۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (129)

دکتر محمود غنی زاده

با درود!
کوتاه زمانی است که سعی در تجزیه و تحلیل مطالب ارسالی از سوی شما دارم.
من نمی گویم، چند در صد از مردم ایران دارای سواد خواندن و نوشتن اند، ولی واضح است اشخاصی که پشت اینتر نت می نشینند، از طبقه تحصیل کرده اند.
ولی ایمان دارم که اکثر این طبقه تحصیل کرده از درک مطالب ارسالی شما تا حدودی عاجز اند.
زیرا مطالب ارسالی با در نظر گرفتن مطالب آن
گران و فهمش گرانتر است.
البته برای درک مطالب فوق، داشتن تحصیلات عالی و یا مدرک دکتری نمی تواند توجیهی در فهم مطالب باشد.
ایا بهتر نیست که برای فهم معانی و عوام فهمی، مطالب را ساده تر بنگاریم.
یعنی در حد توان اشخاص متوسط الفهم؟

• با سلام و سپاس!
• از اینکه فرزانه ای نه تنها مطالب ما را خوانده اند، بلکه علاوه بر آن، در جهت تصحیح خطاهای ما کوشیده اند، نمی توانیم شادی خود را پنهان کنیم و قدردان و سپاسگزار ارواح نادر و کمیابی از قماش ایشان نباشیم.
• ولی ایکاش موارد مشخصی را یادآور می شدید که غامض و غیرقابل فهم فرمولبندی شده باشند.

• اکنون چاره ای جز تأمل روی برخی از مفاهیم و احکام مندرج در نوشته شما نداریم:


1
ولی ایمان دارم که اکثر این طبقه تحصیل کرده از درک مطالب ارسالی شما تا حدودی عاجز اند.

• حق با شما ست:
• درک هر تئوری و متد جدید در آغاز، دشوار است.
• کسی که بیولوژی، شیمی، فیزیک و غیره و یا حتی زبان جدیدی را می آموزد، در آغاز با مشقاتی دست به گریبان است.

• چرا؟

• شاید از آن رو که هنوز مفاهیم، مقولات، قواعد، قوانین، تئوری و متد علم مربوطه را نمی داند.

• مثال:
• کسی که شیمی می آموزد، بخش اعظم انرژی خود را در آغاز، مصروف آموزش و درک مفاهیم بنیادی شیمی از قبیل اتم، مولکول، پروتون، الکترون، اکسیداسیون، احیاء و غیره می کند.

• پس از آموزش مفاهیم و قوانین مربوطه، تفکر علمی (تفکر شیمیائی) امکان پذیر می گردد.

• شما این حقایق امور را بیشک صد بار بهتر از ما می دانید.


• تفکر مفهومی هم علمی برای خود است.
• ما می کوشیم به بهانه تحلیل اشعار و یا نوشته ها، خود و احیانا خواننده را با مفاهیم، قوانین و متد مربوطه آشنا سازیم.
• این شاید اولین بار است که محتوای نوشته ها با توسل به متد دیالک تیکی مارکس مورد تحلیل جزء به جزء قرار می گیرد.

• خیلی از فضلا در آغاز به تمسخر برخاستند.
• فکر می کردند که نوعی بازی با واژه ها صورت می گیرد.
• بعد نتیجه تحلیل های مبتنی بر این متد بی جانشین مارکس را دیدند، حیرت کردند و لب بستند.

• شاید دشواری درک فوری نوشته های هنوز ناقص و معیوب ما به این دلیل باشد.

2
زیرا مطالب ارسالی با در نظر گرفتن محتوای آن گران و فهمش گرانتر است.

• حق با شما ست.
• برای درک بررسی شعر یاد شده از مجید نفیسی، پیشزمینه فکری ادبی و غیره لازم است.
• ولی این حقیقت امر شمول عام ندارد.
• چون ما عمدتا اشعار سعدی و حافظ و خیام و غیره را تحلیل می کنیم که خواننده ها آنها را بهتر از ما می شناسند و احتمالا می توانند در تصحیح و توسعه برداشت های ما مددکار باشند.

• اما یادمان باشد که بغرنجی شعر و یا نوشته معین، بطور اوتوماتیک به بغرنجی تحلیل منجر می شود.
• نفیسی ـ مثل شما ـ انسان تحصیلکرده ای اند و نگرشی ژرف در اساطیر و مکاتب فلسفی مختلف دارند.
• هم تحلیل شعر ایشان دشوار است و هم درک تحلیل به عمل آمده از آن.

3
البته برای درک مطالب فوق، داشتن تحصیلات عالی و یا مدرک دکتری نمی تواند توجیهی در فهم مطالب باشد.

• حق کاملا با شما ست.
• هر انسان عادی می تواند متد تحلیل مارکس را بیاموزد، تمرین کند و به کار بندد.
• اگر چنین نمی بود، مارکس توده ای کردن فلسفه را توصیه نمی کرد.

• اگر چنین نمی بود، ما با بضاعت معرفتی حقیر خود هرگز نمی توانستیم
بیاموزیم و تمرین کنیم.

• ما که تافته جدا بافته ای نیستیم.

• آنچه ما یادگرفته ایم، همه می توانند یاد بگیرند، اگر بخواهند یاد بگیرند.

4
آیا بهتر نیست که برای فهم معانی و عوام فهمی، مطالب را ساده تر بنگاریم.
یعنی در حد توان اشخاص متوسط الفهم؟


• تجربه شخصی خود ما:
• ما مطالعه را با آثار ورنر سپمن ـ فیلسوف و جامعه شناس معاصر آلمانی ـ شروع کردیم که فرمولبندی های شان بغرنجتر از بقیه علما و مفاهیم شان مدرن و ناشناخته بودند.

• ولی ضمن مطالعه زمانگیر و بعضی وقت ها ضمن ترجمه آنها، شاهد انرژی معرفتی خارق العاده ای در روح خود گشتیم و ژرفکاوی پر مشقت را بر راحت طلبی ترجیح دادیم.


• البته ما در حال تمرین تفکر مفهومی هستیم و مرتب به تصحیح برداشت ها و تعمیق نظرات خود می پردازیم.


• حق روی هم رفته با شما ست:

• خواندن و فهمیدن تحلیل علمی از شعری و یا حدیثی دشوارتر از شنیدن سخنرانی رهبران زن و مرد و مطالعه نوشته های ساده و سطحی آنها ست.

• ولی اینجا ـ به ازای زحمت و مشقت مطالعه ـ متد و تئوری عامی بتدریج یاد گرفته می شود و آنجا لقمه های جویده «اندیشه» در دهن خواننده و یا شنونده نهاده می شود تا براحتی ببلعد، خوش باشد و بخسبد.


• کسی که مجبور به جویدن مشقت بار لقمه های اندیشه گردد، دندان هایش ـ بلحاظ کیفی ـ استحکام می یابند و رشد می کنند و خود به هنر جوش مستقل و بی نیاز از غیر، یعنی به ساز و برگ خوداندیشی مجهز می شود.


• اما کسانی که لقمه «اندیشهء» پیشجویده و حاضر و آماده برای بلع، دریافت می کنند، دیر یا زود دندان های شان می افتند.

• ارگانیسم، اعضائی را که فونکسیونی برای انجام ندارند، تغذیه نمی کند و به آسانی حذف می کند.
• مغز کسانی که به کلنجار مفهومی تن در نمی دهند و نمی اندیشند، دیر یا زود، گچ می بندد:
• گورستانی از سلول های ارزشمند مغز تشکیل می گردد.

• مثال دوم:
• جوانشیر کتابی تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» نوشته و به زبان خیلی خیلی ساده نوشته تا کودکان شیرخواره هم بتوانند بفهمند.
• من دلم می خواست بدانم بحران یعنی چه؟
• ولی به عبث به دنبالش می گشتم.

• خواندن و نخواندن چنین کتاب های ساده ای یکسان است.


• خواننده بنظر ما، نباید مصرف کننده محض باشد، بلکه باید زحمت بکشد و پس از تأمل و تفکر به منظور شاعر و نویسنده پی ببرد و آن را بقدر توان معرفتی خویش توسعه دهد.


• آیت الله خامنه ای و آیت الله های دیگر در رأس احزاب و سازمان ها خیلی ساده سخنرانی می کنند، آن سان که همه می توانند منظورشان را بفهمند.

• ما اما حقیقت حاضر و آماده ای برای ابلاغ نداریم.
• همراهان ما باید در کشف و شناخت هرچه عمیقتر حقیقت به هماندیشی با ما بپردازند.
• ما دنبال دوست هماندیش و صاحب نظر و شخصیت مند می گردیم، نه با چراغ و نه گرد جهان، اما با تحلیل های شتابزده که چه بسا عرق شرم بر جبین مان جاری می سازند.
• جواب شتابزده ما را به عنوان ختم مقال تلقی نکنید و به تصحیح فرم و محتوای نظرات ما ادامه دهید.
• خیلی خیلی ممنون
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر