۱۴۰۲ تیر ۲۷, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۶۹۱)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

معنی تحت اللفظی:

پیش شرط بخشایش خدا، خدمت به خلق است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 دیالک تیک داد و ستد

را

به شکل دیالک تیک آسایش و بخشایش بسط و تعمیم می دهد:

هرکس موجب آسایش خلق باشد (داد)، از خدا بخشایش دریافت خواهد کرد (ستد).

 

این بیت شعر سعدی به معنی منعکس کردن دیالک تیک داد و ستد زمینی در آیینه آسمان است:

عمل خیر (داد) به ازای پاداش اخروی (ستد).

 

خدای سعدی

علیرغم حاکم مطلق جهان بودن،

عمدتا فاقد خودمختاری است.

 

او نمی خواهد و یا نمی تواند خود مستقیما برای خلق آسایش ایجاد کند و شب و روز دنبال کسی می گردد که این وظیفه را به دوش گیرد و به انجام رساند.

 

آنچه سعدی به خدا نسبت می دهد،

 انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک داد و ستد رایج در بازارهای عقب مانده قرون وسطی است.

در این بازارها

دو طرف داد و ستد

به تنهائی قادر به انجام معامله نیستند

و

 لذا شخص ثالثی به عنوان دلال و میانجی وارد عرصه می شود و دو طرف معامله را به پذیرش شرایط مقبول قانع و راضی می کند و با دریافت مزد دلالی،

تضاد دیالک تیکی داد و ستد را حل می کند.

 

خدای سعدی

نیز قادر به حل و فصل تضاد داد و ستد با بنده هایش نیست،

او نمی تواند آسایش مورد نظر خود را به بنده ها بفروشد و سپاس و اطاعت و امثالهم بطلبد.

 

از این رو به دنبال دلالی می گردد که آسایش را شامل حال خلق کند و به عنوان مزد دلالی بخشایش بگیرد.

 

هسته معقول این نظر سعدی نقش کاتالیزاتور در واکنش های شیمیائی و بیوشیمیائی است.

 

مثلا اکسیژن و هیدروژن برای این که با هم ترکیب شوند و تشکیل آب بدهند، به کاتالیزاتور (واسطه و دلال شیمیائی) نیاز پیدا می کنند.

 

کاتالیزاتور (مثلا پلاتین) خود در واکنش شیمیائی شرکت نمی کند، بلا تغییر می ماند، ولی واکنش را به راه می اندازد و بدان سرعت هزاران باره می بخشد.

اما منظور سعدی از مفهوم «خلق» چیست؟

 

اگر خلق از توده مولد تشکیل می یابد، که مولدین همه نعمات مادی و فکری جامعه اند،

اگر خلق خدای واقعی زمین است،

چرا باید «بنده» ای از او سلب آسایش کند؟

 

این «بنده» ستمگر و خلق ستیز کیست و در کجای جامعه قرار دارد؟

 

چرا سعدی به جای خلق

همواره ستمگر را مورد خطاب قرار می دهد؟

 

چرا سعدی از خلق نمی خواهد که شر «بنده» ستمگر و خلق ستیز را از سر خود کم کند؟

 

چرا به خلق رهنمود نمی دهد؟

 

چرا خلق را به تسلیم و تحمل و سکوت و انفعال و رضا

فرا می خواند؟

 

چرا خدا به جای دلال جوئی و بخشایش بخشی،

 شر ستمگر را از سر خلق کم نمی کند؟

 

چرا خدا از خلق نمی خواهد که شر ستمگر را خود از سر خود کم کند؟

چرا باید خلق همیشه منفعل و مفعول تلقی شود و نه فعال و فاعل؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر