بود، گذشته را می ستاید، برای اینکه آینده ندارد.
·        اما به گذشته که نمی توان برگشت.
·        اما گذشته را که نمی توان احیا کرد.

·        به همین دلیل این شب و روز «همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف زدن» به معنی عوامفریبی است:
·        به معنی تکرار مکانیکی جفنگی است برای فرار از بیان حقیقت.  

8
یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        ایراد دیگر این استنباط این است که آن قادر به تمیز طبقات اجتماعی واپسین از توده های مولد و زحمتکش ایران نیست.

·        دیروز پس از پیروزی انقلاب سفید، بخشی از طبقه حاکمه سابق، یعنی طرفداران فئودالیسم سرنگون شده از روحانیت تا بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی و روشنفکریت متعلق بدان، در مخالفت با فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری شعار رجعت به ریشه ها را، رجعت به صدر اسلام را اکتوئالیزه کردند و در منبر و مسجد و مناره تبلیغ.
·        این بخش ارتجاعی جامعه (مرتجع تر از دربار پهلوی)  ربطی به توده های مولد و زحمتکش ایران نداشته و ندارد.
·        از این رو، ادعای اینکه «مردم از اسلام» حرف می زدند، دقیق و درست نیست.

·        جامعه طبقاتی همیشه ناهمگون است.
·        افراد و اعضای جوامع طبقاتی باید از صراحت گذرانده شوند.

9
 یک زمانی پادشاه ایران پرست
همه اش از تاریخ و شکوه ایران باستان حرف می زد و مردم از اسلام.

·        آنچه در این استنباط درست است، گرایش هر دو جناح طبقه حاکمه سابق به فوندامنتالیسم است:
·        هم بورژوازی مدرن طرفدار انقلاب بورژوائی سفید به تجلیل از گذشته و احیای خیالی آن می پردازد و هم روحانیت و بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی  توهم برگشت به ریشه های کذائی و احیای جامعه بی طبقه توحیدی کذائی صدر اسلام را عربده می کشد.
·        ما در هر دو مورد با فوندامنتالیسم سر و کار داریم که عملا همشیره فاشیسم است:


·        فوندامنتالیسم پان ایرانیستی


·        فوندامنتالیسم اسلامی.

10
·        دلیل طبقاتی هر دو از گرایش به فوندامنتالیسم فقدان دورنمای تاریخی و چشم انداز آتی است.

·        هر دو بلحاظ تاریخی بر لب گور ایستاده اند و دیگر ایدئالی ندارند و نمی توانند هم داشته باشند.

·        به همین دلیل به گذشته نظر دارند، به گذشته برباد رفته.

·        فوندامنتالیسم هم ایدئولوژی است و هم ساز و برگ ایدئولوژیکی برای عوامفریبی است.

·        اجامر و اوباش فعلی بدون توسل به فوندامنتالیسم اسلامی و تزریق توهم احیای جامعه بی طبقه توحیدی کذائی صدر اسلام هرگز نمی توانستند فرزندان مردم را فریب دهند، برای تشکیل و تحکیم حاکمیت خود بسیج کنند و آلت دست قرار دهند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر