۱۴۰۲ مرداد ۶, جمعه

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۱۳)

 


درنگی 
از 
مسعود بهبودی
 
فروغ
 
۱ 
این چیزی که تو انتخاب کرده‌ای، 
اسمش آزادی نیست.
 
 یک نوع سهل بودن و راحتی است. 
عیناً مثل این است که آدمی بیاید تمام قوانین اخلاقی را زیر پا بگذارد و بگوید من از این حرف‌ها خسته‌ام و همین‌طور دیمی زندگی کند.
 
مثال فروغ برای خر فهم کردن اندیشه فلسفی خویش،
ستایش انگیز است:
فروغ 
زیر پا نهادن قوانین و قواعد هنری ـ استه تیکی ـ پوئه تیکی (شعر) 
را
 به بهانه نوگرایی 
و 
جا زدن نوگرایی بند تنبانی به عنوان آزادی گرایی 
 را
به
زیر پا نهادن تمام قوانین اخلاقی و بی بند  و باری و لابالیگری (نیهلیسم اخلاقی) 
تشبیه می کند.
 
به 
نوعی بی بند و باری و لاابالیگری  آنارشیستی
تشبیه می کند.
 
مثال فروغ،
نه فقط به عنوان مثال 
حاوی ارج و ارزش خارق العاده ای است،
بلکه ضمنا به عنوان رئال،
 حقیقت دارد.
 
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید،
نیهلیسم اخلاقی
هم
رواج می یابد.
 
نیهلیسم هنری امپریالیستی هم یکی از عناصر نیهلیسم فراگیر امپریالیستی بوده است.
 
خر تو خر رایج، شامل همه عرصه های حیات احتماعی بوده است.
فقط خر تو خر هنری ـ استه تیکی ـ پوئه تیکی نبوده است.

۲
 درحالیکه ویران کردن اگر حاصلش یک نوع ساختمان تازه نباشد،
 بالنفسه عمل قابل ستایشی نیست.

وقتی از فیلسوف بودن فروغ سخن می رود، 
به همین دلایل است:
فقط یک فیلسوف فرزانه می تواند، چنین جمله ای را فرمولبندی کند:
محتوای این اندیشه والای فروغ، 
همان اندیشه والای هگل است:
نفی باید معین باشد.
 
قبل از تخریب سیستمی، باید طرح تشکیل سیستم مترقی تری ریخته شود.
 
اجامر فوندامنتالیستی شعار می دادند:
بحث پس از مرگ شاه.
 
یعنی حاضر به بحث راجع به آلترناتیوی انقلابی برای سیستم حاکم نبوده اند.
 
اکنون هم همه در پی وحدت کلمه اند.
کسی نمی خواهد راجع به الترنایتو انقلابی به سیستم ارتجاعی حاکم، بحث کند.
 
اصلا
کسی تن به بحث پیگیر علمی نمی دهد.
 
همه دار و دسته های بند تنبانی طویله
مخالف روشنگری علمی و انقلابی اند.
 
همه در فکر تخریب اند
که
به نظر فروغ،
«عمل قابل ستایشی نیست.»
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر