۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

چاله ها و چالش ها (203)

روشنفکر: مرغ عروسی و عزا
مسعود نقره کار
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


1

رضا فرزین
کوتاه ، وزین ومستدل


• برای اولین بار است که می خوانم کسی روی این موضوع کار کرده باشد .
• آن هم کوتاه، وزین و مستدل.
• دست مریزاد.
• قابل فهمیدن است که هر متنی می تواند کاستی هایی داشته باشد.
• کاستی های این متن در برابر نکته های پر ارزشش ناچیز است.

2
ربابه
دلایل قوی باید و معنوی
نه تعریف بیهوده، یک مثنوی

• آقا رضا فرزین
• ایکاش لطف می کردید و محاسن لاتحد و لاتحسی این مطلب را و کاستی های ناچیز آن را نخست برمی شمردید و بعد هلهله و هورا سر می دادید.
• تا به بدآموزی خلایق دست نزده باشید.
• چون طرفداری بی دلیل از این و آن بد جوری مد شده است.

3
البرز
مقبولیت مردمی و اجتماعی روشنفکران ایرانی

• مسعود ‫نقره کار عزیز
• ممنون از تلاش خوبت برای نوشتن این مقاله ارزشمند.
• چند نکته در این زمینه به ذهنم آمد، که فکر کردم بد نیست با شما و خوانندگان مقاله با ارزش شما در میان بگذارم.
• در ممالکی که فرهنگ دموکراسی در آنها نهادینه شده، روشنفکرانش به مرور و به تجربه دریافته اند، اجتماع شان باید به مانند یک تیم فوتبال عمل کند.
• به بیان دیگر اجتماع پذیرفته وجود و ارزش جناح های راست، میانه و چپ خود را
• از جایی که آنها دریافته اند، که سیاست حذف می تواند فردا گریبان خود آنها را هم بگیرد، این سیاست کشور بر باد ده را کنار گذاشته، و‫ همه خود را برابر حقوق،‫ در برابر یک قانون اساسی ملی می دانند.

• بنابراین به گمان من مقبولیت مردمی و اجتماعی روشنفکران ایرانی ایجاد نخواهد شد، مگر آنکه روشنفکران ایرانی بپذیرند حضور یکدیگر را.
• در سالیان اخیر مثال های فراوانی از همبستگی روشنفکران ایرانی دیده شده، ولی هنوز در آغاز راهیم.
• شاد باشید

4
میم نون
اجرای اتللو از پایان نمایشنامه

• در شاهکار غلامحسین ساعدی تحت عنوان «اتللو در سرزمین عجایب»، آخوندکی پیشنهاد می کند که نمایشنامه عقب عقب اجرا شود:
• از پایان شروع شود وبه سوی آغاز ادامه یابد.
تحلیل خانم و یا اقای البرز آدمی را به یاد راه حل آخوندک می اندازد.
• روشنفکران ظاهرا «همه یکسان» متروپول ها به فراست می رسند و همه با هم زیر چتر قانون واحدی سینه می زنند.
• ایرانی ها هم باید به تقلید بپردازند.
• البرز اما یادشان می رود که قبل از این فراست، نه تنها در سال های دهه چهل قرن بیستم، بلکه در سال های ۶۰ به بعد، ماجرا از چه قراری بوده؟
• این فقط محض یادآوری است.
• شاید احتیاج به روده درازی نباشد.
5
البرز
روشنفکران ایرانی
• میم نون عزیز
• اول اینکه از دیدگاه من مرد و زن هر دو انسان اند و با ارزش های برابر.
• ثانیا من هرگز کسی را به سینه زدن زیر چتر قانون واحدی دعوت نکرده ام.
• ثالثا من نظر خوشی نسبت به تقلید ندارم.‫
• لطفا مطلب مرا یکبار دیگر با کمی دقت بخوانید.
• میم نون عزیز، در دهه چهل قرن بیستم و نیز در سال های شصت به بعد ماجرا از چه قراری بوده؟

4
میم نون
روشنفکر نه یک طبقه اجتماعی، بلکه یک قشر اجتماعی است

• خیلی ممنون البرز عزیز

الف

• اولا خانم و یا آقای البرز نامیدن کسی به معنی زیر علامت سوال قرار دادن اعتقاد ایشان به برابری زن و مرد نیست.
• هدف عرض احترام بوده است و بس.
ب

• ثانیا استنباط هرکس از حکم شما مبنی بر اینکه « همه خود را برابر حقوق،‫ در برابر یک قانون اساسی ملی می دانند»، فقط این می تواند باشد که همه قانون اساسی واحدی را می پذیرند و عملا زیر چترش سینه می زنند.
• البته همه واقعا برابرحقوق نیستند.
• خیلی ها حتی حق تدریس نداشتند و بدتر از ایران تحت تعقیب بودند.
• البته تعقیب در متروپول ها نامرئی است.
ت

• فرمولبندی شما مبنی بر اینکه « در ممالکی که فرهنگ دموکراسی در آنها نهادینه شده، روشنفکرانش به مرور و به تجربه دریافته اند، اجتماع شان باید به مانند یک تیم فوتبال عمل کند.
• بنابراین به گمان من مقبولیت مردمی و اجتماعی روشنفکران ایرانی ایجاد نخواهد شد، مگر که روشنفکران ایرانی بپذیرند حضور یکدیگر را»، به معنی تحریف واقعیت عینی حاکم در اروپا و امریکا و الگوسازی از کشورهای متروپول و عملا تقلید از آنها ست.
• ضمنا بی اعتنا به گذشته خونین و چرکین این جوامع و بی اعتنا به اختلاف سطح توسعه نیروهای مولده در غرب و شرق است.

• یعنی برخوردی اوتوپیکی ـ ایدئال است و نه رئال.

• ولی مخالفت شما با تقلید، خود شادی بخش است.

پ

• اما در « در دهه چهل قرن بیستم و نیز در سال های شصت به بعد!»
• در این دو مورد جوامع اروپائی بشدت پولاریزه (انقطاب) شده بودند و وضع بمراتب بدتر از ایران بود.
• در دهه چهل قرن بیستم در جوامع اروپائی خیل عظیم روشنفکران اروپا ستایش گران شورمند جنگ و کشتار بودند و طرفدار جنیش راسیستی ـ فاشیستی ـ ناسیونال ـ شوینیستی.
• حتی روشنفکران بزرگی از قبیل هایدگرها، ماکس وبرها، یاسپرس ها، ویتگن اشتاین ها و غیره طرفدار شدید شرکت در جنگ جهانی بودند.
• ویتگن اشتاین حتی داوطلبانه عازم جبهه شده بود و از مشاهده بی رغبتی سربازان عادی به کشتار، دلخور بود، آن سان که می خواست دست به انتحار بزند.

• پس از اینکه همه آزادی های دموکراتیک به آتش کشیده شد و بربریت وحشتناکی به راه افتاد، ۶۰ میلیون قربانی و دهها هزار شهر و روستا خاکستر شدند وسیر دل از همدیگر کشتند و تنها کشور سوسیایلستی تازه نفس را به ویرانه ای سوگوار با بیست میلیون کشته و صد میلیون علیل بدل کردند، دموکرات شدند.
• آش کشک خاله را پختند و جلوی همه اقشار و طبقات اجتماعی نهادند، تا توبه کنند و پا از گلیم مناسبات سرمایه داری درازتر نکنند.
• ضمنا به تخریب بی برگشت و برنامه ریزی شده شعور مردم از سنین کودکی در کودکستان کمر بستند.
• بدین طریق «صلح اجتماعی» کذائی برقرار شد.
• ولی هنوز یک دهه از صلح کذائی نگذشته بود که جنبش موسوم به ۶۸ شعله ور شد.
• آن سان که حتی احتمال می رفت که پرچم سرخ در قلب فرانسه برافراشته شود.

ث

• اما راجع به تئوری شما مبنی بر اینکه «روشنفکران ایرانی بپذیرند حضور یکدیگر را»، باید گفت که روشنفکر یک قشر اجتماعی است و نه یک طبقه اجتماعی.

• و لذا روشنفکران منافع طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند و نمی توانند با یکدیگر تضاد نداشته باشند.

• «ما آزموده ایم، در این شهر بخت خویش» (حافظ)


• دیروز حریفی با شاعری در فیس بوک بحث کرد و هرچه بد و بیراه بود، از شاعر مظلومتر از شهید کربلا دریافت کرد و ضمنا قطع رابطه تا ابد را.

• ولی کم نیستند روشنفکرانی که شعار «تفاوت در اندیشه و وحدت در عمل» می دهند.
• اما احتمالا نه معنی تفاوت در اندیشه را می دانند و نه معنی وحدت عمل را.


خیلی ممنون
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر