۱۴۰۲ تیر ۲۷, سه‌شنبه

درنگی در لاطائلات شیخ محسن قرائتی

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person und Text

درنگی

از

میم حجری

 

 حسبنا کتاب الله
همین چند سال پیش بود که شیخ محسن قرائتی اسلام‌شناس ! پایه ثابت صدا و سیما در جمع کتابداران افاضه فرموده بودند :
شما به هیچ کتابی نیاز ندارید و قرآن برای شما کافی است. من 33 سال در صدا و سیما هر پنجشنبه برنامه داشتم و یک شب هم این برنامه تعطیل نشده است هیچ کتابی هم مطالعه نمی‌کنم اگر شما تفسیر قرآن را بخوانید بی‌نیاز می‌شوید، هر چه که بخواهید در قرآن هست.»
من در یک سال یک ساعت هم روزنامه نمی‌خوانم، کمبود هم ندارم. خلاصه اخبار کافی است
همینطور فرموده بودند :
مثلا در یکی از آیات قرآن آمده است بدترین صدا، صدای خر است حالا اگر شما این را به یک نفر در کانادا یا آمریکا نشان دهید می‌گوید این بود دین شما که می‌گوید صدای خر بدترین صدا است؟ اما همین خودش یک پروژه علمی است. شما بزرگترین دکترهای اعصاب را دعوت کنید تا بر روی تأثیر صدای همه موجودات روی اعصاب انسان آزمایش کنند و آن‌گاه نظر بدهید.
لابد با توجه به نظریات گذشته ایشان سثخ سواد و تخصص طبیبان روحانی وضعیت روانی اطفال معصوم این مملکت در اینده از پیش معلوم است .



این لاطائلات شیوخ مرتجع شیعی باید تحلیل مارکسیستی شوند.


اولا
پداگوژیک (تربیت اعضای جامعه)
ربطی به تدریس فرمالیسم قرائت قرآن ندارد.


مربی جامعه کیست؟


ثانیا
جایگزین سازیکلیه دستاوردهای علمی، فکری، فلسفی و فرهنگی با قران کریم
تازگی ندارد.


مشخصه مرکزی مهم فوندامنتالیسم اسلامی
فرمالیسم

 است.
وقتی قرار باشد که جامعه به صدر اسلام برگردانده شود،
تعجبی ندارد که قران ایدئالیزه شود و مرجع و مأخد و مبنا قرار داده شود.


ایراد این اوتوپی این است که قران کریم تفسیر می شود و نه تحلیل.


تفاوت و تضاد تفسیر با تحلیل چیست؟

 
تفسیر
برخوردی سوبژکتیویستی (دلبخواهی، هوسی، میلی، جزمی و مصلحتی) است.


تحلیل مارکسیستی

 اما دیالک تیکی و علمی و عینی است.


ما بخشی از قرآن را تحلیل مارکسیستی کرده ایم و باید ادامه دهیم.


مراجعه کنید به قران کریم از دیدی دیگر


قرآن کریم از دیدی دیگر
(بخش ۱ ـ ۱۱)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9731

(بخش اول)

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1120

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1121

۳
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1122

۴
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1123

۵
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1124

۶
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1125

۷
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1126

۸
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1127

۹
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1128

۱۰
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1129

ادامه دارد.


روحانیت به مثابه اطبای روحی و فکری اطفال

دلیل ارائه این پیشنهاد چیست؟


در تربیت ـ تئوری روحانیت فئودالی و فوندامنتالیستی
تربیت اعضای جامعه باید از سلول اساسی اش، یعنی خانواده شروع شود.


این عینا و عملا بدان معنی است که ننه ها و بابا ها باید نقش مربی بازی کنند.


ایراد این شیوه تربیتی کجا ست؟


اکنون پس از گذشت ۴۴ سال
این تربیت ـ تئوری حضرات ورشکست شده است.


یعنی ننه ها و بابا ها
عاجز از ایفای نقش سنتی خود بوده اند.
پس مقصر توده است.


اکنون
پیشنهاد می کنند که جای ننه ها و باباهای نالایق و بی عرضه را آخوندها بگیرند.

این ایده
مثل ایده تشکیل خود جنقوری اسلامی
سوقات فرنگ است.


جنقوری اسلامی هم به تقلید از واتیگان به توصیه جلال آل عبا (نیمه فاشیست ـ نیمه فوندامنتالیست) تشکیل یافته است.


کلیسای مسیحی هم به تربیت اطفال می پردازد.


در اسپانیای فاشیستی (فرانکو)
حتی رادیکالتر عمل می کردند.


کودکان را از زایشگاه ها به شیرخوارگاه های کاتولیکی ـ فاشیستی منتقل می کردند و به مادران بدبخت می گفتند که نوزادان مرده زاده شده اند.


بعد به تربیت کاتولیکی ـ فاشیستی نوزادان می پرداختند.


کاتولیسیسم با فاشیسم دست در دست می رفت.


سؤال این است که چرا این ایده فاشیستی
پس از ۴۴ سال به ذهن حضرات رسیده است؟


دلیلش
مواجهه حضرات با عصیان کودکان و نوجوانان است.


همان کسانی که کودکان و نوجوانان را شیر کرده اند و به جنگ شیران (ساواک و ارتش وشهربانی و غیره) فرستاده اند و سوار بر امواج خون شان به قدرت رسیده اند،
اکنون به روز شاه افتاده اند و قادر به مهار کودکان و نوجوانان جنقوری نیستند.

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر