۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

ایرانیان در آیینه این و آن (۷)


منبع:
وال فیسبوک هلن پطروسیان

تأملی 
از
ربابه نون
 
۱
ایرانیان
 به راحتی
 دروغ می گویند
و
کلا
زندگی شان با دروغ می گذرد.
 
دروغ
را
قبلا
مورد بحث قرار داده ایم.
 
اگر حریف
موارد مشخصی
را
نام می برد،
می توانستیم
بحث کنیم.
 
مثال:
ولی وقیح
پس از جنایات خونین خاوران،
پس از قصابی کردن دهها هزار تن از اعضای پیر و جوان جامعه
به
دانش کاه تهران
آمد
و
با
دانشجویان دانش کاه
در
جوی «عاری از سلطه»  (هابرمس)
گفت و گو کرد
و
از
جنایات خاوران های علنی و مخفی
علنا
دفاع کرد.

جمله ای از ولی وقیح برجسته شد:
«مگر قرار بود که اعضای حزب توده سرکوب و اعدام نشوند؟»
 
کجای این سخن سید و سرور و سربار و سردار ایرانیان،
دروغ
است؟
 
۲
ایرانیان
 به راحتی
 دروغ می گویند
و
کلا
زندگی شان با دروغ می گذرد. 
 
مثال دیگر:
پس از جنایات خونین آبان،
سران و سرداران و سرباران سازمان های فاشیستی ـ فوندامنتالیستی ـ میلیتاریستی جماران،
در
مجلس شوربای شور اسلامی
وقیح تر از ولی وقیح
در
پاسخ به سؤال دیپلوماتیکی و عوامفریبانه و تئاترال نمایندگان طبقه حاکمه طویله،
که
چرا سر و گردن زنان و جوانان
را
به
گلوله بسته اید،
با
فر و فخر و سرخوشی و خوشحالی و خنده 
جواب دادند:
نه.
فقط به گلوله نبسته ایم.
بلکه
به
تانک
هم
بسته ایم.
ضمنا
جاهای حساس دیگر اندام شان را هم نشانه گرفته ایم و آش و لاش کرده ایم.
 
کجای این عرعریات سران و سردارانو سرباران ایرانیان
که در مدفوعات طویله هم منعکس شده اند،
دروغ بوده است؟
 
چگونه می توان گفت
که
زندگی ایرانیان
  با 
دروغ
 می گذرد. 
 
اعضای طبقه حاکمه طویله 
در
مقایسه با اعضای طبقات حاکمه جوامع دیگر
راستگویانند
و
هر چه در دل دارند، 
ضمنا
در نهایت بی عاری
 بر زبان می آرند.
 
 ۳
ایرانیان
 به راحتی
 دروغ می گویند
و
کلا
زندگی شان با دروغ می گذرد.   
 
مثال دیگر:
سازمان های سرکوب چندین صد هزار نفری طویله جماران
(بسیج و سپاه و کلاه مخملی و لات ها و لاشخورهای طبقه حاکمه)
بر خلاف سازمان های سرکوب جوامع دیگر
خنجر از رو بسته اند.
 
مثلا
به
وقت انفجار نارضایتی توده
همه بقایای تمدن بشری
را
مثلا
ماشین های آخرین سیستم
را
مغازه ها و مطلب ها و مراکز بهداشتی و غیره
را
و
حتی
مراکز سپاه و بسیج و حسینیه و عرشاد
را
به
چوب و چماق و تبر و تیشه و تفنگ می بندند.
 
حتی
لوله گاز ساختمان های چند طبقه 
را
فندک می زنند
و
با همه سکنه شان
منفجر می کنند.
 
به
صورت زنان و دختران زیبا
اسید می پاشند.
 
هر جوان و پیر روزه خوار و دختر و زن بدحجاب
را
درجا
مورد تحقیر و توهین و ضرب و شتم و زجر و آزار قرار می دهند
و
حتی
دستگیر می کنند 
و 
علنا و رسما 
مورد تجاوز جنسی و روحی و روانی قرار می دهند
و
جنازه شان
را
حتی
به 
خانواده های شان 
می فروشند.

این کردوکارها
دال بر چیستند
اگر 
دال بر راستگویی عملی سران و سروران و سرداران و سرباران ایرانیان
 نیستند؟
 
از این بابت  
و
با
تکیه بر این کردوکارهای عینی و مشخص
می توان گفت
که
اعضا و عمال طبقه حاکمه طویله جماران
کلا
با
راستگویی عملی و نظری
بر توده بی خطری
حکومت می کنند.

ویرایش:
 
ایرانیان
 به راحتی
 راست می گویند
و
کلا
زندگی شان با راستی و راستگویی می گذرد. 
 
ایراد این ویرایش
اما
آنجا ست
که
راستگویی 
در
انحصار طبقه حاکمه طویله
  است.
 
فقط
به شرطی می توان در این زمینه حکمی اینچنین کلی صادر کرد
که
عیران اسلامی
را
طویله بی طبقه توحیدی
بدانیم.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر