۱۴۰۲ مرداد ۴, چهارشنبه

درنگی در نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی (۱۱)

 


درنگی 
از 
مسعود بهبودی
 
فروغ
 
۱
 
به خدا 
 آرزویم این است که استعداد و حساسیت و ذوق تو در مسیری جریان پیدا کند که یک مسیر قابل اطمینان و قرص و محکم باشد. 
 
حرف‌های تو این ارزش را دارد که به یاد بماند.
 
فروغ 
در این جملات
دلیل تأکید خود را بر رعایت وزن در شعر تبیین می دارد:
اگر کسی وزن را در شعر رعایت نکند،
نه، شعرش خوانده می شود و نه کلمه ای از اشعارش به یاد کسی می ماند.
 
حق مطلقا با فروغ است.
شعر
اگر شعر باشد، 
«از دل برمی خیزد و به دل می نشیند»
 و 
صدها بار بالاجبار بر زبانش جاری می شود و خواننده از تکرار مکرر آن خسته و سیر نمی شود. 
 
مثال:
«یوخدور علاج»،
سویله دی:
 «درد جهالته.»

گفت:
«درد جهالت، درد لاعلاجی است.»
میرزا علی معجز

۲
من معتقدم 
که تو هنوز فرم خودت را پیدا نکرده‌ای و این راهی که می‌روی راه درستی نیست.

فروغ فیلسوف
در این جمله
دیالک تیک فرم و محتوا
را
بی آنکه خودش متوجه باشد، به خدمت می گیرد.
 
ایراد فروغ این است که محتوا را اصلا کشف نمی کند تا نقش تعیین کننده اش را ابلاغ دارد.
 
فروغ به فرم شعر حریف
می پردازد و بس.
 
بیگانگی فروغ با دیالک تیک ماتریالیستی 
 سبب می شود
که
او
از پیوند ناگسستنی فرم با محتوا، غافل باشد.

فروغ
 نمی داند که تعین کننده فرم (شکل و شمایل و صورت و هیئت و ظاهر) هر چیز و هر کس
محتوای آن چیز و آن کس است.
 
به قول توده دیالک تیکی اندیش،
«از کوزه همان برون تراود که در او ست.»
 
این محتوای طبقاتی افراد است که به آثار و افکار و اشعار و اعمال شان،
مهر ماندگار خود را می زند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر